جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
کالیپسو/ از نیویورک با طنز
کتاب کالیپسو شامل مجموعه داستانهای دیوید سداریس، طنزپرداز نیویورکی به همت نشر خوب به چاپ رسیده است. هنر سداریس در این است که در نهایت سادگی، موقعیتهای طنز خود را خلق میکند. او که سالها برای رادیو متن نوشته، به شکل استادانهای دیالوگها، تناقضات و موقعیتها را طراحی میکند و سر و شکل میبخشد. جالب آنجاست که سداریس حتی از اتفاقات پیش آمده در تورهای معرفی کتاب هم با ریزبینی خاص خود برای خلق داستانهای بعدی استفاده میکند. کنایههای سداریس و نقدهای اجتماعی تند و تیز او، جایگاه وی را به عنوان یکی از سرآمدترین طنزپردازان در ایالات متحده تثبیت کرده است. برای سداریس آنقدر جزئیات اهمیت دارد که حتی جزئیترین مسائل روزمره برای او میتواند دستمایهی داستانی شود که خوانندگانش با آن قهقهه بزنند. کالیپسو که در سال ۲۰۱۸ در نسخه اصلی منتشر شده، از جدیدترین داستانهای طنز این نویسنده امریکایی تشکیل شده است.در بخشی از داستان سکوت درمانی از کتاب کالیپسو میخوانیم:
تنها زمانی که پدرم لباس رسمی میپوشد، جدای از مهمانیهای شامی که همسایههایش برگزار میکنند، مراسم کلیساست. بچه که بودم من و خواهرهایم را سر وقت به کلاس مذهبی یکشنبهی کلیسا میرساند و خودش به کلوپگلف میرفت و وقتی کلاسمان تمام میشد میآمد دنبال ما، البته بیشتر مواقع وقتی میرسید که همه رفته بودند و فقط ما جلوی درِ بسته کلیسا ایستاده بودیم. اما الان هر هفته به کلیسا میرود. پرسیدم: با کت و شلوار؟ پدرم گفت: آره خب، به نظرت چطوره؟ اواخر ماه مه بود و او روی ایوان سی سکشن به تماشای دریایی نشسته بود که آن روز نسبتا آرام و یاقوتی رنگ به نظر میرسید. ایمی و لیزا هم کنارش دور میز نشسته بودند. هیو برایمان ساندویچ ژامبون با گوجه و کاهو درست کرده بود. وقتی داشت ساندویچها را برایمان روی میز میگذاشت، پدرم دستهایش را به هم مالید و گفت: آخ جون! حتی در پیریاش خوش تیپ است و پوست نسبتا کشیده و سفتی دارد و بینی خوش تراش رشک برانگیزش هیچ قوز و برآمدگیای ندارد. کاش بینیام به او رفته بود، اما شبیه مادرم شدهام و سوراخهای بینیام آن قدر گشاد است که یک زیتون در هر کدامشان جا میشود. هنوز موهای سر پدرم پرپشت است و به سیاهی میزند. آن روز کلاه شاپویی را که از لندن برایش سوغاتی آورده بودم، سرش گذاشته بود. کلاهی کتانی با طرحی شطرنجی کوچک و رنگ روشن. با این که اولش گفت از کلاه متنفر است، از وقتی رسیده آن را از سرش برنداشته است. پدرم پرسید: واسه چی میخوای بدونی واسه کلیسا چی تنم میکنم؟ چند روز پیش را یادش انداختم که با هیو و ایمی سر راه رالی به جزیره امرالد رفتیم رستوران کباب بخوریم. ظهر یکشنبه در شهر کوچکی در کارولینای شمال شرقی بود. به نظرم رسید که همهی کسانی که در رستوران بودند، از کلیسا برمیگشتند و برایشان جالب بود که فقط یک مرد مکزیکی کت و کروات به تن داشت! کالیپسو را سولماز دولت زاده ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۲۲ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۳۵ هزار تومان چاپ و عرضه شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...