جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سینما-اقتباس: جادوگر شهر اُز

سینما-اقتباس: جادوگر شهر اُز جادوگر شهر از فیلمی ۱۰۱ دقیقه‌ای به کارگردانی ویکتور فلمینگ و محصول سال ۱۹۳۹ سینمای امریکاست. در این فیلم بازیگرانی چون فرانک مورگان، جودی گارلند، برت لار و جک هالی به نقش آفرینی پرداخته‌اند. فیلم با آنکه در مرحله تولید، تنها با هزینه کمتر از ۳ میلیون دلار ساخته شد، در گیشه ۲۵٫۷ میلیون دلار فروخت. فیلم از رمان فرانک ال باوم اقتباس شده است. داستان‌های بومی، اساطیری، افسانه‌ای و قصه‌های پریان برای سال‌های طولانی همراه کودکان بوده است؛ زیرا هر جوان سالمی، علاقه‌ای درست و غریزی نسبت به داستان‌های تخیلی و شگفت انگیز که به وضوح غیر واقعی هستند، دارد. داستان‌های پریان بالدار گریم و اندرسون نسبت به دیگر نوآوری‌های انسان‌ها، لذت و شادی بیشتری برای قلب‌های کودکان به ارمغان آورده است. جادوگر شهر از، رویای تبدیل شدن به یک افسانه‌ی نوین و امروزی را دارد که در آن شگفتی و شادمانی حفظ شده است و درد و اندوه و کابوس‌ها از آن کنار گذاشته شده است.

قسمتی از کتاب:

شیر هنوز در خواب بود، چون برای مدتی طولانی بین گل‌ها دراز کشیده بود و بوی کشنده‌ی آن‌ها را تنفس کرده بود؛ اما وقتی چشمهایش را باز کرد و از روی گاری غلتید و پایین افتاد از این که می‌دید هنوز زنده است بسیار خوشحال شد. شیر نشست و در حالی که خمیازه می‌کشید گفت: تا جایی که می‌تونستم سریع دویدم، اما گل‌ها از من قوی‌تر بودن. چطور منو بیرون آوردین؟ آن‌ها ماجرای موش‌های صحرایی و این که چگونه با سخاوتمندی او را از مرگ نجات دادند. برایش تعریف کردند و شیر ترسو خندید و گفت: من همیشه خیال می‌کردم خیلی بزرگ و ترسناک هستم؛ تا حالا چیزهای کوچولویی مثل اون گل‌ها نزدیک بود منو بکشن و حیوون‌های کوچولویی مثل اون گل‌ها نزدیک بود منو بکشن و حیوون‌های کوچولویی مثل موش‌ها ، جونمو نجات دادن. چقدر عجیبه! اما دوستان، الان باید چی کار کنیم؟ آز دوروتی گفت: ما باید به سفرمون ادامه بدیم تا این که جاده‌ی آجری زرد رنگ رو دوباره پیدا کنییم. بعدش می‌تونیم به راهمون به شهر زمرد ادامه بدیم. بعد از این که شیر، نفسی تازه و احساس سلامتی کرد، آن‌ها دوباره سفرشان را آغاز کردند و از راه رفتن بین علف‌های نرم و تازه لذت می‌بردند.خیلی طول نکشید تا آن‌ها به جاده‌ی آجری زرد رنگ برگردند و دوباره به سمت شهر زمرد که از بزرگ آنجا سکونت داشت رهسپار شدند. جاده، هموار و به خوبی سنگ فرش شده بود و سرزمین‌های اطراف زیبا بودند. مسافران وقتی جنگل و خطرات زیادی را که در تاریکی دلگیرش با آن‌ها روبرو شده بودند پشت سر گذاشتند، ذوق زده شدند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.