جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: نمایش رنج تهران در سینمای ایران

معرفی کتاب: نمایش رنج تهران در سینمای ایران کتابی است به قلم بهارک محمودی و چاپ نشر اندیشه احسان. این کتاب روایتی از تصویر تهران در سینمای ایران است. روایتی که در مثلث فضا، سینما و نگاه سینماگر به این شهر شکل گرفته است. شهر تهران در سینما، به شکلی تاریخی، تصویری آمیخته با نیرنگ و اضطراب و در عین حال هیجان داشته است و این اثر نیز درباره همین نگاه آمیخته با شک و اشتیاق نگاشته شده است. در این کتاب تصویر شهر در آثار سه نسل از فیلمسازان سینمای ایران مورد مطالعه قرار گرفته است. گروهی متشکل از فیلمسازان دهه چهل مانند بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی و همچنین گروهی که اولین فیلم خود را در سال‌های شصت ساخته‌اند؛ افرادی مانند رخشان بنی‌اعتماد، مجید مجیدی و کیانوش عیاری و نهایتاً فیلمسازانی که طی دهه هشتاد به این عرصه وارد شده‌اند که پرویز شهبازی، هومن سیدی، عبدالرضا کاهانی و مصطفی کیایی در این گروه جای می‌گیرند. در کتاب حاضر، اثر سینمایی چونان متنی گشوده برای تفسیر است. تفسیری که به گمان نویسنده می‌تواند دریچه‌ای باشد برای فهم رابطه‌ی سینمای ایران با تصویری که از شهر تهران در آن به یادگار مانده است. سینمای ایران از آغاز تولد خود تا به امروز با شهر تهران پیوندی ناگسستنی داشته است. برخی پیوند همیشگی میان شهر تهران و سینمای ایران را به غیبت استودیوهای فیلم‌سازی نسبت داده‌اند و برخی دیگر آن را پیامد اجتناب‌‌ناپذیر فرایند نوسازی در ایران معرفی کرده‌اند که با حضور سینما همگام شده و شهر تهران بستری بی‌بدیل برای نمود آن به شمار رفته است. دلیل هر چه باشد، حاصل این است که تهران، هم به لحاظ مضمونی و هم به لحاظ جغرافیایی، دریچه نظر بسیاری از آثار سینمای ایران بوده است. بدین جهت که حتی اگر نشانی و آدرس روشنی از نام خیابان‌ها و کوچه پس کوچه‌های قدیم و جدید آن بر پرده سینما ظاهر نشود یا اشاره‌ای مستقیم به مشخصه‌هایی از شهرهای دیگر صورت نگیرد، در فیلم‌های سینمایی، هر گاه که تصویری از شهر ظاهر می‌شود این نام تهران است که با آن هم‌نشین شده و شهرهای سینمایی را نمایندگی می‌کند.

قسمتی از کتاب «نمایش رنج تهران در سینمای ایران»:

«رگبار» (۱۳۴۹)، با حضور آقای حکمتی به محله‌ای در آن که فردی تازه وارد به شمار می‌رود آغاز شده و با خروج او از همان محله پایان می‌پذیرد. تصویر بالای شهر در فیلم نشان داده نمی‌شود و تنها در گفت‌و‌گوی شخصیت‌هاست که حضور دارد. خیاط محله به هنگام ورود آقای حکمتی به محله می‌گوید: «شنیدم اجاره دو برج و از پیش دادین، پس شما هم مثل من از اون بالاها می‌آیید، پس شما حرف منو می‌فهمید.» این اشاره او در کنار تأکید همیشگی‌اش برای داشتن مشتری‌هایی از «آن بالاها» که به سراغ او می‌آیند، در کنار تصویر غایب این قطعه جغرافیایی از شهر، به آن وجهی مرموز و دست‌نیافتنی می‌بخشد. مرموز و ناشناخته از آن روی که هیچکس حرف زن خیاط مبنی بر رجوع «اعیان و اشراف» به خیاط خانه او را باور نمی‌کند و هرگاه هم که کسی از آن بالاهای شهر به سراغ او می‌آید کسی کنار او نیست که شاهد ادعایش باشد. در‌حالی‌که همه اهالی محله در جشن حضور یافته‌اند، خانمی که وجه غایب تصویر است به سراغ او می‌آید، او که با دیدن این خانم از جای بر می‌خیزد و با حسرت و تعجب و شگفتی از پایین به بالا می‌نگرد می‌گوید: «باورم نمیشه! من سال‌ها منتظر شما بودم. خانوم شما تشریف آوردید؟ شمایید؟ مفتخرم کردید. من سال‌ها به شاگردم می‌گفتم از اعیان و اشراف مشتری داشتم، ولی اون باور نمی‌کرد، حالا شما امروز اومدید و اون نیست. حالا چه جوری باور می‌کنه؟ باید به چشم خودش می‌دید، این بدبختی نیست؟ حالا تو همچین روزی اون رفته جشن. این بدبختی نیست؟» این ماجرا یک‌بار دیگر نیز برای خیاط محل اتفاق می‌افتد. بار دوم نیز او در کارگاه خود تنهاست و تصویر و صدای خانم مشتری غایب در قاب است. تأکید بر این غیبت است که واقعیتی رؤیاگون به این رویارویی داده است. همین اشاره خیاط به بدبختی حاصل از عدم حضور شاگردش در آن لحظه حساس قطع می‌شود به جشن و سروری که در مدرسه برپاست. بدبختی او که آرزوی رفتن از این محله را در سر می‌پروراند با شادی سایر اهالی محل هم زمان می‌شود. او که از جمله طرفداران ازدواج عاطفه با آقای حکمتی است این ازدواج را باعث و بانی خروج عاطفه از این محل و رفتن به جایی دیگر تلقی می‌کند. تأکید، تنها بر از اینجا رفتن است و هیچ توضیحی درباره به کجا رفتن ارائه نمی‌شود. هر چند هیچ‌گاه آقای حکمتی به‌وضوح از بالای شهر آمدن یا به کجا رفتنش در انتهای فیلم، سخن نگفته و در واقع آدرس نمی‌دهد، اما می‌توان نشانه‌هایی چون اسباب اثاثیه او که پر از قاب عکس‌های قدیمی و آیینه‌های قدی، شمعدانی‌های لاله اصل که از مادر به یادگار مانده و تعداد زیاد کتاب‌هایی که از پدر باقی مانده را دلالت بر با اصل و نسب بودن او در نظر گرفت، اصل و نسبی که می‌تواند دلالتی بر بالای شهری بودن او تلقی شود. با اشاره به برخی تصاویر و گفت‌و‌گوهای صورت گرفته در فیلم می‌توان این نکته را روشن کرد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.