جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

بیوگرافی: ولادیمیر نابوکوف

بیوگرافی: ولادیمیر نابوکوف زاده ۲۲ آوریل ۱۸۹۹ در سنت پترزبورگ. نابوکوف در فرم‌های گوناگون ادبی همچون داستان کوتاه، رمان، ترجمه و نقد ادبی فعالیت داشته و آثار ماندگاری از خود به جا گذاشته است. فعالیت ادبی را خیلی سریع و در سنین نوجوانی آغاز کرد. ۱۵ ساله بود که نخستین شعرش را خلق کرد و هنوز از مدرسه تنیشف فارغ‌التحصیل نشده بود که ۲ دفتر شعر از او به چاپ رسیده بود. تحصیلات آکادمیک نابوکوف در دانشگاه کمبریج به پایان رسید و چند سال بعد، در سال ۱۹۴۰، اروپا را به مقصد امریکا ترک کرد. مهاجرتی که دائمی شد. در این دوران داستان‌های کوتاه و رمان‌های بسیاری را خلق کرد، اما آنچه سبب مشهور شدن نابوکوف در میان مجامع ادبی گوناگون در سراسر جهان شد، رمان جنجالی لولیتا بود که با موجی از واکنش‌های مثبت و البته منفی مواجه شد. لولیتا در سال ۱۹۵۵ و به زبان انگلیسی نوشته شد، اما به سبب واکنش نهادهای محافظه‌کار، نابوکوف به اجبار آن را در پاریس منتشر کرد. کارنامه ادبی نابوکوف، کارنامه‌ی بسیار پرباری است. ۸ مجموعه داستان، ۱۸ رمان، ۹ نمایشنامه و ۷ کتاب شعر در کنار تعداد بسیار زیادی نقد ادبی، او را در زمره یکی از ستارگان جاودان جهان ادبیات قرار می‌دهد. جایگاهی که اثرگذار و ستودنی است. چشم، دفاع لوژین، دعوت به مراسم گردن زنی، پنین، حرف بزن خاطره، شاه بی‌بی سرباز و خنده در تاریکی از جمله آثار ترجمه شده‌ی ولادیمیر نابوکوف در زبان فارسی است.

قسمتی از کتاب خنده در تاریکی نوشته ولادیمیر ناباکوف:

آلبینوس همان‌طور که مجبور شده بود خود را عادت دهد که با مارگو از هنر حرف نزند، چون از آن چیزی نمی‌دانست و اهمیتی هم به آن نمی‌داد، حالا مجبور بود یاد بگیرد رنج و عذاب خود را از روزهای اول زندگی‌شان در آپارتمان قدیمی‌اش، که ده سال را با همسرش در آن سر کرده بود، از او پنهان کند. دور و برش پر از چیزهایی بود که الیزابت را به یادش می‌آوردند، هدایای او به خودش و هدایای خودش به او. در چشم‌های فریدا نکوهشی سنگین و حزن‌انگیز را می‌خواند، و هنوز یک هفته نشده بود که فریدا پس از اینکه با تحقیر به دومین یا سومین ملامت و سرکوفت پر سر و صدای مارگو گوش داد از آنجا رفت. به نظر آلبینوس می‌رسید که اتاق خواب و اتاق بچه با نگاهی خیره و تأثیرگذار و معصومانه سرزنشش می‌کنند-مخصوصاً اتاق خواب، چون مارگو بلافاصله اتاق بچه را خالی کرده و آن را به اتاق پینگ‌پنگ تبدیل کرده بود. اما اتاق خواب... شب اول آلبینوس فکر کرد می‌تواند بوی ضعیف عطر زنش را تشخیص دهد و این فکر آن‌قدر او را افسرده و آزرده ساخت که مارگو کلی به حجب و حیای نامنتظره‌اش خندید. اولین تلفن پس از بازگشت‌شان برایش شکنجه بود. دوستی قدیمی زنگ زده بود تا بپرسد در ایتالیا به آن‌ها خوش گذشته یا نه، حال الیزابت چطور است و آیا می‌تواند یکشنبه صبح با زن او به کنسرت برود. آلبینوس با تلاش فراوان گفت: «راستش ما فعلاً جدا از هم زندگی می‌کنیم.» خبر این تغییر در زندگی آلبینوس خیلی زود همه جا پیچید، گرچه واقعاً امیدوار بود کسی نفهمد که معشوقه‌اش با او زندگی می‌کند، وقتی شروع به مهمانی دادن کردند، این اقدام احتیاطی معمول را در پیش گرفت که مارگو در آخر مهمانی با دیگر مهمانان برود و ده دقیقه بعد به خانه بازگردد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.