جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: پرسیدن مهم‌تر از پاسخ دادن است

معرفی کتاب: پرسیدن مهم‌تر از پاسخ دادن است کتابی است نوشتۀ دنیل کُلاک و ریموند مارتین و چاپ نشر هرمس. حافظۀ تاریخی بشر نام سقراط را به همراه پرسش و پرسشگری ثبت کرده است. پرسش‌های پی‌درپی سقراط تا بنیان باورهای افراد ادامه می‌یافت، آرامش خیالی دانایان را به هم می‌زد، ذهنشان را برمی‌آشفت و آنان را به تأمل وامی‌داشت. درست است که نسل‌های بعد گفت‌وگوهای سقراط را از زبان افلاطون شنیدند، اما گاه شیوۀ سقراط و پیام خوداندیشی او، که روح فلسفه است، در هیاهوی آرا و نظرات متفاوت گم شد و از دیدها پنهان ماند. اگر با لشک کولاکوفسکی هم‌صدا شویم، که فیلسوف، نه بذر می‌پاشد و نه محصول برمی‌دارد، بلکه فقط خاک را زیر و رو می‌کند و شخم می‌زند و کار فلسفه را ایجاد شک در امور به ظاهر روشن و قابل درک و درگیر شدن با مسئله بدانیم، آنگاه باید بگوییم که این کتاب به‌راستی فلسفه است. نویسندگان این کتاب در زمانه‌ای که بشر بسیار قدرتمندتر و ذهنش بسیار انباشته‌تر از دوران سقراط است، ما را به شیوۀ سقراطی به عرصۀ داشته‌ها و دانش‌هایمان می‌برند تا در پایان راه، نمی‌دانمِ سقراط را بر زبانمان جاری سازند. نمی‌دانمی که به بیان آنان اصل حکمت است. آنان از ما چیزهایی را می‌پرسند که بدیهی و روشن می‌پنداریم و هر سؤالی را دربارۀ آن‌ها احمقانه و دور از خِرد. آنان از مکان می‌پرسند و از جایی که ایستاده‌ایم و از زمان و آنی که بسر می‌بریم و اینکه کیستیم و وقتی از من، مکان من، زمان من و... سخن می‌گوییم، در واقع از چه سخن می‌گوییم؟ آیا واقعاً مختاریم؟ اگر آری، چقدر و تا کجا؟ و اصلاً کدام کار ما مختارانه است؟ آیا دانش ما معتبر است و به حقیقت راه می‌برد؟ آیا استدلال‌های خداباورانه ما را به ایمان مبتنی بر راز سوق می‌دهد یا نه؟ آیا تجربه می‌تواند دست ما را در دست واقعیت و حقیقت بگذارد؟ ایمان چطور؟ شیوۀ بایستۀ زندگی چیست؟ آیا بقا و جاودانگی در انتظار ماست؟ و... شاید بگویید این‌ها سؤال‌هایی کهن است که به آن‌ها پاسخ‌هایی شایسته و از زوایای متفاوت داده‌اند، چه نیازی به طرح مجدد آن‌ها؟ از طرف دیگر، آیا این روش ما را به عرصۀ بی‌‌معنایی و آشوبناکی وارد نمی‌کند؟ بی‌شک پاسخ‌های داده‌شده فراوان‌اند، اما ادعای نویسندگان طرح پرسش و تمرین خوداندیشی است. نویسندگان کتاب هیچ ادعایی در دادن پاسخ‌های بهتر یا حتی نادرست بودن قطعی پاسخ‌های قبلی ندارند. گویی تنها می‌خواهند با طرح پرسش‌های مکرر و به زیر سؤال بردن پاسخ‌های داده شده، ما را متوجه نقطه‌کورهای ذهن و ابزارهای دست بشر سازند.

قسمتی از کتاب پرسیدن مهم‌تر از پاسخ دادن است:

وقتی چیزی را حس می‌کنیم، شاید فکری هم همراهش باشد؛ اما این فکر همان حس نیست. ما حس را حس می‌کنیم و فکر را فکر می‌کنیم. آدم ممکن است بعداً به درد خود یا گرسنگی و لذت خود فکر کند چنان که الساعه دارید این کار را می‌کنید یعنی دارید به این حس‌ها فکر می‌کنید. اما احتمالاً حس درد یا گرسنگی یا لذت ناشی از فکر کردن به این حس‌ها نیست. اگر درد دارید، به خاطر این است که واقعاً احساس درد می‌کنید نه به خاطر اینکه به آن فکر می‌کنید. دردها دردآورند؛ فکرها نه. این‌طور نیست؟ بیایید ببینیم: آیا فکر هم می‌تواند دردآور باشد؟ گاهی می‌تواند. به مرگ فرد محبوبتان فکر کنید؛ فکرش کافی است که به شدت احساس درد کنید. پس اگرچه خودِ فکر درد نیست، اما می‌تواند علت آن باشد. تمایز اساسی همین‌جاست. دردها خودشان دردند، اما فکرها نه. دردناک‌ بودن فکرها به این علت است که می‌توانند علت درد باشند. بااین‌حال، باز هم درد بودن چیزی است و علت درد بودن چیز دیگر. پس بالاخره، آیا حواس ما می‌تواند ما را در تماس با جهان خارج -و با واقعیت- قرار دهد یا نه؟ برای آنکه ببینیم می‌تواند یا نه، باید میان جنبه‌های حس، اگر شد، تمایز ایجاد کنیم؛ یعنی میان جنبۀ عینی که عامل بوجود آورنده‌اش جهان خارج است و جنبۀ ذهنی که عاملش ذهن است. برای این کار، باید دقیقاً معلوم کنیم که حس چه اجزایی دارد. مثلاً حس درد چه اجزایی دارد؟ منظور این نیست که چه چیز علت درد می‌شود یا آنکه درد علت چه چیزی می‌شود. پرسش ما از خودِ درد است؛ درد به‌خودی‌خود، فارغ از آنچه علت درد است یا آنچه درد علت آن است. مثلاً گاه فکر علت درد است که باز از درد که معلول آن است متمایز است و همین‌طور گاه درد علت فکری است که باز هم از فکر که معلول آن است متفاوت است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.