جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

داستان کودکی من/ نابغه‌ای به نام چارلی چاپلین

داستان کودکی من/ نابغه‌ای به نام چارلی چاپلین داستان کودکی من، اثر چارلز (چارلی) چاپلین، به همت نشر ثالث به چاپ رسیده است. سِر چارلز اسپنسر چاپلین کار هنری خود را در کودکی از سالن‌های تئاتر آغاز کرد و به یکی از محبوب‌ترین و بزرگ‌ترین هنرمندان تاریخ سینما بدل شد. امروزه همه کم‌وبیش از دوران شکوفایی و عظمت او اطلاع دارند، اما کمتر کسی می‌داند که این هنرمند بزرگ برای چاپلین شدن از کجا آغاز کرده است. خوشبختانه در این کتاب، خودِ او گوشه‌های تاریک اوایل زندگی خویش را برای ما روشن کرده است و این کتاب مربوط به دورانی است که هنوز کسی چارلی را نمی‌شناخت و نمی‌دانست روزی بزرگ‌ترین ستارۀ سینما خواهد شد. اثر پیش رو، شرح ماجراهای کودکی او و نخستین تجربه‌های هنری‌اش است؛ از تجربۀ زیستن در نوانخانه و مرگ پدرش تا فقر و تن سپردن به حرفه‌های گوناگون برای گذران زندگی و نخستین تجربه‌های عاشقانه‌اش، تا سرانجام کشف صحنه.

در قسمتی از کتاب داستان کودکی من می‌خوانیم:

با همۀ خجالتی که از رفتن و زندگی کردن در نوانخانه حس می‌کردیم، وقتی مادرم در آن مورد با ما حرف زد، من و سیدنی فکر کردیم این هم ماجرایی است و زندگی جدید وضع رقت‌بار ما را، که همه با هم در یک اتاق کوچک و خفقان‌آور به سر می‌بردیم، تغییر خواهد داد. لیکن تا وقتی از دروازۀ نوانخانه پا به درون نگذاشتیم نفهمیدم چه خبر است. فقط آن وقت بود که حس کردم تنها و نابود شده‌ام، چون آنجا ما را از هم جدا کردند، مادرم را به یک سو و به اردوی زنان فرستادند و ما را به سوی دیگر، قسمت بچه‌ها. charlie chaplin چه خاطرۀ روشنی از غم و اندوه دلخراش نخستین روز دیدارمان با مادر در نوانخانه دارم! وقتی مادرم با لباس مخصوص نوانخانه به جایگاه ملاقات آمد و من او را دیدم، چنان یکه خوردم که قادر به شرح آن نیستم! چه قیافۀ غریبانه و ناراحتی داشت! در طول یک هفته به کلی پیر و لاغر شده بود، ولی وقتی ما را دید چهره‌اش روشن شد. من و سیدنی زدیم زیر گریه و این خود، مادرم را به گریه انداخت، چنان که قطره‌های درشت اشک بر گونه‌هایش جاری شد. آخر بر خود مسلط شد و ما روی یک نیمکت چوبی نشستیم، دست‌هایمان را روی زانوهایمان گذاشتیم و او با مهر و محبت بسیار روی دست ما می‌زد و به سر ماشین کردۀ ما می‌خندید و با حرکتی حاکی از دلداری، نوازشمان می‌کرد و به ما قول می‌داد که به‌زودی باز با هم خواهیم زیست. از زیر پیشبندش یک پاکت نان شیرینی نارگیلی درآورد و به ما داد. او این شیرینی را از مغازۀ نوانخانه و با پول اجرت بافت یک جفت سرآستین تور خریده بود که با میل کاموا برای یکی از پرستاران نوانخانه بافته بود. وقتی رفت و ما را تنها گذاشت. سیدنی با غم و اندوه بسیار دم‌به‌دم تکرار می‌کرد که وای، مادرمان چقدر پیر شده است! من و سیدنی خیلی زود خودمان را با زندگی نوانخانه عادت دادیم، ولی غم و غصه هم زیاد خوردیم. من وقایع جزئی را خوب به خاطر نمی‌آورم، ولی به یاد دارم که ناهار را با بچه‌های دیگر روی یک میز دراز می‌خوردیم و برنامه‌ای بود سرشار از ذوق و صمیمیت که همه انتظارش را می‌کشیدیم. ریاست میز با یکی از اعضای نوانخانه بود که خودش هم در آنجا به سر می‌برد. پیرمردی بود در حدود هفتادوپنج سال که بسیار موقر به نظر می‌رسید و ریش کوچک و سفید و چشم‌هایی محزون داشت. او مرا پهلوی دست خودش نشاند و مقرر داشت همیشه همان‌جا بنشینم، چون از همه خردسال‌تر بودم و تا آن وقت که موهای سرم را ماشین نکرده بودند مجعدترین و زیباترین موها را داشتم. داستان کودکی من، ترجمۀ محمد قاضی، در ۲۳۴ صفحه رقعی با جلد نرم منتشر و روانه کتابفروشی‌ها شده است. قیمت این اثر ۳۲۵۰۰ تومان است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.