جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: صید ماهی بزرگ

معرفی کتاب: صید ماهی بزرگ کتابی است نوشته دیوید لینچ، کارگردان مستقل سینمای امریکا. دیوید لینچ با کتاب صیدِ ماهی بزرگ، روزنی کمیاب به روی اسلوب‌های هنری‌اش، سبک کار شخصی‌اش و بهره‌های خلاقانۀ فراوانش از تجربۀ مراقبه می‌گشاید. لینچ شرح می‌دهد که چگونه به درون شیرجه می‌زند، ایده‌ها را مانند ماهی صید می‌کند و آن‌ها را مهیای صفحۀ تلویزیون، پردۀ سینما یا دیگر رسانه‌های مورد استفاده‌اش نظیر نقاشی، موسیقی و طراحی می‌سازد. لینچ برای اولین‌بار از تعهد سی و اندی ساله‌اش به مراقبۀ تعالی‌بخش و تأثیری که بر فرایند خلاقیت او نهاده، می‌نویسد. لینچ در فصل‌هایی کوتاه، از شکل‌گیری ایده‌هایش حرف می‌زند؛ اینکه از کجا می‌آیند، چطور آن‌ها را به چنگ می‌آورد و کدام‌یک بیشتر او را جذب خود می‌کند. او توضیح می‌دهد که چگونه افکارش را به عمل درمی‌آورد و به چه صورت با اطرافیانش تعامل می‌کند. سرانجام به تعمق در مورد خود و دنیای پیرامون می‌پردازد و اینکه چگونه فرایند شیرجه زدن به درون، که بر کار او تأثیری ژرف نهاده، مستقیماً می‌تواند به دیگران سود برساند. صید ماهی بزرگ برای انبوه طرفداران لینچ همچون مکاشفه‌ای است که موجب درک بهتر دیدگاه شخصی وی می‌شود. در ضمن برای کسانی که نمی‌دانند خلاقیت خود را چگونه رشد دهند، کتابی جالب توجه است. دیوید لینچ، کارگردانی که سه بار نامزد جایزۀ اسکار شده است، یکی از فیلم‌سازان پیشتاز دوران ماست. از اوایل دهۀ هفتاد میلادی تا به امروز، پروژه‌های عامه و منتقدپسند لینچ، ازجمله کله پاک‌کن، مرد فیل‌نما، قلباً وحشی، توئین‌پیکس، مخمل آبی، مالهالند درایو و اینلند ایمپایر در جهان، به آثاری تعبیر می‌شوند که دیوار بین سینمای هنری و فیلم‌سازی هالیوود را فرو ریخته‌اند.

قسمتی از کتاب صید ماهی بزرگ:

فرانسوی‌ها را دوست دارم. آنان عاشقان و حامیان سینه‌چاک سینما در جهان‌اند. واقعاً از فیلم‌سازها و حقوق آنان حمایت می‌کنند و به تدوین نهایی به دست خودِ فیلمساز باور دارند. بسیار خوش‌شانس بوده‌ام که برخی شرکت‌‌های فرانسوی پشتیبانم بوده‌اند. اما همیشه این‌طور نبوده است. وقتی فیلم دیون را ساختم، حق فاین کات‌اش را نداشتم. تجربۀ بسیار غم‌انگیزی بود، زیرا حس می‌کردم اصولم را زیر پا گذاشته‌ام و از آن مهم‌تر اینکه فیلم در گیشه نیز شکست خورد. اگر کاری را انجام دهی که به آن باور داری و شکست بخوری، همچنان پیش خودت سربلندی، ولی اگر به کارت باور نداشته باشی و شکست بخوری، مثل این است که دو بار بمیری. فوق‌العاده غم‌انگیز است. بسیار بی‌معنی است که فیلم‌ساز نتواند فیلمش را آن‌طور که می‌خواهد بسازد، گرچه این امر در این حرفه کاملاً عادی است. من از نقاشی به سینما آمدم و یک نقاش هیچ‌یک از این نگرانی‌ها را ندارد. نقاش نقاشی می‌کند. کسی نمی‌آید به او بگوید باید آن رنگ آبی را عوض کنی. مسخره است اگر تصور کنیم دخالت کسی در فیلم معنای خاصی به آن می‌بخشد. اگر به تو حق فیلم‌ساختن داده‌اند، باید این حق را نیز به تو بدهند تا آن‌طور که می‌خواهی فیلمت را بسازی. فیلم‌ساز حق دارد در مورد هر عنصر، هر واژه، هر صدا و هرآنچه در زمان کار پیش می‌آید تصمیم بگیرد، وگرنه کارش انسجام پیدا نمی‌کند. شاید فیلمت خوب از کار در نیاید، ولی دست‌کم این اتفاق به دست خودت افتاده است. از این لحاظ، فیلم دیون برای من شکست بزرگی بود. می‌دانستم اگر حق تدوین نهایی را واگذار کنم، دچار دردسر خواهم شد. امید داشتم نتیجه بدهد، ولی نداد. حاصل کار چیزی نشد که می‌خواستم و این غم‌انگیز است. اما نکتۀ مهم این است؛ وقتی مراقبه کنی و درونت لبریز سعادت شود، دیگر تجربه‌ای از این دست، آن‌چنان برایت دردناک نخواهد بود. می‌توانی با آن مواجه شوی و آن را تاب آوری، گرچه این تجربه افراد زیادی را از پا درآورده و کاری کرده که دیگر میل به فیلم‌ساختن نداشته باشند. البته یک‌بار نزد روان‌درمانگر رفتم. سرگرم کاری بودم که به عادتی در زندگی‌ام بدل شده بود. پس با خودم گفتم، بهتر است بروم با روان‌درمانگر حرف بزنم. وقتی وارد دفترش شدم از او پرسیدم، فکر می‌کنی فرایند درمان یه جورایی می‌تونه به خلاقیتم آسیب بزنه؟ و او جواب داد: خُب، راستشو بخوای دیوید، آره! پس با او دست دادم و آنجا را ترک کردم.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.