جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
هرابال پس از تنهایی پر هیاهو
من خدمتکار شاه انگلیس بودم اثر بهومیل هرابال و با ترجمهی بهاره هاشمیان توسط انتشارات هاشمی تجدید چاپ شده است. هرابال متولد سال ۱۹۱۴ در پراگ و از جمله نویسندگان بزرگ منطقهی اروپای شرقی است که در کشورمان با رمان پُر طرفدار تنهایی پر هیاهو شناخته شده است. من خدمتکار شاه انگلیس بودم شامل ۵ داستان بلند هرابال است که در این کتاب گردآوری شدهاند. داستانهایی که هریک بخوبی نمایانگر قدرت قلم اوست.در بخشی از داستان هتل تیچوتا در کتاب من خدمتکار شاه انگلیس بودم میخوانیم:
برای تکمیل پرتره رئیسمان در باغ بودم و در حالی که به نردهها تکیه داشتم، پولهایم را میشمردم که ناگهان صدای سوت به گوشم خورد انگار رئیس از آن نوع خدایانی بود که همه چیز را میدید یا همراه با زیدنک تا آنجا که امکان داشت پایین مینشستیم یا جوری به پشته علف تکیه میزدیم که کسی نتواند ما را ببیند که دوباره سوت به عنوان علامت هشدار دهندهای که ما را سرگرم کار نگه دارد تا وقت تلف نکنیم، به صدا درمیآمد. از آن موقع یک شن کش، یک کج بیل یا چنگک را در کنارمان میگذاشتیم و هنگامی که صدای سوت بلند میشد از جایمان میپریدیم و شروع میکردیم به بیل زدن و شن کش کشیدن و چنگالهای پر از علفهای درهم و برهم را به دوش میگرفتیم. سپس صدای سوت خاموش میشد ولی قبل از آنکه دوباره سوت به صدا در بیاید، چنگکها را روی زمین نمیگذاشتیم بنابراین پشت کپهی علف دراز میکشیدیم و شروع میکردیم به هل دادن چیزی با شنکش یا چنگک طوری که به نظر میرسید آن ابزار خودشان به وسیلهی رشتههای نامرئی در حال کار کردن هستند. زیدنک به من گفت که وقتی هوا این طور سرد میشود، رئیس شبیه ماهیهای داخل آب میشود ولی در موج گرما، عملا ذوب میشود و نمیتواند هرجایی که دلش میخواهد برود و مجبور میشود داخل اتاقی که دمایش پایینتر است بماند، داخل یک جور یخدان. او هنوز همه چیز را میداند و همه چیز را آن طوری که جریان دارد میبیند، حتی چیزهایی را که قادر به دیدنش نیست گویی روی تمام شاخههای هر درخت،در گوشهی هر اتاقی و پشت هر پردهای، جاسوسی گذاشته. زیدنک در حالی که روی صندلی راحتی دراز کشیده بودبه من گفت که این مسئله موروثی است. پدر رئیس که صاحب مسافرخانهای در جایی پایین رشته کوههای کِرکونوشه بود و وزن او هم به ۱۵۰ میرسید وقتی هوا گرم میشد باید به طبقهی زیرین ساختمان میرفت یعنی جایی که یک بشکه آبجو و یک تختخواب وجود داشت در غیر این صورت مثل کَره در گرمای تابستان ذوب میشد. بلند شدیم و شروع به پرسه زدن در مسیری کردیم که قبلا هرگز قدم به آنجا نگذاشته بودم و در مورد این موضوع فکر میکردیم که پدر رئیسمان در مدت تابستان به سرداب مسافرخانهی روستاییاش میرفته تا مبادا تبدیل به یک استخر کَره شود و مسیری که از آن عبور میکردیم ما را به میان درختان صنوبر نقرهای میبرد و آنجا بود که ایستادم و با حیرت خیره شدم... چاپ دومِ من خدمتکار شاه انگلیس بودم با قیمت ۲۵ هزار تومان منتشر شده است. واحد خبرگزاری موسسه گسترش فرهنگ و مطالعات
در حال بارگزاری دیدگاه ها...