جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
سینما-اقتباس: اژدهای سرخ
اژدهای سرخ فیلمی است به کارگردانی برت راتنر و محصول سال ۲۰۰۲ سینمای امریکا. در این فیلم، بازیگرانی چون آنتونی هاپکینز، ادوارد نورتون، رالف فاینس و امیلی واتسون به نقشآفرینی پرداختهاند. شرکت یونیورسال پیکچرز توزیعکنندۀ این فیلم بود. فیلم از رمان توماس هریس اقتباس شده است. شخصیت هانیبال لکتر، شخصیت مخلوقِ هریس در تعدادی از رمانهای معمایی-جنایی اوست. توماس هریس در زمینۀ بررسی ابهامات و ناشناختههای روان انسان بیهمتاست. او با بررسی ماهیت بخش شرور انسانی و آناتومی هولناک تحقیقات جنایی، تصویر وحشتناکی از بخش تاریک دنیای بهظاهر روشن ما ارائه میدهد. در این رمان فوقالعاده، که مربوط به پس از ظهور هانیبال و پیش از سکوت برهها و درنهایت هانیبال است، توماس هریس، شخصیت به یاد ماندنی دکتر هانیبال لکتر را معرفی میکند و در آن، ما را با ویل گراهام، پلیس اف. بی. آی، آشنا میکند که لکتر را شکار کرد و سلامت روان و زندگی خود را به خطر انداخت تا با قاتلی به نام اژدهای سرخ دوئل کند. دربارۀ این رمان باید گفت که محبوبیت اژدهای سرخ بهحدی رسید که استیفن کینگ، آن را بهترین و پرطرفدارترین رمان منتشرشده بعد از پدرخوانده میداند.قسمتی از رمان اژدهای سرخ، منبع اقتباسی فیلم:
برنامهریزی ایجاب میکرد که گراهام باید ساعت ۶:۴۵ صبح، درست پیش از ترافیک صبحگاهی از آپارتمان خارج شود. کرافورد هنگام اصلاح به او زنگ زد. «صبحبهخیر.» کرافورد گفت: «زیادم خوب نیست که دندون پری لوندز رو توی شیکاگو گیر انداخت.» «آه، لعنتی نه.» «اون هنوز نمرده و میخواد تو رو ببینه. نمیتونه خیلی منتظر بمونه.» «من میرم.» «توی فرودگاه منتظرم. یونایتد دویست و چهل و پنج، چهل دقیقۀ دیگه میپره. میتونی برگردی به کمین، اگه هنوز برقرار باشه.» مأمور ویژه چستر از دفتر شیکاگوی اف.بی.آی آنان را در زیر باران شدید در اُهیر به مقصد میرساند. شیکاگو شهر استفاده از آژیر است. ترافیک پیش روی آنان حرکتی کند داشت. چستر وقتی به درون بزرگراه پیچید، چراغ گردون قرمز رنگ را روی سقف گذاشت.او سعی کرد صدایش را از فراز صدای آژیر به آنان برساند. «پلیس شیکاگو میگه اون توی گاراژ خونهش دزدیده شده. مطالب من دست دومه. ما این روزا اینجا محرم نیستیم.» کرافورد پرسید: «چقدرش لو رفته؟» «همه چیز کمین. همش.» «لوندز قیافه اونو دیده؟» «من گزارشو نخوندم. پلیس شیکاگو ساعت شش و بیست و دقیقه یک اطلاعیۀ مفصل برای پلاک ماشین صادر کرد.» «با دکتر بلوم از طرف من حرف زدی؟» «با زنش حرف زدم. دکتر بلوم امروز صبح عمل جراحی کیسه صفرا داشت.» کرافورد گفت: «چهباحال!» چستر در زیر سایهبان آبچکان بیمارستان توقف کرد. او در جای خود به سمت آن دو چرخید. «جک، ویل، این حیوون واقعا فردی لوندزو به یه تیکه زباله تبدیل کرده. شما باید آمادگی روبهرو شدن با اونو داشته باشین.» گراهام سر تکان داد. تمام راه به سمت شیکاگو، او داشت امیدواریاش را به مرگ لوندز پیش از آنکه مجبور به دیدنش شود، در خود سرکوب میکرد. مرکز سوختگی بیمارستان مانند وانی با سرامیکهای بدون لک به نظر میرسید. پزشکی بلند قد، با چهرۀ جوان-پیر عجیب، با اشارهای گراهام و کرافورد را به جایی دورتر از ازدحام جلوی اتاق لوندز فراخواند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...