جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
بیوگرافی: قاسم صنعوی
زاده چهارمین روز از ماه آخر پاییز در سال ۱۳۱۶ در مشهد. صنعوی تحصیلات آکادمیک خود را در مقطع کارشناسی در رشته زبان و ادبیات فرانسه در دانشگاه فردوسی مشهد به پایان برد و سپس یک مدرک کارشناسی دیگر، در رشته حقوق از دانشگاه تهران اخذ کرد. علی رغم تحصیل در رشته حقوق در تهران، بیشتر فعالیتهای شغلی قاسم صنعوی در زمینههای فرهنگی به وقوع پیوسته است. صنعوی پس از رسیدن به مرحله بازنشستگی، تقریبا تمام وقت خود را در مشهد متوجه فعالیت ترجمه از زبان فرانسه کرده است. صنعوی میگوید: من وقتی ترجمهی کتابی را به پایان بردم، تمام مراحل فنی تا چاپ و عرضه را به خود ناشر میسپارم چرا که ناشر با شناختی که از بازار دارد، میداند که چه کند تا کار بهتر عرضه شود و بفروشد و اگر من دخالت کنم و حالا به هر دلیلی کتاب شکست بخورد، بعد میگوید تقصیر تو بود! جنس دوم، درخت زیبای من، ارتش سایهها، مرگ یک کندودار، دستهای آلوده و تدفین مادربزرگ عناوین تعدادی از ترجمههای قاسم صنعوی است.قسمتی از کتاب مرگ یک کندودار با ترجمه قاسم صنعوی:
در ناحیه، زن نسبتا جوان یا دختری با شبح دلپذیر نیز زندگی میکند. او را هرگز با فاصلهای شاید کمتر از پنجاه متر ندیده بودم و همواره به نظرم زیبا رسیده بود. با رنگ و رویی به نحوی قابل ملاحظه با طراوت، چشمان درشت سیاه، خیلی سیاه. همیشه این فکر نسبتا دلکش و نسبتا خوشایند را که عاشق او شوم در سر پرورده بودم ولی او را فقط هنگامی میدیدم که در کلیسای واستر والا کنسرت ارگی ترتیب مییافت. در نخستین سالهای بعد از متارکهام، در خارج از حوزهی کارم با چندان کسی دیداری نداشتم. اما سرانجام خواستم بررسی کنم تصوری که از او دارم درست است یا نه و فرصت نسبتا خوبی نصیبم شد. در آنتراکت کنسرتی که گروه چهار نفره کوپینگ ترتیب داده بود در رواق به او نزدیک شدم و به او سلام کردم. هیچ نقشه یا قصد و غرضی جز این که فقط جوابش را بشنوم نداشتم. بنابراین، به نحوی بی احساس و مودبانه کمی با او حرف زدم، ولی درست در لحظهای که نزدیک بود برای معرفی خودم دهان باز کنم و واقعا به او نگاه کرده بودم، ناگهان این میل به سراغم آمد که ساکت شوم. روی صورتش چیزی دیدم که به جوشهای کوچک نامطبوع یا کورک شباهت داشت، مثل این که به بیماری پوستی عجیبی مبتلا شده باشد و همین امر بلافاصله فکرم را عوض کرد. با این همه، دنبالهی صحبت را گرفتم و او جوابم را داد و به نحوی نسبتا مطبوع و مودبانه صحبت کرد. در حقیقت غیر ممکن نیست که تصادف خواسته باشد در یکی از آن روزهای ناگوار و نامناسب که روابط ممنوع است با او آشنا شده باشم، او در آن ناحیه به راستی زنی به اندازه کافی زیباست...
در حال بارگزاری دیدگاه ها...