جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سینما-اقتباس: قتل در قطار سریع‌السیر شرق

سینما-اقتباس: قتل در قطار سریع‌السیر شرق قتل در قطار سریع‌السیر شرق فیلمی است به کارگردانی سیدنی لومت و محصول ۱۹۷۴ سینمای بریتانیا. در این فیلم بازیگرانی همچون آلبرت فینی، لورن باکال، اینگرید برگمن، ژاکلین بیسه، مایکل یورک، ژان پیر کسل و شان کانری به نقش‌آفرینی پرداخته‌اند. کارآگاه پوآرو یکی از مسافران قطار سریع‌السیری است که ازقضا در حین سفر در آن قتلی اتفاق می‌افتد. حالا پوآرو باید با شم کارآگاهی خود، راز این قتل را حل و قاتل را دستگیر کند. این فیلم در پرونده سیدنی لومت، یکی از موفق‌ترین‌ها بود که هم در گیشه خوب فروخت و هم توانست در چندین و چند جایزه اسکار کاندید شود و در نهایت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن را از آن خود کند. در فیلمِ قتل در قطار سریع‌السیر شرق، به رغم لوکیشن و قابلیت فضاسازی محدود، اما تعلیق فیلم به‌خوبی به پیش می‌رود و این نشان‌دهنده توانایی‌های لومتِ جوان آن روزهاست. ژانر جنایی-معمایی به شکل کلی، از ژانرهای محبوب جهان سینما نیز هست. ژانری که به‌واسطه درگیر کردن بیننده در فرآیند کشف قاتل، پیشاپیش نقش پویایی برای او در نظر گرفته است. این فیلم از کتاب آگاتا کریستی به همین نام اقتباس شده است. کتابی که در پرونده آثار جنایی کریستی، از محبوب‌ترین‌هاست.

قسمتی از کتاب قتل در قطار سریع‌السیر شرق منبع اقتباسی فیلم:

در واگن رستوران همه‌چیز آماده بود. پوآرو و آقای بوس کنار هم در یک طرف میز نشستند و دکتر در طرف دیگر راهرو نشست. روی میز جلو پوآرو نقشه‌ واگن استانبول-کاله همراه با نام مسافران که با جوهر قرمز نوشته شده بود قرار داشت. گذرنامه‌ها و بلیت‌ها در یک طرف روی هم تلنبار شده بود. کاغذ، جوهر، قلم و مداد روی میز بود. پوآرو گفت: -بسیار خب، می‌توانیم کمیسیون تحقیق‌مان را بدون معطلی راه بیندازیم. فکر می‌کنم اول باید شهادت مأمور واگن خواب را گوش کنیم. شما حتماً چیزهایی درباره‌ی این مرد می‌دانید. چه تیپ آدمی است؟ آدمی هست که بشود به حرفش اعتماد کرد؟ -خیالتان از این بابت کاملاً راحت باشد. پیر میشل الان بیش از پانزده سال هست که در استخدام شرکت است. فرانسوی است و نزدیک کاله زندگی می‌کند. کاملاً محترم و صادق است؛ اما شاید از نظر هوش، چندان برجسته نباشد. پوآرو به علامت درک سر تکان داد و گفت: -بسیار خب. اجازه بدهید ایشان را ببینیم. پیر میشل کمی آرام گرفته بود، اما هنوز خیلی عصبی بود. با اضطراب و درحالی‌که نگاهش از پوآرو به آقای بوس چرخید گفت: -امیدوارم موسیو فکر نکنند که از طرف من کوتاهی‌ای صورت گرفته. اتفاق وحشتناکی افتاده. امیدوارم موسیو فکر نکنند که این قضیه به طریقی با من ارتباط دارد. پوآرو بعد از برطرف کردن نگرانی‌های او، سؤالاتش را آغاز کرد. نخست نام و نشانی میشل، مدت خدمت و زمانی را که در آن مسیر خاص مشغول کار بوده پرسید. این چیزها را از قبل می‌دانست، اما هدف از این سؤالات عادی این بود که او را آرام کند. پوآرو ادامه داد: -و حالا اجازه بدهید به اتفاقات شب پیش بپردازیم. آقای راچت به رختخواب رفتند- چه ساعتی؟ -تقریباً بلافاصله بعد از شام، موسیو؛ در واقع قبل از اینکه بلگراد را ترک کنیم. شب قبل هم به همین صورت بود. به من گفته بود در حینی که دارد شام می‌خورد، تختش را آماده کنم. -بعد از آن کسی به کوپه‌ی ایشان رفت؟ -خدمتکارشان، موسیو، و منشی‌شان، آن جوان امریکایی. -دیگر کسی نرفت؟ -نه موسیو، تا جایی که می‌دانم، نه. -بسیار خب. و این آخرین چیزی بود که از ایشان دیدی یا شنیدی؟ -نه، موسیو. فراموش کردید، حدود ساعت بیست دقیقه به یک زنگ زد، کمی بعد از اینکه توقف کردیم.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.