جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: شریفجان، شریفجان

معرفی کتاب: شریفجان، شریفجان «شریفجان، شریفجان» عنوان رمانی است از تقی مدرسی، از نویسندگان صاحب سبک ادبیات فارسی. مدرسی در این رمان، که سویه‌های اجتماعی درخور توجهی در بافت آن وجود دارد، به وقایع کشف حجاب اجباری رضاخانی که در سال ۱۳۱۴ و با دستور رضاخان به اجرا درآمد می‌پردازد. از پس این اجبار، مشکلات اجتماعی، سیاسی بسیاری به‌وقوع پیوست که این مصالح دستمایه‌ی مدرسی در این رمان قرار گرفته‌اند. روایت چند خانواده که در حاشیه کویر زندگی می‌کنند و زندگی عادی‌شان تحت تأثیر وقایع کشف حجاب قرار گرفته درونمایه‌ی اصلی این رمان است. خانواده‌ی اصلانی از خانواده‌های قدیمی و با اصل‌و‌نسب شریفجان است که اعضای خانواده به حرفه‌ی کشاورزی مشغول‌اند و زمین‌های زیادی را در تملک خود دارند. مشکلاتی که برای این خانواده پیرامون زمین‌ها با سرهنگ محلی منطقه به‌وجود می‌آید از پیچش‌های داستانی این اثر مدرسی است، همچنین از پایتخت خبرهایی به گوش می‌رسد که اوضاع اجتماعی-سیاسی متأثر از کشف حجاب با دگرگونی‌هایی روبه‌رو شده است. توصیفات رفتاری و گفتاری زنان شریفجان که متأثر از این رخدادهاست، با قلم شیوای مدرسی بیان شده‌اند. «شریفجان، شریفجان» همچنین نگاهی تاریخی به برهه‌ای از تاریخ معاصر ایران دارد و از این حیث اثری است مهم و خواندنی.

قسمتی از کتاب «شریفجان، شریفجان»:

شیپور خاموشی را که در میدان مشق می‌کشیدند، خستگی عجیبی به شریفجانی‌ها دست می‌داد. در رختخواب‌هایشان دراز می‌کشیدند و در خلوت خانه‌هایشان فکر می‌کردند. در طول روز بیرق خاک خورده قشون بالای عمارت کهنه و کاه‌گلی ژاندارمری در اهتزاز بود و پهنه‌ی شریفجان و کویر را که تا حد افق کشیده شده بود با کسالت تحمل می‌کرد. ناله‌ی شیپور که بلند شد، شریفجانی‌ها خمیازه کشیدند، چشم‌هایشان را مالیدند و چراغ موشی هشتی خانه‌ها تک‌تک روشن شد. فرهاد اصلانی دست‌هایش را به دیوار خانه‌شان تکیه داد و کوچه را تماشا کرد که در سراشیب ملایمی به دهان تاریکی شب فرو می‌رفت. باد کویر آرام از روی شیروانی‌های زنگزده شهر می‌گذشت و موهای او را پریشان می‌کرد. حمامی‌ها و عذرا خانم خیاط جلوی بقالی شیخ على جمع شدند و شیخ علی روزنامه ندای شریفجان را خرید و آن را با صدای بلند برای آن‌ها خواند. گاه مدت‌ها بدون اینکه حرفی بزنند به روزنامه گوش می‌دادند و گاه با صدای بلند می‌خندیدند. از اخبار کشف قاچاق و آمدن سیل و زلزله خوششان می‌آمد. اگر جسدی در یکی از غارهای اطراف شریفجان پیدا می‌شد، حمامی‌ها توی بینه هو می‌کشیدند و ذبیح الله و حسین لولو را صدا می‌زدند که بیایند و خبر را بشنوند. شیخ علی عینکش را از پستوی بقالی بیرون می‌آورد و نگاهی به حاضرین می‌انداخت و هنگامی که خاطرش جمع می‌شد که همه حاضرند و گوششان به اوست سرفه‌ای می‌کرد، روزنامه را زیر چراغ نفتی می‌گرفت و گزارشات مهم و محرمانه شریفجان را می‌خواند. نویسنده‌ها از شاگرد اول‌های چند دبستان و دبیرستان نوبنیاد شریفجان صحبت می‌کردند و به خود می‌بالیدند که یکی از شریفجانی‌ها تا فینال دوی قهرمانی کشور رفته است. مفتش‌ها از مرکز به استحضار خاطر عالی می‌رسانیدند که بورستان، استان سیزدهم، یک منطقه فراموش شده مملکت ما نیست و پیشرفت‌هایی در شئون مختلف زندگی مردم شریفجان، حاکم‌نشین استان، به چشم می‌خورد. شیخ علی با تعجب لبش را کلفت می‌کرد و سر طاسش را می‌خاراند و می‌خواند که: نباید گول ظاهر فریبنده این پیشرفت‌ها را خورد؛ زیرا حوادثی که در شریفجان اتفاق می‌افتاد شکل خاصی داشت. عذرا خانم با دهان باز پرسید: «چه شکل خاصی دارد؟» و یکی از حمامی‌ها جواب می‌داد: «خب شکل خاصی دارد دیگر. این را همه می‌دانند.» شیخ علی دو مرتبه می‌خواند: «شکل خاصی دارد که فقط خاص این منطقه خاص است؛ منطقه‌ای که در کنار کویر واقع شده است و راه‌آهن سرتاسری به‌زحمت از دو فرسخی آن می‌گذرد. به علت نامعلومی، که شاید براثر دخالت سیاست‌های منحرف، دولت‌های صدر مشروطیت بوده باشد، مهندس‌های داخلی و طراحان خارجی نخواسته بودند که خط آهن به شهر برسد. از این رو مسافرین اکثراً مجبور بودند بعد از پیاده شدن از ترن با الاغ، خودشان را به حومه شهر برسانند.» شیخ علی دستی به ریش حنائی‌اش می‌کشید و آهسته می‌گفت: «این را دیگر بابا راست می‌گوید.» روزنامه را به چشم‌هایش نزدیک‌تر می‌کرد و می‌خواند که شهر یک خیابان اصلی دارد و چند خیابان فرعی و هزاران کوچه پس کوچه تنگ و پیچ و خمدار و گل‌آلود. ولی بازرسی در گزارشات خود از روی خلوص نیت متذکر خاطر عالی شده بود که خیابان اصلی بعد از ورود تلاشگران سنگفرش شده است و تأکید کرده بود که خیابان اصلی تنها خیابانی است که به شکل خیابان‌های امروزی درست شده است و بوی انسانیت می‌دهد. مع‌ذالک نمی‌بایست تصور کرد که این خیابان‌ها از خیابان‌های درجه یک تهران و با هر شهر متمدن دیگر چیزی کسر دارد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.