جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: نفوس مرده
شاهکار نیکلای گوگول و یکی از مهمترین رمانهای کلاسیک ادبیات جهان. گوگول متولد ۱۸۰۹ است، اگرچه در زمان حملهی ناپلئون، یعنی ۱۸۱۲ کودکی بیش نبوده، اما بعدها در نوجوانی و جوانی آثار به جا مانده از آن را در وضعیت اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی کشورش دیده است؛ همچنین دوران دیکتاتوری سخت گیرانهی نیکلای اول را. روسیه در زمان او دچار فساد، رشوه خواری، ظلم و بیداد مالکان و اشراف نسبت به تودهی مردم بوده است. نویسنده موشکافانه، با طنزی تلخ همهی این نارساییها، فسادهای مالی و اخلاقی، به ویژه در ارکان سازمانهای دولتی را در قالب شخصیتی جاه طلب و پولدوست به نام چیچیکوف که در ادبیات روس شبیه ابلوموف، شهرت خاصی پیدا کرده و بعد هم در چهارچوب ماجرایی مسخره، یعنی خریدن رعیتهای مردهای که اسمشان از آمار زندهها حذف نشده و از آنها برای گرو گذاشتن در بنگاه رهنی و گرفتن وام، میتوان استفاده کرد، آورده است. چیچیکوف ضمن سفرهایی که میکند، با شخصیتهایی برمیخورد که نمایندهی طبقههای روسیهی تزاری و نحوهی زندگی، سنتها، بیعدالتیها، روحیههایی گاه مسخره، گاه دردناک و به طور خلاصه تصویر بسیار دقیق و تمام نمایی است از زندگی مردم روسیه در آن زمان.قسمتی از کتاب نفوس مرده:
چیچیکوف سر پیچی که مسافرخانه در آن قرار داشت، به دو دلیل به سلیفان دستور داد توقف کند: اولا اسبها نیاز به استراحت داشتند و ثانیا خودش هم دلش میخواست چیزی بخورد. نویسنده باید اعتراف کند که به اشتها و معدهی پرتلاش چنین آدمهایی غبطه میخورد. اما به ساکنان مرفه و ثروتمند مسکو و پترزبورگ که همهی وقتشان را صرف تعیین برنامهی غذایی فردا و پس فرداشان میکنند هیچ توجهی ندارد. آنها باید پیشاپیش قرصها و داروهای اشتهاآور بخورند تا بتوانند صدفها، خرچنگها و خوراکیهای دیگر را ببلعند و برای هضم آنها به آبهای معدنی کالسباد یا قفقاز متوسل شوند. ولی مردمان طبقه متوسط که هنگام مسافرت در اولین ایستگاه ژامبون میخورند، در دومی گوشت بره تودلی بریان شده، در سومی انگار تا آن موقع چیزی نخوردهاند، کالباس سیردار میطلبند و پشتبند آن، در ایستگاه بعدی، انگار نه انگار کالباس خوردهاند، بی توجه به ساعت و زمان و مکان با ملچ و ملوچ و اشتهایی سیرابناپذیر، سوپ ماهیشان را سر میکشند و پس از آن کلوچههایی را که با گوشت گوساله ، یا ماهی یا کبوتر ادویه دار پر شده میبلعند و با سر و صدا لب و لوچهشان را میلیسند، مورد توجه خاص نویسنده هستند و آنها را جزو بندگان مقرب خدا میداند که از این نعمتها برخوردارند. بیشتر بزرگان و ثروتمندان حاضرند نیمی از رعیتها و زمینهای به گرو گذاشته شده یا نشده و همهی امکاناتشان را بدون چک و چانه زدن بدهند و معدهی قوی و اشتهای تیز این مردمان طبقهی متوسط را به دست بیاورند. بدبختانه، هیچ زمینی، هیچ رعیتی، هیچ مال و منال و هیچ سبک زندگی اشرافیای نمیتواند چنین آرزویی را برآورده کند. مسافرخانه که از تنههای گرد و سیاه شدهی درختان ساخته شده بود، چیچیکوف را زیر سقف کوتاه خود که روی ستونهای چوبی کژ و مژ، نظیر شمعدانهای کلیساهای قدیمی استوار شده بود، پذیرفت. ساختمان آن مانند کلبههای چوبی معمولی رعیتها بود با ابعادی بزرگتر. دور و بر پنجرهها و زیر سقف، قرنیزهایی از چوب سفید با نقش و نگارهایی گوناگون در مقایسه با سقف و دیوارهای سیاه مسافرخانه حالت برجسته و متمایزی ایجاد کرده بودند، گلدانهایی با گلهای رنگارنگ کرکرهها را آراسته بودند. چیچیکوف از پلههای باریک مسافرخانه بالا رفت، به پاگرد وسیعی رسید و جلو در که قرچ قرچ کنان باز شد، به پیرزن چاقی برخورد که لباسی با رنگهای تند پوشیده بود و با دیدن او گفت: لطفا از این طرف بفرمایید. توی اتاق با دکور معمول همهی مسافرخانههای نحقر سر راه رو به رو شد: سماوری بزرگ و قراضه، گنجهای با طبقههایی از چوب سرو رنده شده، گنجهی سه گوشی که روی طیقههای آن فنجانها و قوریهای کوچک و بزرگ چیده بودند، چینیهایی به شکل تخم مرغ با نقش و نگارهای طلایی که با نوارهایی به رنگ قرمز و آبی، جلو تمثالها آویزان بودند، ماده گربهای که با بچههای تازه به دنیا آمدهاش در گوشهای خوابیده بود، آیینهای که تصویر آدمها را به جای دو چشم با چهار چشم و صورتشان را به شکل نان لواش گردی منعکس میکرد و به دیوار آویزان بود و شمایلهای مقدس که جلوشان دسته گلهای میخک و گیاهان معطر گذاشته بودند، گلهایی چنان خشک شده که آدم بدون عطسه کردن نمیتوانست آنها را از نزدیک ببوید.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...