جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سینما-اقتباس: هری پاتر و جام آتش

سینما-اقتباس: هری پاتر و جام آتش «هری پاتر و جام آتش» فیلمی است به کارگردانی مایک نیوول و محصول سال ۲۰۰۵ سینمای امریکا و بریتانیا. در این فیلم بازیگرانی چون دنیل ردکلیف، روپرت گرینت، اما واتسون، مایکل گامبون، رالف فاینس، مگی اسمیت و مارجری میسن به نقش‌آفرینی پرداخته‌اند. فیلمی که ۱۵۰ میلیون دلار هزینه روی دست تهیه‌کننده‌اش، دیوید هیمن گذاشت، اما فروش ۸۹۶ میلیون دلاری‌اش آن را در لیست فیلم‌های بسیار موفق در اکران گیشه قرار داد. این فیلم از رمانی به همین نام نوشته جی. کی. رولینگ اقتباس شده است. هری پاتر و جام آتش چهارمین کتاب از مجموعه‌ی هری پاتر است که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد. کتابی که در بریتانیا انتشارات بلومزبری و در ایالات متحده انتشارات اسکلاستیک آن را چاپ کرده‌اند. رولینگ در این نسخه از مجموعه‌ی هری پاتر هم با کمک عناصر فانتزی و تخیلی، داستان خود را به پیش می‌برد. قصه‌ی پسری که با ماجراهای خود، هواداران زیادی را برای خود دست و پا کرده است.

قسمتی از کتاب هری پاتر و جام آتش نوشته جی. کی. رولینگ، منبع اقتباسی فیلم:

دروازه‌ی قلعه در میان دو مجسمه‌ی گراز نر بالدار قرار داشت. کالسکه‌ها از دروازه گذشتند و در آن تندباد سهمگین با تکان‌های خطرناکی به سمت قلعه پیش رفتند. هری کنار پنجره لمیده بود و در ورای هوای بارانی و مه‌آلود سوسوی پنجره‌های بی‌شمار قلعه، آن‌ها را می‌دید که اندک‌اندک نزدیک‌تر می‌شدند. وقتی کالسکه‌ی آن‌ها در مقابل درهای بزرگ چوب بلوط در پایین پلکان سنگی قلعه متوقف شد، برق پهنه‌ی آسمان را روشن کرد. کسانی که سوار کالسکه‌های جلویی بودند شتابان از پلکان سنگی بالا می‌رفتند و وارد قلعه می‌شدند. هری، رون، هرمیون و نویل نیز از کالسکه پایین پریدند و با سرعت از پلکان سنگی بالا رفتند و تنها زمانی سرشان را بالا گرفتند که وارد سرسرای ورودی قلعه شده بودند. مشعل‌های نورانی که سرسرای ورودی را روشن کرده بودند بر عظمت پلکان مرمری شکوهمند آن می‌افزودند. رون سرش را به‌شدت تکان داد و قطره‌های آب از موهایش به اطراف پاشید. او گفت: -اگه بارون همین‌طوری بباره آب دریاچه بالا می‌آد. من که مثل موش آب کشیده... آی! یک بادکنک قرمز پر از آب از سقف روی سر رون افتاد و ترکید. رون که از سر و رویش آب می‌چکید یک پهلو یک پهلو به سمت هری رفت. بلافاصله بمب آبی دیگری از کنار گوش هرمیون گذشت و درست جلوی پای هری ترکید و باعث شد آب یخ به داخل کفش ورزشی‌اش برود و جوراب‌هایش را خیس کند. همه‌ی کسانی که در اطراف آن‌ها بودند جیغ زدند و همدیگر را هل دادند بلکه بتوانند از تیررس بمب‌ها دور شوند. هری سرش را بلند کرد و در ارتفاع شش متری، بدعنق، روح مزاحم را دید. او مرد کوچک‌اندامی بود که کلاه زنگوله‌دار و پاپیون نارنجی داشت و در آن لحظه صورت پهن و خبیثش کج و معوج به نظر می‌رسید؛ زیرا حواسش را روی هدف‌گیری بمب‌‌های آبی متمرکز کرده بود. ناگهان صدای فریادی را شنیدند که گفت: -بدعنق! بدعنق، فوراً بیا پایین! زود باش! پروفسور مک گونگال، معاون مدرسه و رئیس گروه گریفندور، مثل برق از سرسرای بزرگ بیرون آمد. پایش روی زمین خیس سرسرای ورودی لغزید و برای آن که نیفتد گردن هرمیون را گرفت و خود را سرپا نگه داشت و گفت: -آخ، منو ببخش دوشیزه گرنجر... هرمیون که نفسش بند آمد بود گردنش را مالید و گفت: -خواهش می‌کنم پروفسور!
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.