جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
سینما-اقتباس: بازمانده روز
بازمانده روز درامی است ساخته شده به سال ۱۹۹۳ به کارگردانی جیمز آیوری. در این فیلم بازیگرانی همچون آنتونی هاپکینز، اما تامسون، جیمز فاکس و کریستوفر ریو به نقش آفرینی پرداختهاند. فیلم آیوری چنان خوش ساخت بود که در مجموع در آن سال در ۸ رشته کاندید جایزه اسکار شد که جوایز اصلیئی همچون بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین بازیگر نقش اول زن از آن جمله است. این فیلم از رمان درخشان کازوئو ایشی گورو به همین نام اقتباس شده است. رمان ایشی گورو یک داستان ساده و سرراست نیست؛ در واقع بافت پیچیدهای از چند لایه داستان است که هرکدام در تراز و زمان خاص خودشان جریان دارند و خوانندهی داستان باید به آنها توجه داشته باشد. لایهی بیرونی سرگذشت مردی است به نام استیونز که بیش از سی سال در خانهی یکی از اشراف انگلستان به نام لرد دارلینگتن پش خدمت بوده است و اکنون که بساط آن خانه برچیده شده دارد خاطراتش را به صورت یادداشتهایی که از یک سفر شش روزه به صفحاتِ غرب انگلستان بازمانده است برای ما نقل میکند. لحن غالب در این اثر لحن رسمی و مضحک پیش خدمتی است که یک عمر ناچار بوده است در دایرهی زبان خشک و بی جانی که بیرون رفتن از ان در حد او نیست حرف بزند. میتوان گفت که سراسرِ این داستان سلسلهی بی پایانی است از کلیشههای فرسودهی زبان نوکرمآب و اداری انگلیسی.قسمتی از رمان بازمانده روز نوشته کازوئو ایشی گورو:
تصور بنده این است که نسل ما اولین نسلی بود که به نکتهای توجه کرد که از نظر همهی نسلهای پیشتر پنهان مانده بود، و آن این که تصمیمات مهم این دنیا در واقع در مجالس مقننه یا در ظرف چند روزِ اجلاس اجلاس فلان کنفرانس بینالمللی، آن هم در معرض دید عموم مردم و مطبوعات اتخاذ نمیشود؛ بلکه تبادل نظر و اتخاذ تصمیم واقعی در محیط آرام و خلوت بزرگترین خانههای این مملکت صورت میگیرد. چیزی که در ملا عام و با تشریفات و ترتیبات رخ میدهد، غالبا نتیجه یا تصویب و تحکیم امری است که در هفتهها یا ماههای پیش در چهار دیواری آن خانههای بزرگ گذشته است. پس به نظرِ ما دنیا چرخی بود که این خانههای بزرگ در محور آن قرار داشتند و تصمیمات مهم از این محور صادر میشد و دیگران، چه فقیر و چه غنی، همه حول این محور میچرخیدند. از میان ما، کسانی که آمال حرفهای در سر داشتند سعی میکردند که هرچه بیشتر به این محور نزدیک شوند. چون، همان طور که عرض کردم، ما نسلی بودیم که به آمالِ معنوی توجه داشتیم و برای ما مساله صرفا این نبود که یک نفر پیشخدمت مهارت حرفهای خودش را چه طور به مرحلهی عمل میگذارد؛ ما میخواستیم بدانیم که برای چه مقصودی این کار را میکنیم؛ در قلب یکایک ما این تمایل وجود داشت که سهم ناچیزِ خود را در ایجاد یک دنیای بهتر ادا کنیم، و برای اهل حرفه مطمئنترین راه رسیدن به این مقصود آن بود که در خدمت رجال بزرگ این عصر باشیم، که زمام تمدن به کف کفایت آنها سپرده شده. البته بنده این مطالب را به طور خیلی کلی دارم عرض میکنم وگرنه اذعان دارم که افراد زیادی هم در نسل ما پیدا میشدند که در بند این قبیل ملاحظات دقیق نبودند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...