عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
معرفی کتاب: میزانسن معاصر؛ اجرای تئاتر در آغاز هزارهی سوم
«میزانسن معاصر؛ اجرای تئاتر در آغاز هزارهی سوم» عنوان کتابی است نوشتهی پاتریس پاوی که نشر نیماژ آن را به چاپ رسانده است. میزانسن از کجا آمده و چه مسیری را طی کرده است؟ این پرسشی است که اساساً دربارهی بشریت نیز صدق میکند و موضوعی است بسیار گسترده و فراگیر.
برای اینکه بفهمیم میزانسن چه هدفی داشته و دارد، باید ببینیم اصطلاح و نظریهی میزانسن از کجا آمده است. چرا میزانسن از حدود سال ۱۸۸۰، بُعد جدیدی پیدا کرد؟ دورهای که پیتر شوندی آن را عصر درام مدرن (۱۸۸۰-۱۹۵۰) میداند. در آن زمان چیزها معمولاً مبتنی بر یک نظام مشخص روی صحنه (scene) قرار داده میشدند (mise)؛ اما با ظهور ناتورالیسم و آنگاه سمبولیسم بود که میزانسن چیزی فراتر از یک تکنیک شد. بدینمعنا که خود هنر بود؛ حتی گاهی خود را از متن جدا میکرد. یک عمل صحنهای بود که میخواست قواعد خود را داشته باشد.
اما بگذارید یک قرن جلو برویم. اکنون در آغاز هزارهی سوم کجا هستیم؟ این همان چیزی است که در این کتاب به دنبال پاسخگویی به آن هستیم.
درک تاریخ تئاتر مدرن با بررسی آثار دراماتیک برجسته در طول یک قرن نسبتاً آسان است؛ اما بازشناسی سیر تطور و تحول میزانسن در یک قرن پیچیدهتر و دشوارتر است. این امر زمانی غامضتر میشود که میبینیم در عصر چرخش هزاره، میزانسن کارکردهای چندگانهای پیدا کرده است. تا حدودی که نمیتوانیم بگوییم آیا همچنان میزانسن است؟
برای درک حال باید گذشته را مطالعه کنیم و برای درک میزانسن باید تاریخ غنی اجراهای صحنهای قرن گذشته را مرور کنیم. در ابتدا، میزانسن باید مشروعیت خود را مطالبه و این امر را اثبات میکرد که نه به معنای دکور افزودهشده است و نه امری فرعی و الکی. میزانسن باید خود را بهعنوان یک هنر اثبات میکرد نه چیزی در خدمت ادبیات. به نظر میرسد میزانسن برای اینکه در کنار هنرهای دیگر قرار گیرد باید درام و ادبیات را اساساً کنار بگذارد، اما آیا این امر عملاً محقق میشود؟ و در این صورت به کجا ختم میشود؟ امروزه ما شاهد این هستیم که میزانسن به کارهای متعددی تجزیه شده است. آیا میزانسن اکنون حقیقتاً تغییر کرده است تا حدی که دیگر قابلشناسایی نباشد؟ مرور سریع میزانسن در قرن بیستم نشان میدهد گذشته بهخوبی و حقیقتاً زمینه را برای آثار معاصر فراهم کرده است.
قسمتی از کتاب میزانسن معاصر؛ اجرای تئاتر در آغاز هزارهی سوم:
شرایط امروزین تئاتر در کشورهایی مانند کره چگونه است و چگونه میتوان آن را درک کرد؟ آیا همچنان برای غربیها دیگری و خارجی محسوب میشوند؟ باید دید که آیا میتوان برابر نهادی مطابق مفهوم میزانسن غربی در اجراهای معاصر کرهای پیدا کرد.
اگر میزانسن به معنای روی صحنه بردن یک متن دراماتیک براساس زیباییشناسی کارگردان و ارائهی آن به تماشگر باشد، به نظر میرسد اجرای تئاتر در کره، چه به لحاظ متنی و چه دیداری، تفاوت چندانی با غرب ندارد. اگرچه شرایط تاریخی و فرهنگی این کشورها تفاوتهای فاحشی با هم دارند. با نگاهی کلی به هنرمندان کرهای میتوان به این نکته پی برد که آنها با مفاهیم و آثار غربی و امریکایی کاملاً آشنا هستند و توانستهاند مؤلفههای آنها را مبتنی بر شیوههای خودشان برگردان کنند.
اما آیا تئاتر اروپایی هم به مؤلفههای تئاتر آسیایی نزدیک شده است؟ در این شرایط جهانی شدن تأثیر و تأثر هنرمندان توامان صورت گرفته است.
برای یک علاقهمند به تئاتر آنچه در مورد دیدن اجراهای کرهای اهمیت دارد تفاوت فرهنگی و وجود مؤلفههای زیباشناختی تئاتر کرهای است. بخش عمدهای از نمایشهای معاصر سئول به اجرای نمایشنامههای اروپایی اختصاص دارد. از شکسپیر گرفته تا مولیر، ایبسن و چخوف. هنرمندان کره یا خودِ این آثار کلاسیک را اجرا یا آنها را بازنویسی کردهاند. مثلاً یون یانگ سان در اجرای نمایشنامهی باغ آلبالوی چخوف، زمینهی فرهنگی و مقطع زمانی نمایشنامه را تغییر داد. او جهانی مشابه نمایشنامه خلق کرد و سبک بازیها ناتورالیستی بود. لباسها کاملاً هماهنگ، قهوهای مایل به خاکستری (بژ) و سفید، جهانی یکدست به وجود آورده بودند که هم متناسب با روسیهی اواخر قرن نوزده و هم متناسب با کرهی معاصر بود؛ اما در مجموع اجرا خوانش جدیدی از نمایشنامه ارائه نکرده بود یا دیدگاه منحصربهفرد کارگردان در اجرا دیده نمیشد. ممکن است به نظر برسد کارگردان به خاطر احترام به چخوف یا ترس از جایگاه او جرئت نکرده دست به متن ببرد، اما از منظر غربی تماشاگری که هزاران بار اجرای نمایشنامهی باغ آلبالو را دیده است انتظار دارد دیدگاه و رویکرد جدیدی در اجرای معاصر و کرهای آن ببیند. چنان اجرایی تجربهی جدیدی برای تماشاگر فراهم نمیکند. تماشاگر انتظار دارد تفسیری جدید از نمایشنامه ارائه شود و بُعد جدیدی از آن برملا شود. یا حداقل کارگردان همان نسخهی اصلی روسی را کپی نکرده باشد. مثلاً اینکه خرابشدن باغ آلبالو برای انسان معاصر چه معنای استعاریای میتواند داشته باشد؟ آیا اجرا نباید نمایشنامه را متناسب با فرهنگ معاصر کره تغییر دهد و بدنها، شیوهی حرکت، صحبت کردن و بیان احساسات بازیگران را متناسبسازی کند؟ این امر شدنی است، زیرا چهره و زبان بازیگران کرهای است. خلاصه اینکه انتقال فرهنگی ایجاب میکند کارگردان رویکرد و تفسیر جدیدی ارائه کند.
خرید کتاب میزانسن معاصر؛ اجرای تئاتر در آغاز هزارهی سوم