جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
سینما-اقتباس: شاه لیر
شاه لیر فیلمی است به کارگردانی گریگوری کوزینتسف و محصول سال ۱۹۷۱ سینمای روسیه. در این فیلم، بازیگرانی همچون یوری یاروت، دوناتاس بانیونیس و یوئزاس بودریتیس به نقشآفرینی پرداختهاند. این فیلم ۱۳۰ دقیقهای در هشتمین روز فوریه ۱۹۷۱ اکرانش را آغاز کرد و استقبال از آن، اثر اقتباسی موفق دیگری را به پرونده کوزینتسف افزود. فیلم شاه لیر از نمایشنامه درخشان شکسپیر اقتباس شده است. در شاه لیر، شکسپیر با نگاهی انتقادی، یکی از تلخترین تصاویر انسان و جهانش را ترسیم میکند. جهان شاه لیر، آکنده از ظلمت، جهل معنوی، داوری غلط، بیاخلاقی، خشونت و زشتی است. شخصیتهای این نمایش به دو قطب خوب و بد تقسیم میشوند: کوردلیا، ادگار، کنت، تلخک و آلبانی نمایندهی خوبی هستند و بدی در گانریل، ریگان، ادموند و کورنوال نمود پیدا میکند؛ اما پادشاه و گلاستر مسافرانی بر جاده خیر و نور هستند. معنای غمانگیز حیات زمانی آشکار میشود که قدرت به دست شریران میافتد. این تصویر سیاه که در آن، شر ترازوی قدرت را به نفع بدی سوق میدهد، تنها میتواند زیر حجاب دیوانگی در این کابوسآباد جای گیرد. همانطور که نورتراپ فرای میگوید: «تمام اعمال خیر و شر، تمام پذیرش یا انکار اندیشهها، در جهانی که همهی چیزهایش به نفع آدمهایی مثل گانریل و کورنوال رقم خورده است، به یک اندازه پوچ به نظر میرسد.» شاید به دلیل این دیدگاه آخرالزمانی پوچ است که منتقدان جدید در مقایسه با خوانندگان و منتقدان دههها یا قرنهای گذشته، نسبت به این اثر واکنش بیشتری نشان دادهاند. جهان کابوسآباد شاه لیر، در ظلم انسان به انسان به معنای وسیع کلمه نمود نمیکند، بلکه در ظلم انسان به نزدیکترین خویشاوندانش جلوه میکند: پدر دخترش را طرد میکند، دختران ضد پدر توطئه و قیام میکنند، برادر به برادر خیانت میکند، پسر به پدر خیانت میکند، همسران به شوهرانشان خیانت میکنند، برادر خون برادرش را میریزد و خواهر، خواهر خود را به قتل میرساند. سخنان گلاستر توصیفی از جهانی است که در آن زندگی میکند و از حوادث شوم آینده خبر میدهد. اما از میان شخصیتهای نمایش، تلخک جالبترین و اسرارآمیزترین شخصیت است و بردلی او را «یکی از موفقیتهای شکسپیر» مینامد. در حقیقت، او امتداد معنوی شخصیت کوردلیاست. این نکته جالب است که تلخک در جهان غیر منطقی، در صحنه آغازین به طرز مشهودی غایب است. یعنی زمانی که لیر، دخترانش را به محک عشق میگذارد و تنها زمانی ظاهر میشود که کوردلیا تبعید شده است. پس از پرده سوم، صحنه ششم ناپدید میشود، یعنی وقتی کوردلیا دوباره ظاهر میشود. درواقع تلخک صدایی است که ادامه مییابد تا دیوانگی پادشاه را نشان دهد، صدایی که البته پادشاه سعی میکند آن را خفه کند. احساسی که به خواننده نمایشنامه شکسپیر دست میدهد، شبیه احساسی است که بهواسطه پدیدهای طبیعی و بزرگ ایجاد میشود. این تأثیر را نمیتوان به صورت غیر مستقیم دریافت کرد. نمیتوان آن را شرح و نشان داد. شکسپیر در پایان این نمایشنامه، خواننده را با پرسشهای بسیاری تنها میگذارد.قسمتی از نمایشنامه شاه لیر نوشته شکسپیر، منبع اقتباسی فیلم:
لیر: آگاه باشید که ما سرزمین خود را به سه بخش تقسیم کردهایم و هدف قانونی ما این است که تمام نگرانیها و مسئولیتها را از دوش فرتوت خود زمین گذاریم و آنها را به نیروهای جوانتر سپاریم و خود، سبکبال به سوی مرگ رهسپار شویم. ای فرزند کورنوالی ما، و تو ای فرزند آلبانی ما، که مهرمان کمتر نیست به شما، اینک عزم جزم کردهایم تا دست پیمان دخترانم را آشکار کنیم تا امروز بتوانیم مانع از ستیز فردا شویم. شاهزادگان بورگوندی و فرانسه، رقیبان بزرگ عشق کوچکترین دخترمان، زمان زیادی است که دربار ما را منزلگه عاشقانه خود کردهاند، و باید همینجا پاسخشان را بدهیم. ای دخترانم، اینک که ما قصد داریم خود را از فرمانروایی، عنوان قانونی و امور کشوری برهانیم، بگویید تا بدانیم کدامیک از شما مرا بیش از همه دوست دارد تا ما بزرگترین بخشش خود را نثار او کنیم که در عشق خود، سرشت شایستگی را به چالش میکشد. ای نخستین زاده ما، تو اول سخن بگو. گانریل: سرورم، شما را بیش از آن دوست دارم که سخن بتواند این مطلب را بیان نماید. عزیزتر از نور دیده، فضا و حق آزادی، ورای آنچه بتوان بر آن ارزش نهاد- ثروت یا کالایی کمیاب- نه کمتر از جان، بلکه به اندازه سعادت، سلامت، زیبایی و سرافرازی. همانقدر که تاکنون، فرزندی عاشق بوده یا پدری در خود عشق یافته؛ عشقی که زبان را زبون و سخن را قاصر میکند. شما را ورای همه اینها دوست دارم. کوردلیا (با خود): کوردلیا چه باید بگوید؟ دوست بدار و زبان در کام بکش! لیر: (به نقشه اشاره میکند) از تمام این مرزها، دقیقاً از این خط تا این خط را با تمام جنگلهای پر درخت و دشتهای بارور، با رودهای پرآب و سبزهزارهای پهناور، ای بانو به شما میبخشیم. همه اینها تا جاودان، از آن فرزندان تو و آلبانی خواهند بود. دختر دوم ما چه میگوید، ریگان بسیار عزیزمان، همسر کورنوال، سخن بگو. ریگان: من از همان خوی خواهرم سرشته شدم. مرا همسنگ او بدانید. در دل راستین خود، همان سند عشقی را مییابم که او از آن نام برد. فقط کمی کوتاهی کرد. زیرا من خود را دشمن تمام خوشیهای دیگری میدانم، که پر بهاترین پیمانه خرد از آن برخوردار است و تنها خود را در عشق اعلیحضرت شادمان مییابم. کوردلیا: (با خود) پس ای کوردلیای بینوا اما بینوا نه، هنوز نه، زیرا مطمئنم که عشقم فراتر از زبانم است. لیر: شما و وارثین شما، این ثلث بزرگ از سرزمین زیبای ما را نصیب خواهید برد که از حیث فضا، ارزش و لذت، کمتر از آن نیست که به خواهرتان بخشیدیم. اینک ای مایه مسرت ما، ای واپسین ولی نه کمترین ما، که برای دستیابی به عشق نونهالتان، تاکستانهای فرانسه و شیر و انگبین بورگوندی، از یکدیگر پیشی میگیرند. شما چه میتوانید بگویید؟ تا ثلثی زرخیزتر از خواهرانتان را به چنگ آورید؟ سخن بگویید! کوردلیا: هیچ، سرورم. لیر: هیچ؟! کوردلیا: هیچ.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...