جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سینما-اقتباس: وقتی نیچه گریست

سینما-اقتباس: وقتی نیچه گریست وقتی نیچه گریست فیلمی است به کارگردانی پینچاس پری و محصول مشترک امریکا و بلغارستان در سال ۲۰۰۷ میلادی. در این فیلم بازیگرانی چون آرماند آسانته، بن کراس و کاترین وینیک به نقش‌آفرینی پرداخته‌اند. گئورگی نیکولوف فیلمبرداری این فیلم را به انجام رسانده و شارون فاربر برای آن موسیقی متن ساخته است. کمپانی فرست لوک اینترنشنال توزیع این فیلم ۱۰۵ دقیقه‌ای را بر عهده داشت. فیلم از رمان مشهور اروین یالوم به همین نام اقتباس شده است. وین، پایان قرن نوزدهم. لو سالومه آمده است تا یوزف برویر، پزشک مشهور و استادِ زیگموند فروید را بیابد. او نگران دوستش نیچه است. برویر باید اندیشمند بزرگ و تنها را، که از سردرد شدیدی رنج می‌برد، معالجه کند و او را از این گرفتاری برهاند؛ ولی نیچه نباید از این جریان بویی ببرد. سالومه از برویر تقاضا کرده که او را معالجه کند. برویر تصمیم می‌گیرد با روش جدید بیان‌درمانی، که به‌تازگی در مورد بیمار دیگرش آنا تجربه کرده، او را درمان کند و برای تشویق نیچه به صحبت کردن، وضعیت بیمارِ جوانش آنا را برای او تشریح می‌کند. به‌این‌ترتیب میان برویر آرام و دلسوز و نیچه‌ی حساس و خوددار، دوئل گفتاری تندی به وجود می‌آید و هر چه این دو به هم نزدیک‌تر می‌شوند، برویر بیشتر متوجه می‌شود که فقط در صورتی می‌تواند نیچه را معالجه کند که وی اجازه‌ی این کار را بدهد. یالوم تخیل و واقعیت را در شبکه‌ای منسجم با هم ترکیب می‌کند به طوری که شخصیت‌های برجسته و بزرگِ دورانِ آغاز روان‌درمانی زنده می‌شوند و با ما سخن می‌گویند.

قسمتی از کتاب «و نیچه گریه کرد» (نشر نی) منبع اقتباسی فیلم:

نیچه دوشنبه صبح در مطب برویر حاضر شد تا ماجرا را تمام کند. پس از آنکه صورت‌حساب برویر را برای خدمات پزشکی بادقت بررسی کرد و اطمینان یافت که چیزی از قلم نیفتاده، یک سفته‌ی بانکی پر کرد، به برویر داد و برویر هم گزارش بیماری را به دستش داد و پیشنهاد کرد بهتر است آن را همان جا بخواند که اگر سؤالی هست مطرح کند. نیچه نگاهی سطحی به گزارش انداخت، کیف مدارکش را باز کرد و آن را کنار گزارش‌های دیگر در پرونده گذاشت. «یک گزارش عالی، دکتر برویر. کامل و قابل درک، بر عکس گزارش‌های دیگر که تظاهر به معرفتی عمیق و درواقع زبان نادانی و جهل است، مملو از اصطلاحات پزشکی نیست. حالا به سوی باسل حرکت می‌کنم. بیش از حد وقت گرانبهای شما را گرفتم.» نیچه درِ کیف و قفل‌های آن را بست. «خداحافظ، دکتر. عمیق‌تر از هر انسانی مدیون شما هستم. معمولاً هنگام خداحافظی طوری وانمود می‌کنند که گویی ملاقات دیگری در کار است؛ می‌گویند: به امید دیدار. عجله دارندکه دیداری مجدد را طراحی کنند و بیش از آن عجله دارند که هر چه زودتر آن را فراموش کنند. من این کار را نمی‌کنم. برای واقعیت ارزش قائلم و کتمان نمی‌کنم که احتمالاً دیگر هرگز یکدیگر را نخواهیم دید. گمان نمی‌کنم که دیگر به وین بازگردم و تردید دارم که چنان به بیماری مثل من نیاز داشته باشید که در ایتالیا دنبالم بگردید.» نیچه دسته‌ی کیفش را محکم‌تر گرفت و مصمم بود که برخیزد. برویر به‌دقت خود را برای این لحظه آماده کرده بود. «پروفسور نیچه، یک لحظه‌ی دیگر صبر کنید. موضوعی هست که می‌خواهم آن را با شما مطرح کنم.» نیچه جدی‌تر شد. برویر فکر کرد، حتماً فکر می‌کند باز می‌خواهم توصیه کنم که در کلینیک لاسون بستری شود و این مسئله باعث وحشتش می‌شود. «نگران نباشید پروفسور نیچه، چیزی که از آن هراس دارید، تهدیدتان نمی‌کند. آرام باشید. موضوع چیز دیگری است. تاکنون آن را پنهان کرده‌ام اما فوراً برای‌تان خواهم گفت.» برویر مکثی کرد و نفس عمیقی کشید. «می‌خواهم پیشنهادی به شما بکنم. پیشنهادی غیر عادی که شاید تاکنون هیچ پزشکی به بیمارش نکرده. آه، من معطلتان کردم؛ صحبت در این مورد برایم مشکل است، اگرچه معمولاً برای یافتن لغات دستپاچه نمی‌شوم. بهتر است آن را به صراحت بگویم. «من پیشنهاد یک معامله را با شما می‌کنم. شما طی چهار هفته‌ی آینده مرا به عنوان پزشکِ جسم خود بپذیرید. طی این مدت توجه من تنها به نشانه‌های فیزیکی و درمان آن‌ها خواهد بود. در مقابل، شما به عنوان پزشکِ روح و روان در خدمت من قرار بگیرید.» نیچه که هنوز کیفش را محکم گرفته بود، ظاهراً اول گیج و لحظه‌ای بعد هشیار شد. «منظورتان از روح و روان چیست؟ من چگونه می‌توانم پزشک باشم؟ آیا این هم شکلِ دیگری از موضوعات هفته‌ی گذشته نیست که می‌خواستید ضمن اینکه من به شما درس می‌دهم، مرا معالجه کنید؟»
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.