جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: سوسن تسلیمی در گفت‌وگویی بلند با محمد عبدی

معرفی کتاب: سوسن تسلیمی در گفت‌وگویی بلند با محمد عبدی گفت‌وگویی طولانی محمد عبدی است با یکی از اسطوره‌های بازیگری سینمای ایران، سوسن تسلیمی. خودِ محمد عبدی می‌گوید: سوسن تسلیمی نیازی به معرفی ندارد؛ همو که همه‌ی این سال‌ها –به‌رغم غیبت طولانی‌اش در ایران، که حالا عمری شده، سی و چند سال- عنوان بهترین بازیگر زن تاریخ سینمای ایران را – به حق - با خود یدک می‌کشد. من که اساساً به گمانم این عنوان را به‌راحتی می‌توان به «بهترین بازیگر تاریخ سینمای ایران» - چه زن و چه مرد - تغییر داد تا حق مطلب بهتر ادا شود، همیشه به فکر گفت‌وگویی بلند بودم برای چاپ کتابی مفصل درباره‌ی زندگی، تجربیات و دیدگاه‌های این بازیگر بی‌همتای سینمای ایران که به قول بهرام بیضایی هر صد سال، یک‌بار ظهور می‌کند. در انتشار مجموعه کتاب زندگی و آثار سینماگران ایران، که قرار بود زیر نظر من منتشر شود (و به دلیل مهاجرتم خلاصه شد تنها در دو کتاب)، پس از کتاب اول یعنی بهرام بیضایی (نوشته نگارنده که باعنوان غریبه بزرگ منتشر شد)، اولین نامی که برای کتاب دوم این مجموعه به ذهنم رسید، سوسن تسلیمی بود. قرار بر این بود که به هر منتقد سفارش یک کتاب را بدهم و کتاب سوسن را پیشنهاد دادم به یک منتقد زن که نتیجه‌اش با عنوان اسطوره مهر منتشر شد؛ اما به‌رغم تلاش ما از راه دور، امکان گفت‌وگو با سوسن تسلیمی فراهم نشد و تنها بسنده شد به یک یادداشت کوتاه از او. گذشت و من ساکن لندن شدم و در نتیجه نزدیک‌تر به فکر اولیه‌ام برای انجام یک گفت‌وگوی بلند همه جانبه‌ی رو در رو. خوشبختانه سوسن تسلیمی در میان همه گرفتاری‌هایش پذیرفت که این گفت‌وگو انجام شود و در چندین سفر من به سوئد از سال ۲۰۰۷ تا اواخر۲۰۱۰، همواره میهمان‌نوازی کرد که برای همیشه ممنونش هستم. حاصل بیش از سی ساعت گفت‌وگوی ما، کتاب حاضر است درباره تحلیل‌ها و نظرات او درباره‌ی بازیگری و خاطرات و تجربه‌هایش از کودکی تا کار در کارگاه نمایش، تئاترهای آربی آوانسیان، فیلم‌های بیضایی، مهاجرت به سوئد و فعالیت مستمر در تئاتر و سینما و تلویزیون این کشور.

قسمتی از کتاب سوسن تسلیمی در گفت‌وگویی بلند با محمد عبدی:

-حالا از پس سی سال و اندی، اگر نگاهی به کارگاه نمایش بیندازید، چه به ذهنتان می‌رسد؟ *من فکر می‌کنم کارگاه نمایش یکی از مهم‌ترین و مؤثرترین مراکز تئاتری ایران بود و تأثیر خیلی خوبی هم گذاشت، هم روی آدم‌هایی که آنجا کار می‌کردند و هم روی تماشاگران که دید آن‌ها را نسبت به تئاتر عوض کرد. همه کارهایی که می‌کردیم، از جمله پرورش بازیگر و نویسنده، غیر قراردادی بود و قراردادهای معمول تئاتر را به هم می‌زد. راه‌های جدیدی را جست‌وجو می‌کرد و تئاتر را رشد می‌داد. خیلی مؤثر بود. همان‌طور که می‌دانید، قراردادی کار کردن این خطر را دارد که پس از مدتی این قراردادها مثل آیه می‌شود و شما نمی‌توانید به آن دست بزنید و تغییرش دهید. کارگاه این را شکست. -کارگاه نمایش بخشی از تلویزیون محسوب می‌شد. آن موقع ارتباطتان با وزارت فرهنگ چطور بود؟ تئاتر شهر توسط وزارت فرهنگ اداره می‌شد؟ *کارگاه نمایش زیر نظر تلویزیون بود و جشن هنر. ابتدا که این مرکز تشکیل شد، هنوز تئاتر شهری وجود نداشت. در حال ساخت بود. اگر اشتباه نکنم کارگاه نمایش سال ۱۳۴۷ تشکیل شد. تئاتر شهر اما در سال ۱۳۵۱ افتتاح شد و بودجه‌اش هم از وزارت فرهنگ و هنر نمی‌آمد. تئاترهایی را می‌بردیم به تئاتر شهر که برای این سالن بزرگ مناسب بود. باغ آلبالو، انسان حیوان تقوا، ایولف کوچک و کالیگولا را در تئاتر شهر اجرا کردیم. -اما تئاتر ۲۵ شهریور مربوط به وزارت فرهنگ بود؟ بله، بودجه‌اش از آنجا می‌آمد. البته دولت وظیفه‌اش بود که بدهد، پول دولت درواقع پول ملت است که دولت تقسیم می‌کند. همه‌ی تئاترها پولشان از دولت می‌آمد. -آن موقع تالار رودکی افتتاح شده بود؟ *بله، اما محل کنسرت بود. تئاتر نمی‌گذاشتند. -گفتید نگاه ۲۵ شهریوری‌ها به کار شما چندان مثبت نبود ... *نه نمی‌توانم این‌طور حکم صادر کنم... کار آربی برای بعضی‌ها سؤال ایجاد می‌کرد. شاید خیلی از آن‌ها نمی‌آمدند کارهای کارگاه را ببینند. اما یادم هست که جمشید لایق آمده بود و مرحوم پرویز فنی زاده. دوستی می‌گفت که یک عده کارگاه را تحریم کرده بودند و می‌گفتند که کارگاه جای یک مشت بچه قرتی است! ما می‌شنیدیم که عکس‌العمل‌های منفی زیادی وجود داشت. البته عکس‌العمل مثبت هم بود. بین منتقدان هم همین‌طور. هم عکس‌العمل مثبت بود و هم خیلی منفی. -از منتقدان آن دوران تئاتر کسی را یادتان هست؟ *جمشید چالنگی می‌نوشت، هوشنگ حسامی بود، لاله تقیان می‌نوشت ... -یادتان هست که سر کار شما هم چالشی به وجود آمده باشد؟ *بله. گاهگاهی رخ می‌داد... گاهی حتی چیزهایی می‌نوشتند که ربطی به نمایشنامه نداشت ... حتی یک‌بار یادم هست منتقدی به نام همایون دولت آبادی دربارۀ خلوت خفتگان چیزی نوشته بود که برای ما حیرت‌انگیز بود. ایشان درباره اتفاقی نوشته بود که هرگز روی صحنه رخ نداده بود. آربی برای جواب دادن به این منتقد، از ما خواست که این نمایش را که اجرایش تمام شده بود، یک‌بار دیگر اجرا کنیم. از منتقدان هم دعوت کردیم برای تماشای نمایش، از جمله همان منتقد که البته نیامد... به‌هرحال نقدها خیلی متفاوت بود... خیلی‌هایشان فقط سلیقه‌ای بود. در آن دوران اما شمیم بهار منتقد خیلی خوبی بود. کلاس‌های تحلیل فیلم او فوق‌العاده بود. از دانشگاه علوم و دانشگاه‌های دیگر که هیچ ربطی به سینما نداشتند، می‌آمدند و سر جلسات او می‌نشستند. -شما هم می‌رفتید؟ *من هم چند باری رفتم ... چیزی که شمیم می‌گفت جالب بود؛ مثلاً می‌گفت من این فیلم را دوست ندارم، ولی فیلم خیلی خوبی است. سلیقه خودش را از نظرش جدا می‌کرد. -در کلاس‌های شمیم چه چیز برایتان جالب بود؟ *شمیم دانش عظیمی دارد؛ هم درباره تئاتر و هم فیلم. از زاویه‌ای به فیلم نگاه می‌کرد که شاید دانشجو اصلاً به ذهنش نمی‌رسید... اگر بخواهی به عمق فیلمی بروی، باید بارها و بارها آن را ببینی و هربار چیز تازه‌ای کشف کنی. حتی فیلم‌هایی که خوشتان نیامده. فکر می‌کنم شمیم این‌طوری و خیلی تخصصی با سینما برخورد می‌کرد. اصلاً احساسی نبود. شمیم با فاصله با فیلم روبه‌رو می‌شد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.