جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
سرزمین موعود/ باراک اوباما؛ سیاست و زندگی
کتاب «سرزمین موعود»، نوشتهی باراک اوباما، به همت نشر نون به چاپ رسیده است. «سرزمین موعود» در ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰ منتشر شده است. این کتاب به فرازهایی از فعالیت سیاسی اوباما میپردازد و دربرگیرندهی اطلاعات ارزشمندی از دوران نوجوانی او تا حوادث مربوط به کشتن اسامه بن لادن است. با به قدرت رسیدن جو بایدن، معاون سابق اوباما، بررسی دیدگاههای شخصی و سیاسی چهلوچهارمین رئیسجمهور ایالات متحده امریکا اهمیت مضاعف یافته است؛ زیرا بخش عمدهی سیاستهای داخلی و خارجی تیم جدیدی که اداره کاخ سفید را به عهده گرفتهاند متأثر از میراث اوباما و در ادامهی مسیر اوست. این کتاب، که از همان روز نخست با استقبال فراوان روبهرو شده، تاکنون بیش از سه میلیون نسخه فروش داشته و به دهها زبان ترجمه شده است. اوباما میگوید: «نوشتن این کتاب را اندکی پس از پایان ریاست جمهوریام آغاز کردم، یعنی پس از اینکه من و میشل برای واپسینبار، سوار هواپیمای اختصاصی ریاستجمهوری شدیم و برای سفری عازم غرب شدیم که مدتها به تعویق افتاده بود. در هواپیما، حس و حالمان تلخ و شیرین بود. هر دوی ما از نظر جسمی و روحی، خسته بودیم، نهتنها بهخاطر تلاشهای هشت سال گذشته، بلکه بهخاطر نتایج نامنتظرهی انتخاباتی که در آن، شخصی که دشمن تمام عیار آرمانهایمان بود بهعنوان جانشینم انتخاب شده بود؛ اما رسالت و سفرمان را به اتمام رسانده بودیم و از این مسئله خرسند بودیم که نهایت تلاشمان را کردهایم، هر چند در مقام یک رئیسجمهور، ناکام مانده بودم، هرچند در اجرای بسیاری از برنامهها به بنبست و نومیدی رسیده بودم، حالا، وضعیت کشورمان بهتر از زمانی بود که کارم را آغاز کرده بودم. بهمدت یک ماه، من و میشل دیر میخوابیدیم، شام سبک میخوردیم، به گردشهای طولانی میرفتیم، در اقیانوس شنا میکردیم، تأمل میکردیم، دوستیمان را تقویت میکردیم، عشقمان را باز مییافتیم و برای پرده دوم نمایش زندگی کماتفاق ولی امیدبخش و رضایتمندانه، برنامهریزی میکردیم. وقتی آماده شدم که سر کار برگردم و نشستم و قلم و زیردستی زردرنگی را به دست گرفتم (هنوز دوست دارم با دست و آهسته و پیوسته بنویسم و حس میکنم کامپیوتر حتی به خامترین نوشتهها جلایی از شیوایی میبخشد و افکار نیمه خامم را در حجابی از پاکیزگی میپوشاند)، تصویری آشکار از این کتاب در ذهنم شکل گرفت. اولین و مهمترین مسئله این بود که امیدوار بودم شرحی صادقانه از زمان تصدیام را ارائه کنم – نهتنها شرحی تاریخی از مسائل مهمی که در دوران من رخ داد و شخصیتهای مهمی که با آنها حشر و نشر داشتم، بلکه شرحی از جریانات فرهنگی و اقتصادی و سیاسی ارائه دهم که به تعیین چالشهایی کمک کرد که دولت من با آنها مواجه شد و انتخابهایی که من و تیمم در پاسخ به آن اتفاقات برگزیدیم. حتیالمقدور، میخواستم حس و حالی از یک رئیسجمهور ایالات متحده امریکا به خوانندگان ارائه دهم؛ میخواستم کمی پرده را پس بکشم و به مردم یادآوری کنم که ریاستجمهوری علیرغم تمام طمطراقهایش، هنوز یک شغل است و دولت فدرال ما یک نهاد انسانی است و اینکه زنها و مردهایی که در کاخ سفید کار میکنند همان معجون روزانه رضایتمندی، نومیدی، اصطکاک اداری، اعصاب خردیها و موفقیتهایی کوچک را مثل بقیه همشهریان خود تجربه میکنند. سرانجام، دلم میخواست داستانی خودمانیتر ارائه کنم تا بتواند الهامبخش جوانانی باشد که به دنبال خدمات دولتیاند: اینکه درواقع، فعالیت سیاسیام برای خدمت از کجا شکل گرفت، ریسمانهای متفاوت میراث التقاطی خود را بیان کنم و اینکه چگونه چرخ زندگیام را به چیزی بزرگتر از خودم بستم و عاقبت، توانستم اجتماع و هدفی برای زندگیام بیابم.»قسمتی از کتاب سرزمین موعود:
بهعنوان سناتور، چندینبار به کاخ سفید رفته بودم، اما پیش از اینکه رئیس جمهور شوم، هرگز وارد اتاق بیضی نشده بودم. اتاق کوچکتر از آن است که تصور میکنی-کمتر از یازده متر در یک محور است و از طرف دیگر دو متر باریکتر میشود - اما سقفی بلند و باشکوه دارد و ویژگیهایش با عکسها و گزارشهای خبری همخوانی دارد. تصویر واشینگتن بالای آتشدانی آویزان است که آراسته به پیچک است و دو صندلی با پشتی بلند در کنار مبلها قرار دارد. در آنجا، رئیسجمهور همراه معاون رئیسجمهور مینشیند یا با مقامات خارجی ملاقات میکند. دو لنگه در نیز وجود دارد که با زیبایی و ظرافت، از میان دیوارهای منحنی شکل درهم میآمیزد - یکی از آنها به راهرو منتهی میشود و دیگری به «اتاق بیضی بیرونی» که در آنجا، دستیاران شخصی رئیسجمهور مستقرند و در سوم به دفتر کوچکتر و اتاق ناهارخوری رئیسجمهور منتهی میشود. تندیس نیمتنهی رهبرانی که سالها پیش مردهاند و کابوی برنزی معروف، اثر فدریک رمینگتون، نیز در آنجا دیده میشد؛ همچنین، یک ساعت دیواری عتیقه و کتابخانهای که در دیوار کار گذاشته شده است؛ فرش بیضی ضخیمی کف اتاق را میپوشاند که عقابی وسط آن دیده میشود، و میز رزلوت که هدیهای است که ملکه ویکتوریا در سال ۱۸۸۰، به کاخ سفید اهدا کرد. این میز از بدنه یک کشتی بریتانیایی ساخته شده است که یک کشتی امریکایی صیادان نهنگ، بعد از فاجعه، آن را نجات داد و پر از کشو و منفذ است و دری در وسط آن قرار دارد که یک دفعه باز میشود و هر کودکی را که فرصت کند درون آن بخزد شاد میکند. چیزی که دوربینها نمیتوانند آن را نشان دهند نور است. اتاق آکنده از نور است. در روزهای آفتابی، نور از پنجرههای بزرگ و در انتهای جنوبی و شرقی به درون میریزد و تمام اشیاء را با درخششی خیرهکننده نقاشی میکند که با غروب آفتاب، گاهی روشن و گاهی خاکستری میشود. در هوای بد، وقتی چمن جنوبی پوشیده از باران، برف یا مه صبحگاهی میشود، اتاق کمی آبیتر میشود و نور طبیعی ضعیفتر با نور چراغها که پشت قرنیز پنهان است و از سقف و دیوارها منعکس میشود، شدت مییابد. هرگز، چراغ ها را خاموش نمیکنند. بنابراین حتی در نیمهشب، دفتر بیضی روشن میماند و مثل مشعل گرد یک فانوس دریا را به روشنایی بدل میکند. هشت سال از زندگیام را در آن اتاق سپری کردم، با جدیت به گزارشهای اطلاعاتی گوش دادم، میزبان سران کشورها بودم، قربان صدقه اعضای کنگره رفتم، با همپیمانها و دشمنان حشر و نشر داشتم و با هزاران مهمان عکس یادگاری گرفتم. همراه کارکنان خندیدم، دشنام دادم و بارها، جلوی اشکم را گرفتم. آنقدر احساس راحتی میکردم که پاهایم را روی میز میگذاشتم، همراه کودکی میچرخیدم، یا روی مبل چرت میزدم. گاهی، به سرم میزد از در شرقی خارج شوم و از جاده، نگهبانخانه و دروازههای آهنی عبور کنم تا خودم را در میان خیابانهای شلوغ گم کنم و وارد زندگیای بشوم که زمانی میشناختم. اما هرگز نمیتوانستم خودم را از حس احترامی برهانم که هر وقت وارد اتاق بیضی میشدم به من دست میداد، احساسی که وارد یک دفتر کار نشده بودم، بلکه به حریم دموکراسی پا گذاشته بودم. با گذشت روزها، نور اتاق مرا تسکین میداد و تقویتم میکرد و مسئولیتها و وظایفم را به یادم میانداخت. سرزمین موعود را علی سلامی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۷۸۱ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۱۵۰ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...