جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
دیدار اتفاقی با دوست خیالی/ چهرهها، جاها، فضاها
کتاب «دیدار اتفاقی با دوست خیالی» شامل ۹ جُستار از آدام گاپنیک به همت نشر اطراف به چاپ رسیده است. «دیدار اتفاقی با دوست خیالی» مجموعهای از جستارهای آدام گاپنیک است که تاکنون جوایز متعددی برای نگاه تیزبین و پردازش هوشمندانهی مضمون در جستارها و نقدهایش دریافت کرده است. بعضی جستارهای او را چنین ستودهاند: «هر جستارنویسی آرزوی نوشتن متنی شبیه آن را دارد.» در این کتاب مجموعهای از جستارهای گاپنیک گردآوری شده که به برخی از مسائل مهم زندگی مدرن شهری میپردازند. نگاه نو و معمولاً غافلگیرکنندهی او به مسائلی که بسیاری از ما روزانه با آنها سروکار داریم، مطالعات فراوانش در حوزهی تاریخ هنر و لحن قصه گویش، خواندن را به تجربهای ارزشمند و دوستداشتنی برای خواننده تبدیل میکند. زندگی در شهرهای مدرن و دوران معاصرْ تجربههای مشترکی برای ما به همراه دارد. حرفهایمان خیلی وقتها شبیه هم میشوند، وقتمان کم است، سرمان شلوغ است، از ترافیک مینالیم، به دیگری تشر میزنیم که «دو دقیقه سرت را از گوشی بکش بیرون»، دور هم جمع میشویم تا فوتبال ببینیم و بعد سر میز غذا دربارهی خوراکیهای ناسالم و زندگی سالم در این زمانه نظریهپردازی میکنیم. تجربههایی که اسمشان را میگذاریم زندگی یا شاید زندگی مدرن، و بخشی جدانشدنی از زنده بودن در این دوراناند. گاپنیک از همینها حرف میزند؛ از تجربههایی که توصیفشان میتواند تصویری از زندگیهای مشابه ما بدهد. اما تصویر به درد کسی میخورد که خودش اینها را ندیده باشد. تصویر برای آیندگان مفید است یا موجودات فضایی؛ اما هدف نوشتههای گاپنیک توصیف جهان و ارائهی گزارشی دربارهی آن نیست. با توصیف نمیشود به آن درک حسی مطلوب رسید. در مقدمهای بر بهترین جستارهای امریکایی ۲۰۰۸ نوشته: «جستار، در تعریفی نصفه و نیمه، متن کموبیش کوتاهی است که در آن موضوع ظاهری نوشته با نیت واقعیاش تفاوت دارد و جُستارنویس خیال میکند تفاوت این دو را میداند... جستار با موضوعی معمولی شروع میشود-ماهی گلی میمیرد- و در پایان، به موضوعی غیرمنتظره میرسد: مرگ چیست؟» از نظر گاپنیک تفاوت بین ظاهر چیزها و معنایی که در باطنشان هست، همان معنایی که میشود از دلش حس زنده بودن را کشف کرد، هستهی اصلی جستار است. به این ترتیب کار او بیشتر کنار زدن لایههای آشکار و نقب زدن به دل مفاهیم است.قسمتی از کتاب «دیدار اتفاقی با دوست خیالی»:
وقتی اولین کتاب هری پاتر در سال ۱۹۹۷ به بازار آمد، یک سالی مانده بود تا موتور جستوجوی جهانی گوگل شروع به کار کند. برای همین هم هرماینی گرنجر، شاگرد ملیح و درسخوان مدرسه، در این کتابها هنوز به کتابخانهی هاگوارتز میرود و ساعتهای متمادی میان قفسهها میچرخد تا بفهمد باسیلیسک چیست؟ یا چطور میشود معجون عشق درست کرد؟ این تصور که یک جادوگر بعد از این میتواند به جای این کارها تختهای جادویی داشته باشد که اسمی روی آن بنویسد و در عرض نیم ثانیه سیلی از مطالب خبری، مقالههای پژوهشی، کتاب و تصویر (از جمله تصاویری نامناسب برای سنش) دریافت کند هنوز دورتر از آن بود که با جاروهای کوئیدیچ -ورزش محبوب جادوگرها- هم بشود به آن دست یافت. حالا هرماینیِ گیرافتاده در کتابخانه همچنان در فیلمهای هری پاتر میان قفسههای کتاب میگردد و همزمان بچههای همسنوسالش در سالن سینما به مادر و پدرشان سقلمه میزنند و نجواکنان میپرسند: «چرا این کارا رو میکنه؟ خب چرا گوگلش نمیکنه؟» اینکه واقعیت ماشین میتواند از تخیل جادو حسابی جلو بیفتد، آن هم در چنین زمان کوتاهی، این ادعا را تقویت میکند که تغییرات فناورانهی ارتباطات در دورهی زندگی ما بیسابقهاند. مسئله فقط این نیست که ما در زندگیمان شاهد یکی از چندین و چند انقلاب فناورانهی تاریخ بودهایم، مسئله این است که انقلاب فناورانهی دورهی ما همان انقلاب اجتماعی بزرگ زندگیمان هم هست. در بیست سال گذشته بیشتر از آنکه شاهد انقلابی در اخلاقیات باشیم – حوزهای که تقریباً هیچ تغییری نکرده است - شاهد انقلابی در شیوهها و ابزارها بودهایم: در دههی ۱۹۸۰ هم میتوانستید در شبکهی اچ بی اُ فحشهای آبنکشیده بدهید؛ تغییری که رخ داده توانایی ما در توئیت کردن این فحشها یا فرستادنشان در پیامک و پیام های فوری است. سوژهی ثابت رماننویسان عصر ما اطلاعات است و دغدغهی فکری ثابت اندیشمندانمان این که اطلاعات چه بلایی سر عقل و هوش ما میآورد. این تغییر چنان عظیم است که حجم مطالب نوشته شده در ستایش و نکوهش آن روز به روز بیشتر میشود. وجود سلسله کتابهایی در توضیح اینکه چرا کتاب دیگر اهمیتی ندارد یکی از آن پارادوکسهایی است که احتمالاً حتی به چشم چسترتون هم نامعقول میآمد؛ اما چنین کتابهایی وجود دارند و در رنگها و طعمهای مختلف به بازار میآیند: مدیحهسرایانه، دلواپسانه، سنجیده و ذوقزده. بدون شک وقتی تُستر برقی اختراع شد هم کتابهایی از راه رسیدند که میگفتند این تستر افقهایی جدید در جهان صبحانه باز خواهد کرد که تا پیش از آن، در ایام سوختن نان روی شعلهی مستقیم، کسی به خواب هم نمیدید. کتابهایی از راه رسیدند که میگفتند ظهور تستر یعنی پایان ایام صبحانهی خلاقانه چون بچهها دیگر با برشهای یکدست و هم اندازهی نان، برشهایی درست به اندازهی شکاف تستر، بزرگ خواهند شد و هرگز نمیفهمند داشتن یک قرص کامل نان برای خودت یعنی چه. کتابهایی هم از راه رسیدند که به خوانندهشان میگفتند تستر بعضیوقتها باعث بهتر شدن صبحانه میشود و بعضیوقتها باعث بدتر شدنش. هزینهی اطلاع از این کشف پولی بود که بابت خرید این کتابها از جیبتان رفته . بین کتابهای تازهای که دربارهی اینترنت چاپ شدهاند هم، هر سه نوع را میشود دید. میتوانیم اسمشان را بگذاریم «از این بهتر نبوده»ها، «بهتر بود هرگز»ها و همیشه همین بوده»ها. از این بهتر نبودهها اعتقاد دارند ما در آستانهی آرمانشهری نو ایستادهایم که در آن دسترسی به اطلاعات رایگان و دموکراتیک خواهد بود، اخبار از پایین به بالا خلق میشوند، عشق حکمرانی میکند و شیرینیها خودشان خودشان را میپزند. بهتر بود هرگزها فکر میکنند اصلاً بهتر بود کل ماجرا اتفاق نمیافتاد، فکر میکنند آن دنیایی که دارد به آخر میرسد برتر از این دنیایی بوده که دارد به جایش میآید و کم کمش فکر میکنند کتاب و مجله فضایی خصوصی برای ذهن میساختند که این فورانهای بیست ثانیهای اطلاعات ایجادش نمیکنند. همیشه همین بودهها مصرانه میگویند در هر لحظه از عصر مدرن اتفاقی مشابه همین در حال وقوع بوده و همیشه هم شیوههای جدید مرتب کردن دادهها و اتصال کاربران به هم برای بعضیها هیجانانگیز بوده و برای بعضیهای دیگر دلهرهآور. دیدار اتفاقی با دوست خیالی را کیوان سررشته ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۰۷ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۴۰ هزار تومان چاپ و روانهی بازار نشر شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...