جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: سال‌ها

معرفی کتاب: سال‌ها «سال‌ها» عنوان کتابی است نوشته‌ی ویرجینیا ولف. ولف در کتاب سال‌ها با قلم خاص خود، دوران سالخوردگی آدم‌ها را واکاوی می‌کند. نوعی نگاه پرسش‌گر پیرامون معنای زندگی در سراسر این کتاب، همراهِ قلم نویسنده است. سال‌ها که برای اولین بار در سال ۱۹۳۷ به چاپ رسیده، داستان خانواده‌ی پارتیگر را پی می‌گیرد. از فراز نگاهی چندین ساله به این خانواده، پیچیدگی عمیقا گسترده‌ی روان انسان در مقابل چشم خواننده‌ی کتاب قرار می‌گیرد. ولف از جمله نویسندگانی است که روانشناسان بسیاری آثار او را به دید تحلیلی خوانده و تحلیل کرده‌اند. در این بین یکی از مهم‌ترین آثارش همین کتاب سال‌ها است. ویرجینیا ولف نویسنده‌ای است پر رمز و راز و قلم‌پردازی که در داستان‌نویسی شیوه‌ای خاص دارد. او که در نقد ادبی نیز همچون داستان‌سرایی تبحری ویژه دارد، بر این باور است که رمان نوین را باید از حیطه الگوهای کلیشه‌ای داستان‌نویسی رهایی بخشید، همانگونه که انسان می‌بایست گریبان خویش را از چنگال قراردادهای کهنه و پوسیده اجتماعی نجات دهد و از آنجا که خود در پایان دوران ملکه ویکتوریا به جهان پای نهاده بود، به این باور رسیده بود. دوره ای که تارهای سنت‌گرایی خویش را چونان قفسی تنگ به دور اجتماع تنیده و زنجیرهای محدودیت را به گردن انسان‌ها انداخته بود و به وسیله طنزپردازان آن زمان به باد استهزاء گرفته شده بود. پیچیدگی سبک ویرجینیا ولف، خوانندگان را در برزخی قرار می‌دهد که حتی در پایان داستان‌هایش نیز از آن رهایی نمی‌یابند. زندگی در رمان‌های او، گاه به صورت اعمالی تکراری و پوچ جلوه‌گر می‌شود، زمانی جلوه‌ای جذاب و دوست‌داشتنی می‌یابد و گاهی نیز حالتی اسرارآمیز و خیالی به خود می‌گیرد. او بیشتر در درون شخصیت‌هایش زندگی می‌کند، تصورات و افکار آنان را به رشته تحریر در می‌آورد و خواننده را غالبا با ذهنیات آن‌ها مشغول می‌سازد تا گفتار و اعمال‌شان. او هنرمندی است که واقعیت‌های زندگی را در ذهن خواننده آثار خود به تصویر در می‌آورد و در پی بیان احساسی و افکار خویش است، نه کشش و جذابیت داستان. ولف در داستان‌هایش، با نگرشی نو به جهان پیرامون خود، انسان‌ها را موجوداتی می‌داند که می‌توانند فارغ از پایبندی‌های اجتماعی و اقتصادی، رها از قید و بندهای بشری، خود را در جلوه‌های پر نقش و نگار و گوناگون حیات غرق سازند. او در این اندیشه به سر می‌برد که برای اینکه بتوانی به همه چیز درآمیزی باید خود را میان آن اندازی.

قسمتی از کتاب سال‌ها:

صدای ضربات زنگ ساعت‌ها در هوا پیچید. خطوطی که بر چهره‌اش نقش بسته بود از هم باز شد. به عقب تکیه زد تا کمی به ماهیچه‌هایش استراحت دهد؛ نگاهش را از کتاب‌هایش برگرفت و به تاریکی چشم دوخت. حس می‌کرد که پس از یک مسابقه دو، خود را روی چمن‌ها رها کرده است. ولی برای یک لحظه به نظرش آمد هنوز در حال دویدن بود چرا که ذهنش درون کتاب به کار خود ادامه می‌داد. ذهن او بدون هیچ مانعی در دنیایی از معنای محض سیر می‌کرد لیکن دنیایی که به تدریج معنی خود را از دست می‌داد. کتاب‌ها چسبیده به دیوار قرار داشت؛ او به نقاشی روی در نگاه کرد که تصویر دسته‌ای گل خشخاش در گلدانی آبی بود. آخرین ضربه زنگ نواخته شد. او آهی کشید و از پشت میز بلند شد. ادوارد دوباره کنار پنجره ایستاد. هنوز باران می‌بارید ولی سفیدی از باغ رخت بسته بود. باغ، بجز تک و توک برگ‌های خیسی که اینجا و آنجا برق می‌زد، کاملا در تاریکی فرورفته و گوی زردرنگ درخت پر گل نیز ناپدیده شده بود. ساختمان‌های دانشکده به شکل توده‌ای کوچک اطراف باغ را فرا گرفته بود و نور چراغ‌ها که از پشت پرده‌ها به بیرون می‌تراوید آنها را به رنگ سرخ یا زرد جلوه‌گر می‌ساخت؛ و کلیسا با جثه‌ای کز کرده و مچاله شده در زمینه آسمان دیده می‌شد. چنین می‌نمود که به خاطر باران، اندکی به لرزه افتاده بود. لیکن سکوت به پایان رسیده بود. او گوش فرا داد؛ صدای بخصوصی به گوش نمی‌رسید ولی در همان حال که ایستاده بود زمزمه زندگی درون ساختمان را می‌شنید. صدای ناگهانی قهقهه؛ سپس صدای دلنگ‌دلنگ پیانو؛ آنگاه صدای نامفهوم پچ‌پچ و صدای جرینگ‌جرینگ - که احتمالا از چینی بود؛ و دوباره صدای چک‌چک و تیک‌تیکِ برخورد دانه‌های باران بود بر ناودان‌ها و جوی‌های پر آب. او به درون اتاق برگشت. هوا سرد شده بود، آتش در حال خاموش شدن بود و تنها سرخی اندکی از زیر خاکسترها دیده می‌شد. او به موقع به یاد هدیه پدرش که همان روز صبح به دستش رسیده بود، افتاد. به سمت میز کناری رفت و یک لیوان نوشیدنی برای خود ریخت. به یاد حرف‌های پدرش افتاد: «تو نمی‌توانی بدون احساس ترحم سرنیزه را در شکم کسی فرو کنی.» لیوان را روی میز مقابل خود گذاشت و دوباره به سمت «آنتیگونه» رفت. شروع به خواندن کرد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.