جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: زن همسایه
کتابی از شاری لاپنا و یکی از مهمترین رمانهای سبک جنایی-تعلیقی. همهچیز از یک مهمانی شام آغاز میشود، آنه و مارکو به خانه همسایه دعوتاند تا مراسم شام را کنار هم برگزار کنند. آن دو درحالی به خانه همسایهشان میروند که فرزند ششماههشان را، در خوابی عمیق، درتختخوابش رها کردهاند با این تصور که در فواصل زمانی کوتاه به او سر میزنند؛ غافل از آنکه اتفاقات عجیبی در انتظار آنهاست. رمانی مملو از دروغها، خیانتها و رازهای میان زن و شوهرها. رمان زن همسایه با استقبال خوبی روبهرو شد و حتی سایر نویسندگان سبک جنایی هم به تحسین آن پرداختند. بهگونهای که لی چاید، یکی از پرمخاطبترین جنایینویسان معاصر، دربارۀ این کتاب میگوید: «کتابی خواندنی و اثری که باعث میشود تعداد بیشتری از مخاطبان مرد، جذب آثارِ نوشتهشده نویسندگان زن شوند.» شاری لاپنا، پیش از آنکه به نوشتن داستان روی بیاورد، وکیل دادگستری و مدرس زبان انگلیسی بود. او نخستین رمان خود، زن همسایه، را در سال ۲۰۱۶ منتشر کرد که با استقبال چشمگیری مواجه شد و در فهرست پرفروشهای نیویورکتایمز قرار گرفت. فضای رمانهای این نویسنده پر از معما، تعلیق و هیجان است و به روانشناسی شخصیتها توجه ویژهای دارد.قسمتی از کتاب زن همسایه:
آنه و مارکو کنار تلفن، توی اتاق نشیمن منتظر هستند. اگر آدمربا تماس بگیرد، راسبک یا یکی از افراد پلیس، مارکو را راهنمایی خواهند کرد که چطور با او حرف بزند؛ اما تا حالا آدمربا تماس نگرفته، خانواده، دوستان و گزارشگران تماس گرفتهاند، اما کسی که ادعا کند آدمرباست، نه. قرار است مارکو جواب تلفن را بدهد. انه در شرایطی نیست که بتواند این کار را بکند. پلیس هم فکر میکند آنه نمیتواند خونسردیاش را حفظ و به راهنماییهای پلیس عمل کند. او بسیار احساساتی است و لحظاتی تا مرز تشنج پیش رفته است. مارکو عاقلانهتر عمل میکند، هر چند او هم بسیار بیقرار به نظر میرسد. حدود ساعت ده شب تلفن زنگ میزند. مارکو گوشی را برمیدارد. همه لرزش دست او را میبینند. «الو؟» جز صدای نفس کشیدن، صدای دیگری از آن سوی خط شنیده نمیشود. مارکو با صدای بلندتر میگوید: «الو، کی پشت خطه؟» و سریع به راسبک نگاه میکند. کسی که تماس گرفته، قطع میکند. مارکو وحشتزده میگوید: «چهکار اشتباهی کردم؟» راسبک میگوید: «هیچ کار اشتباهی انجام ندادی.» مارکو بلند میشود و شروع میکند به قدم زدن توی اتاق نشیمن. راسبک بهآرامی میگوید: «اگه آدمربا باشه، دوباره زنگ میزنه. اون هم عصبیه.» کارآگاه راسبک بهدقت مارکو را زیر نظر میگیرد، مارکو کاملاً هیجانزده است که قابل درک است. فشار زیادی را تحمل میکند. راسبک فکر میکند اگر همهی اینها نمایش باشد، مارکو واقعاً بازیگر خوبی است. آنه روی کاناپه نشسته و آهسته گریه میکند، مرتب اشکهایش را با دستمالی پاک میکند. تحقیقات پلیس نشان میدهد هیچکدام از همسایهها ساعت ۱۲:۳۵ شب گذشته، از گاراژ خانهشان وارد مسیر پشتی نشدهاند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...