جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
گفتگوهایی با بِکت و دربارهی او/ بکت زیر ذرهبین مل گاسو
کتاب «گفتگوهایی با بِکت» شامل گفتگوهای مل گاسو با ساموئل بکت به همت نشر نیماژ به چاپ رسیده است. مل گاسو، منتقد نیویورک تایمز، پس از سالها تلاش و نامهنگاری با بکت، بالاخره موفق میشود سال ۱۹۷۸ در پاریس با وی دیدار کند. از آن پس این دیدارها سالی یکبار تا زمان مرگ نویسنده در سال ۱۹۸۹ تکرار میشود. آنها طبق قواعد همیشگیِ بکت با هم گفتگو میکردند: فقط گپی دوستانه و نه مصاحبهای که در مطبوعات منتشر شود، بدون قلم و کاغذ جهت یادداشتبرداری با استفاده از ضبط صوت. دیدارهای دوستانهی این دو اغلب وقتی انجام میشد که بکت کارگردانی یک نمایش را در تئاتر یا تلویزیون به پایان رسانده و گاسو نیز نقدی را بر یکی از آثار تازه چاپشدهی بکت یا اجرای یکی از نمایشنامههای او بر صحنه نوشته بود. آنها دربارهی اجرای نمایشها، موفق یا ناموفق بودن آنها، کار کارگردانان و بازیگران حرف زدهاند که از خلال آن میتوان به دیدگاه بکت دربارهی چگونگی اجرای نمایشنامههایش پی برد. گاسو بعد از هر ملاقات، در هتل، گفتگوها را در دفتر خود ثبت میکرد که بخش اصلی این کتاب را تشکیل میدهد. علاوه بر این، او با کارگردانانی چون مایک نیکولز و دبورا وارنر، که آثار بکت را اجرا کردهاند مصاحبه کرده است و همچنین بازیگران محبوب بکت نظیر جک مگگوران و بیلی وایتلا که دربارهی نحوهی کارگردانی بکت و رابطهی او با بازیگرانش خاطرات جالبی را نقل کردهاند. تأثیر بکت بر سایر نمایشنامهنویسان بیحدوحصر است. هارولد پینتر، تام استاپرد، ادوارد آلبی، سام شپارد، دیوید ممت، فرناندو آرابال، اَتول فوگارد و خیلیهای دیگر به درجات مختلف، فرزندان بکت محسوب میشوند. وی ماهیت نمایشنامهنویسی را بازتعریف و آن را از قید و بندهای سنتی مثل طول زمان، پیرنگ، تحول شخصیت و بهویژه فضا و تحرک صحنه رهانید. در دستان او، سکون بدل به هنری دراماتیک میشود. در انتظار گودو فاقد آغاز و پایان است، همهچیز در میانه رخ میدهد، ولی با منطق و پیشرفتی درونی. دی دی و گودو منتظرند. گودو نمیآید. زندگی ادامه دارد. نمایش و زندگی یکدیگر را تکرار میکنند. با گودو و بکت بود که زمانه و تئاتر تغییر کرد. نمایشهای انیگما برادوی به نمایشهایی با موفقیتهای جهانیِ چشمگیر ارتقا یافتند. نمایش گودو در سرتاسر دنیا بهطور مداوم تدریس، اجرا و تحلیل شد؛ در تئاترها، مدارس و زندانها به نمایش درآمد و واژگان بکتی و گودو به زبان روزمره راه پیدا کرد. هرچند این نمایش بنیان اصلی تئاتر تجربی محسوب میشد، اما گودو تجلی سیاسی وضعیت مردم و ملتهایی بود که در گذار از جنگ جهانی به جنگ سرد، با وجود اینکه به جلوگیری از فاجعه امید داشتند، بیصبرانه در انتظار راه نجات بودند. فقط تماشای نسخهی سیاهانِ افریقای جنوبی از این نمایش با بازی جان کانی و وینستون نتشونا برای پی بردن به جهانشمولی آن کافی بود. از آنجا که بکت با تصاویر و احساسات و همچنین کلمات دست به مکاشفه میزند، فهم آثار او دشوار پنداشته شده، گرچه بازیگرانش از برت لاو تا بیلی وایتلا، بهطور شهودی میدانستند او چه کرده است. نکتهای که هنگام اندیشیدن به هنر بکت ناگزیر تعجببرانگیز است، منشاء دیدگاه تراژدی کمیک او به زندگی است. آیا این دیدگاه بهطور ناگهانی به وی الهام میشود، مانند کراپ در نمایش «آخرین نوار کراپ»؟ مل گاسو میگوید: پیش از آنکه من و بکت با یکدیگر ملاقات کنیم، به نوشتن یک زندگینامه در مورد وی فکر کرده بودم و هدفی را که در ذهن داشتم با او در میان گذاشتم. وی با گفتن اینکه هیچ کمکی در خصوص زندگینامه نخواهد کرد، مرا از پیگیری این ایده مأیوس کرد. در همان زمان، دریده بهیر همین پیشنهاد را به بکت داد و پاسخی مشابه گرفت، اما او پیشاپیش کار خود را آغاز کرده بود. من تصمیم گرفتم بکت را بیشتر بشناسم و تلاش کنم به درک وسیعتری از هنرمند و هنرش دست یابم. در طول دوازده سال، ما تقریباً سالی یکبار در پاریس با هم دیدار داشتیم و نامههایی را نیز ردوبدل کردیم که او با خط خرچنگقورباغهاش مینوشت.قسمتی از کتاب گفتگوهایی با بکت و دربارهی او:
۲ جولای ۱۹۸۵ مثل همیشه بکت لاغرتر به نظر میرسید: استخوانی و نحیف. یک کت و شلوار کتان به رنگ خاکستریِ روشن بر تن داشت و دکمههایش را بسته بود. در تلاش برای ترجمهی «پیش به سوی بدترین» به فرانسه با مشکل بزرگی مواجه شده بود. اعتراف کرد: «نمیتوانم ترجمهاش کنم، قادر نیستم کلمهی اول را ترجمه کنم.» (منظورش عنوان اصلی بود) با اضطرار گفت: «دهانم را بستهام.» بعد در یک لحظهی طنز بکتی اضافه کرد: «مهمترین هدف زندگی». این نظر یأسآور لحن گفتگوی ما را مشخص کرد. چیزی نمینوشت و در یک سال اخیر هیچچیز ننوشته بود. حرفی برای گفتن نداشت. ماحصل یک سال کار او: «غمانگیز.» اجرای اثرش در اشتوتکارت، قوت قلبی زودگذر برای وی بود. اشتوتکارت او را سرپا نگه داشته بود. گریزش به آنجا با برخی کارهای تکراری توأم میشد. یک ساعت طول میکشید؛ همیشه در هتلی اقامت میکرد که بیرون از شهر نزدیک به استودیوی تلویزیون بود. از بخش مدرن اشتوتکارت نفرت داشت و «موزهی افتضاحی که توسط یک معمار اسکاتلندی طراحی شده». هر روز از هتل به استودیوی تلویزیون، که بالای یک تپه بود میرفت. نزدیک استودیو پارک مورد علاقهاش بود که آنجا به سنجابها غذا میداد. استودیو خیلی جدید و مجهز بود. آنجا طی ده روز نسخهی تلویزیونی چی کجا را ساخته بود که زمان آن درنهایت حدود ده دقیقه شد. «برای تلویزیون بازسازیشده.» وی تدوین کار را هم مثل کارگردانی آن، انجام داده بود. کار اغلب اوقات بهطور «قطرهچکانی و بریدهبریدهبریده پیش میرفت» تولید آن در سطحی بالاتر از فیلم انجام شده بود. یکبار دیگر به یاد آورد که کیتون نمایشنامههای او را نخوانده بود و گفت: «کیتون علیرغم گرمای هوا، سخت کار میکرد و میدوید.» کیتون به وی گفته بود که فیلمنامههایش را فیالبداهه مینوشته. وقتی آنها در زمان استراحت در رستوران ماهی میخوردند، کیتون در حال نرمش کردن بود. آیا دوست داشت که دوباره فیلم را فیلمبرداری کند؟ بله، اما هیچ پیشنهادی مطرح نشد. وی میدانست که اثر اصلی رضایت طرفداران کیتون را جلب نکرده است. گفتم که داستین هافمن علاقهمند است در انتظار گودو را کار کند. پاسخ داد که جک گارفین هم چنین درخواستی را با وی مطرح کرده، اما گمان نمیکند که هافمن با کارگردانی گارفین موافق باشد. گفتگوهایی با بکت و دربارهی او را علی حاتم ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۴۶ صفحهی رقعی با جلد نرم و قیمت ۸۰ هزار تومان چاپ و عرضه شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...