جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: هویت

معرفی کتاب: هویت کتابی است از میلان کوندرا، نویسندۀ اهل چک. در رمان هویت، وضع و موقعیت انسان معاصر زیر ذره‌بین گذاشته می‌شود و سرگشتگی و التهاب جان و روان او به نمایش درمی‌آید. شخصیت‌های رمان از چگونگی تحول جهان خرسند نیستند، مشارکت در قیل و قال این آشفته‌بازار بی‌ارزش را برنمی‌تابند و بلاهت درمان‌ناپذیرش را جدی نمی‌گیرند. افکار و احساسات شانتال و ژان مارک خواننده را به هیجان می‌آورد و ذهن آنان را به افق‌های دوردست تفکر و تخیل می‌کشاند. آن دو با حسرت به ارزش‌های متعالی ازدست‌رفته می‌اندیشند، دربارۀ موقعیت کنونی زندگی بشر سخن می‌گویند و برای نجات خویش به عشق پناه می‌برند. میلان کوندرا دوست دارد که رمان‌هایش همچون سمفونی باشد و درونمایه‌های وجودی انسان را به ترنم درآورد. بهترین رمان‌های او را می‌توان سمفونی هستی نامید و زیبایی و بی‌کرانگی هنر رمان را در آثار او ستود. چه خوب بود اگر می‌توانستیم خود را در فضای رمان رها سازیم؛ فضایی آزاد، شفاف، آکنده از تخیل و خلاقیت، سرشار از صدها حقیقت نسبی متضاد و ناهمگون و چه خوب بود اگر می‌توانستیم جهان رمان را به‌راستی دریابیم. کوندرا در گفت‌وگویی با مجلۀ نوول ابسرواتور، به مناسبت انتشار رمان هویت، می‌گوید که هر رمان‌نویس باید از دو فرمان اطاعت کند: «نخست، فقط آن چیزی را بگوید که تاکنون نگفته است؛ دوم آنکه همواره در جست‌وجوی شکل و قالبی نو باشد.» و چنین می‌افزاید: «با این همه، جست‌وجوی چیزی نو حد و حدودی دارد و اگر رمان‌نویس بخواهد از حد و حدود خویشتن خویش فراتر رود، اصالت خود را از دست می‌دهد.» دایرۀ جادویی چند مضمون، یعنی چند مضمون وجودی، ذهن او را در سراسر زندگی‌اش فرا می‌گیرد و حتی دلیل و علت نوشتن را برایش به‌وجود می‌آورد، به‌گونه‌ای که اگر کافکا را مجبور می‌کردند دربارۀ عشق‌های مترنیخ، یا زشتی‌های جنگ رمان بنویسد، همچون شاگرد کوچک تنبلی ناکام می‌ماند؛ زیرا، جدا از یگانه مضمون‌هایی که او را مسحور می‌ساختند، مضمون‌هایی که رمان‌های بزرگ او به ما می‌شناسانند- هنرش، تخیلش و اصالتش، بی‌درنگ او را ترک می‌کرد. سیمین دانشور در توصیف این رمان می‌نویسد: «از خواندن رمان کوندرا باز هم شگفت‌زده شدم: مرز رؤیا و واقعیت به‌راستی کجاست؟ انسان معاصر چقدر بی‌پناه و تنهاست؟ نثر شفاف، روان و دقیقِ مترجم را نیز در خور اندیشه و زیبایی‌شناسی نویسنده می‌دانم و آن را می‌ستایم.»

قسمتی از کتاب هویت:

شب با ژان مارک به رستوران رفت. زوجی، در کنار میز پهلویی آنان، در سکوت بی‌پایان فرورفته بودند. ساکت نشستن در برابر دید دیگران کاری آسان نیست. این دو نفر نگاه خود را باید به کجا معطوف دارند؟ این مسخره خواهد بود که چشم به چشم یکدیگر بدوزند بی آنکه سخنی با یکدیگر بگویند. آیا باید به سقف خیره شوند؟ در این صورت مثل این است که سکوت خویش را به نمایش می‌گذارند. میزهای همسایه را نظاره کنند؟ در این صورت، خود را در معرض نگاه‌هایی قرار خواهند داد که سکوت آن‌ها سرگرمشان کرده است، و این وضعی باز هم بدتر خواهد بود. ژان مارک به شانتال گفت: «ببین، این بدان معنا نیست که آنان از یکدیگر متنفرند یا بی اعتنایی جایگزین عشق شده است. تو نمی‌توانی محبت متقابل دو موجود انسانی را بنا به مقدار کلماتی که ردوبدل می‌کنند، بسنجی. به‌سادگی می‌شود گفت که آن‌ها حرفی برای گفتن ندارند. شاید حتی از ظرافت طبع است که چون چیزی برای گفتن به یکدیگر ندارند، از صحبت کردن امتناع می‌ورزند. عمۀ من که اهل پریگور است درست برعکس عمل می‌کند. وقتی که او را ملاقات می‌کنم، بدون کوچک‌ترین وقفه‌ای حرف می‌زند. کوشیده‌ام که روش پرحرفی‌اش را بفهمم. او دو برابر آنچه می‌بیند و انجام می‌دهد حرف می‌زند. می‌گوید امروز صبح بیدار شده، برای صبحانه قهوۀ سیاه نوشیده، سپس شوهرش برای گردش رفته-تصورش را بکن ژان مارک -وقتی که بازگشته تلویزیون تماشا کرده و تصورش را بکن ژان مارک برنامۀ کانال‌های مختلف را دیده، سپس، خسته از دیدن تلویزیون، کتاب‌هایی را تورق کرده است. و این طوری -این کلمه‌های خود اوست- وقتش می‌گذرد... می‌دانی شانتال، من این جمله‌های ساده و معمولی را خیلی دوست دارم، جمله‌هایی که گویی تعریف‌کنندۀ راز و رمزی هستند.» ‌ خرید کتاب هویت
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.