جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
بیوگرافی: شهلا حائری
شهلا حائری را میتوان از جمله موفقترین مترجمان و نویسندگان زن سالهای اخیر دانست که هم در بخش تألیف و هم در بخش ترجمه، آثار ماندگاری خلق کرده است. در مقطع کارشناسی، در رشته علوم ارتباطات تحصیلات خود را به پایان رساند و سپس رشته مورد علاقه خود، یعنی ادبیات فرانسه، را برگزید و تا مقطع دکترا در رشته ادبیات تطبیقی فرانسه پیش رفت. خانم حائری را بیشتر با ترجمههای درخشانش از آثار اریک امانوئل اشمیت میشناسند. کلکسیون جوایز ادبی گوناگون، بخشی از پاسداشت فعالیتهای خانم حائری به مناسبت ترجمههایش از آثار ادبیات فرانسه است. در کنار جوایز آکادمیک و دانشگاهی، میتوان از جوایزی همچون جایزه خانه نمایش و جایزه ادبی پروین اعتصامی نام برد. ترجمه هایی چون عشق لرزه، خرده جنایتهای زناشوهری، مهمانسرای دو دنیا، نوای اسرارآمیز و یک روز قشنگ بارانی از جمله ترجمههای اوست و آثار تألیفیای چون فهرست حسرتها، آتش از پشت شیشه، بیخود و بیجهت و در سایه مارسل پروست از جمله آثار تألیفی اوست.قسمتی از کتاب در سایه مارسل پروست نوشته شهلا حائری:
زمان، هم ویرانگر است و هم سازنده. با نیروی ویرانگرش همهچیز را ناپدید و دگرگون میکند. جسم و توهمات انسان هر لحظه تغییر مییابد و بهخصوص احساسات او دائم در حال دگرگونی است و این بدترین دردهاست. زمان آهستهآهسته همهچیز را میبلعد و در خود فرو میبرد و آرزوها و دلدادگیها را ناپدید میکند. جستجو رمان دگرگونی و شدن است. ژیلبرت دلربا زیباییش را، دوشس دوگرمانت ذکاوتش را از دست میدهند و تمامی دلدادگیها جای خود را به کنجکاوی و حسد میدهند. از آدمها معمولاً تنها نامی برای ما باقی میماند و نه فقط بعد از مرگشان حتا در زمان حیاتشان نیز اینگونه است. تنها خاطرهای مبهم از زمانهایی گاه دور دست به جا میماند و این واقعیت دلشکنی است که از آن گریزی نیست: زندگی تجدید مداوم یاختههاست. این واقعیت هیچگاه راوی را ترک نمیکند تا جایی که هر بار با دستهگلی روبهرو میشود در ذهن خود پژمردگی آن را میبیند. زندگی از نظر پروست مانند داستان پریان است چنانکه به ترتیب، میبینیم که کودکی به سن نوجوانی رسیده است، مرد میانسالی شده است و به سوی گور قدم برمیدارد. در مورد تأثیرات ویرانگر زمان بر انسان قبلاً اشارهای کردهایم، اما هر بار که صفحات مربوط به سالخوردگی را در زمان باز یافته میخوانیم از وصف آن به وحشت میافتیم: در زندگی همهچیز ذره ذره به نابودی میگراید. پس از ده سال دیگر رؤیاهایمان را از یاد بردهایم. حتا آنها را انکار میکنیم، مانند گاوی با علف زمانِ حال چرا میکنیم و کسی چه میداند شاید از پیوند زناشویی ما با مرگ، روزی آگاهی جاودانهی ما زاده شود. همهچیز میمیرد اما مرگ روحی نتیجه فراموشی است و بدین جهت است که هر انسانی در طول عمر خود بارها میمیرد.-
در حال بارگزاری دیدگاه ها...