جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
پترزبورگ اثر آندرلی بیهلی/ حوادث یک روز ابری و مهآلود
رمان پترزبورگ، نوشتۀ آندری بیهلی، به همت نشر ثالث به چاپ رسیده است. دو جوان فرانسوی پس از پیمودن راهی دشوار و تبحر یافتن در زبان روسی، شیفتۀ اصالت، قدرت الهامبخش و سحرآمیز اثری میشوند که یکی از برجستهترین آثار عصری به شمار میرود که امروزه آن را عصر نقرهای ادبیات روس مینامند. این اثر پترزبورگ آندری بیهلی نام دارد. این شاهکار که پیشتر به زبانهای انگلیسی، آلمانی و ایتالیایی ترجمه شده بود، ژرژ نیوا و ژاک کاتو را بر آن داشت تا برای شناساندن آن به مخاطبان فرانسهزبان به برگردان فرانسوی آن مبادرت ورزند. ترجمۀ ساده و روان، رنگ و غنای لفظی متن بهگونهای است که هرگز به ذهن خواننده خطور نخواهد کرد که یک اثر ترجمهشده پیشِرو داشته و آن دو جوان برای نیل به این هدف با چه دشواریهایی مواجه شدند. چنین است توصیف کسانی که با نویسندۀ پترزبورگ آشنا شدند و نیز کسانی که به داوری اثر پرداختند. آندری بیهلی مغزی است که در آن جنون و نبوغ بیوقفه در کنار هم قرار میگیرند و ترکیبی پر و پیمان به وجود میآورند.آندری بیه لی
بیهلی زمانی که پترزبورگ را مینوشت بیش از سیودو سال نداشت. او برای خلق این اثر باید شورمندیهای بسیار و جنونهایی را پشت سر میگذاشت. نخستین جنون در ۱۹۱۲، به وقت عزیمتش به خارج رخ نمود. در این دوره از وجد و خلسه بود که بیهلی تصور میکرد مسیح و منشاء نور در او حلول کرده است؛ اما چندی نگذشت که به سبب فراخوانده شدن به روسیه، برای خدمت نظام وظیفه، به افسردگی مبتلا شد که به شیدایی حقیقی و آزاردهندهای منجر شد. این دوره کوتاه بود. او به محض بازگشت به حالت عادی، که بعدها خودش خل و دیوانگی توصیفش میکند، بار دیگر با جدیت ادبیات را از سر میگیرد.در کتاب پترزبورگ میخوانیم:
افتخار آشنایی با چه کسی را دارم؟ پاول یاکوولویچ مور کووین. چهرۀ مرد، کلاه لبهگرد، عصا، پالتو، ریش بزی و دماغ برای نیکولا آپولونویچ ناآشنا بود. مرد ریزنقش بعد از معرفی خود اضافه کرد: شما آقای عزیز شورش را درآوردهاید، ادای آدمهای بیتفاوت را درمیآورید. نور نارنجی چراغی ظاهر شد و سپس دومی و سومی؛ نوری که از حباب تیرهای چراغ برق میتراوید، بولوار نوسکی را ترسیم میکرد. در این بولوار، تمام طول شب رستورانهای کوچک پرچمهای سرخشان را که خانمهای کلاهپردار در میان کلاههای سیلندر، کلاههای لبهبرگردان، کلاههای لبهگرد گامهای کوتاه و تندی زیر آنها برمیداشتند علم میکردند. نیکولا آپولونویچ میدانست که برخوردش با آقای ریزنقش شرایطی را به وجود آورده که ایجاب نمیکند برای حفظ شأن و منزلت خود به این مکالمه خاتمه بخشد: او باید میفهمید بین پدرش و آقای ریزنقش چه صحبتهایی ردوبدل شده، به همین خاطر حاضر نبود او را ترک کند. رود نوا، قوس سنگی کانال کاخ زمستانی را نمایان کرد. باد تنوره میکشید و آنجا آن سوی نوا، حاشیههای جزایر و خانهها چهره نشان میدادند. ساختمانهای خاکستری، ماتمزده چشم به فضای مهآلود دوخته بودند، تو گویی که میگریستند. پترزبورگ ترجمۀ افتخار نبوینژاد، در ۶۴۹ صفحه رقعی، با جلد سخت و قیمت ۹۸ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...