جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: شل سیلور استاین

معرفی کتاب: شل سیلور استاین شامل مجموعه‌ای از آثار شل سیلور استاین از جمله از خیلی خوب به خیلی بد، پاهای کثیف، عاشقانه‌ها، لالایی‌ها،افسانه‌ها، دروغ‌ها و هملت از زبان مردم کوچه و بازار که در قالب متن‌های دو زبانه و در یک جلد به چاپ رسیده‌اند. شل در بیست و پنجم سپتامبر ۱۹۳۰ در شیکاگو به دنیا آمد. پس از فراغت از تحصیل در دبیرستان روزولت وارد دانشگاه نیوی پایر شد و به تحصیل در رشته هنر پرداخت، ولی پس از یک سال از دانشگاه اخراج شد. بعد به دانشگاه شیکاگو رفت و در رشته‌ی هنرهای زیبا تحصیل کرد و پس از آن برای تحصیل در رشته‌ی زبان انگلیسی در دانشگاه روزولت نام‌نویسی کرد. پس از سه سال، به اجبار به سربازی رفت و دیگر به روزولت بازنگشت. می‌گفت از اینکه به دانشگاه رفته پشیمان است: می‌توانستم دنیا را ببینم، ولی وقتم را در دانشگاه روزولت تلف کردم! شل سیلور استاین در سپتامبر ۱۹۵۳ در لباس سربازی به ارتش آمریکا ملحق شد. او را نخست به ژاپن و سپس به کره منتقل کردند. در دوران سربازی به شعر و کاریکاتور روی آورد. سرباز وظیفه شناسی نبود و اغلب با افسران مافوقش درگیر می‌شد. لافکادیو، درخت بخشنده، بالا افتادن، یک زرافه و نصفی، جایی که پیاده‌رو تمام می‌شود و کسی یک کرگدن ارزون نمی‌خواد عناوین تعدادی از آثار اوست.

در ترانه‌ی یک صندلی در ردیف جلو، برای شنیدن ترانه‌های جانی پیره می‌خوانیم:

بیشتر آدما ثروت و شهرت می‌خوان اونا که می‌مونن فقط می‌خوان ول بگردن همه‌ی اونچه توی زندگی‌م خواسته‌م یه تلویزیون بوده، یه کامیون و یه همسر و همین طور یه صندلی تو ردیف جلو، واسه‌ی شنیدن ترانه‌های جانی پیره تلویزیون و کامیونو با قرض و قوله خریدم دختره رو هم با یه حلقه‌ی ارزون قیمت قدیمی به چنگ آوردم کانون گرم خانواده تشکیل دادم اما، زندگی‌م یه چیزی کم داشت یه صندلی تو ردیف جلو، واسه‌ی شنیدن ترانه‌های جانی پیره هی جان! تو طبق برنامه پیش می‌ری یه بار دیگه دیلیا رو بخون وقتی مزرعه‌های پنبه رو می‌خونی به من دلگرمی می‌دی یه روز فکر کردم، چطوره خودم ترتیب کارا رو بدم! این درست همون چیزیه که گفتم این بود که مزرعه و حلقه‌ی عروسی زنمو گرو گذاشتم دندون طلامو فروختم و پریدم تو وانت و رفتم جنوب به خاطر یه صندلی تو ردیف جلو، واسه شنیدن ترانه‌های جانی پیره در هوای سرد، خیس و گرسنه، به نشویل رسیدم گفتم: من اینجام، با اون کاری ندارم، بذار کارشو بکنه اما در اولدپیت گریل بهم گفتن باید به اندرسن ویل برم

به خاطر یه صندلی تو ردیف جلو، واسه‌ی شنیدن ترانه‌های جانی پیره خونه‌شو پیدا کردم، در زدم یه دختر مو قهوه‌ای با یه بچه، که تازه دندون شیری‌ش دراومده بود درو باز کرد گفتم: من تو رو انگار یه جایی دیده‌م، به من زل نزن و از جلوم برو کنار من یه صندلی می‌خوام تو ردیف جلو، واسه شنیدن ترانه‌های جانی پیره گفت، باید به اپرا برم و مرد گفت، باید تا بهار منتظر بمونم گفت: بلیت‌ها همه پیش فروش شده و این دیوانه‌ی بیچاره یه صندلی می‌خواد تو ردیف جلو، واسه شنیدن ترانه‌های جانی پیره چیزای دیگه‌م گفت و من گریه کردم و اون خندید. بعد مشت‌هامو گره کردم

عصبانی شدم و دیوانه‌وار درها رو شکستم از میان جمعیت خودمو تا جلو صحنه رسوندم به خاطر یه صندلی تو ردیف جلو، واسه شنیدن ترانه‌های جانی پیره.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.