جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: زندگی‌های دوگانه، فرصت‌های دوباره (سینمای کریشتف کیشلوفسکی)

معرفی کتاب: زندگی‌های دوگانه، فرصت‌های دوباره (سینمای کریشتف کیشلوفسکی) کتابی است نوشته آنت اینسدورف پیرامون سینمای کریشتف کیشلوفسکی. وقتی کریشتف کیشلوفسکی در ۱۳ مارس ۱۹۹۶ در ۵۴ سالگی درگذشت، آن‌هایی که با سینماگر و فیلم‌هایش آشنایی داشتند بهت‌زده شدند و این مرگ آن‌ها را یکراست به سمت طرح پرسشی به غایت کیشلوفسکی‌وار سوق داد. پس از اولین حمله‌ی قلبی کیشلوفسکی، هر چند بسیاری از دوستان تلاش کردند او را از ماندن در لهستان منصرف و ترغیبش کنند تا برای عمل به پاریس یا نیویورک برود، سینماگر با این استدلال که او نیز فقط یک شهروند معمولی لهستانی است، با پای خودش به بیمارستان ورشو رفت، برگه‌ی اطلاعات را پُر کرد، تن به تیغ جراحی سپرد و دیگر هرگز بیدار نشد. کیشلوفسکی قبلاً اعلام کرده بود که قصد بازنشستگی دارد. آیا به این خاطر تصمیم گرفته بود فیلم‌سازی را کنار بگذارد که به مرگ خودش آگاه شده بود؟ وقتی دوباره به تماشای فیلم‌هایش می‌نشینیم، حضور یا دست‌کم حس مرگ که سراسر فیلم‌هایش را، از بخت بی‌حساب تا ده فرمان و سه‌رنگ، در می‌نوردد، برای بعضی از ما تکان‌دهنده می‌شود. در گفت‌وگویی با تلویزیون فرانسه در ۱۹۹۴، درحالی‌که سیگار پشت سیگار آتش می‌زند، بین دو سِری سرفه‌ی شدید می‌گوید: «شاید روزی کسی آمد و فیلمی براساس نوشته‌های من ساخت. این طوری امیدوارم در آینده دامی پهن کنم که برای همیشه در گوشه‌ای از آن اسیر بمانم.» و وقتی از او سؤال می‌شود که آیا ممکن است مردی ۵۳ ساله بیست سی سال را بدون فیلم‌سازی سپری کند، پاسخ می‌دهد: «سی سال؟ خدا کند هیچ‌کس مجبور نشود این‌قدر طولانی زندگی کند.» آنت اینسدورف در پاریس به دنیا آمد اما خیلی زود به نیویورک مهاجرت کرد. پس از تدریس تاریخ سینما و نقد در دانشگاه ییل، به عنوان استاد مطالعات سینمایی در دانشکده‌ی هنر دانشگاه کلمبیا آغاز به کار کرد. او نویسنده‌ی کتابی مرجع درباره‌ی تروفو، فرانسوآ تروفو؛ آیا سینما جادویی است؟ (انتشارات مرزی، سینما، ۱۹۸۹) است و در پی‌اش تروفو، فیلم‌های زندگی‌اش (انتشارات گالیمار، کشف‌ها، ۱۹۹۶) را نیز منتشر کرد. اینسدورف در مقام متخصص نام‌آشنای کارگردان چهارصد ضربه و مترجم و مفسر او در امریکا، همکاری تنگاتنگی نیز با شرکت کرایتریون در تهیه‌ی نسخه‌های دی‌وی‌دیِ آثار تروفو داشته است. او در مستند فرانسوآ تروفو: پرتره‌های دزدکیِ سرژ توبیانا و میشل پاسکال (۱۹۹۳) نیز حضور دارد. اینسدورف اغلب با بخش ضمیمه‌ی هنر و سرگرمی نیویورک‌تایمز همکاری می‌کند و امضایش را در روزنامه‌ها و مجلات مختلف نظیر سان‌فرانسیسکو کرونیل، پرمیر، لس‌آنجلس تایمز، فیلم‌کامنت، واشینگتن‌پست و رولینگ استون می‌توان دید.

قسمتی از کتاب زندگی‌های دوگانه، فرصت‌های دوباره (سینمای کریشتف کیشلوفسکی):

ده فرمان که ابتدا به‌عنوان مجموعه‌ای ده اپیزودی برای تلویزیون لهستان مطرح شد، در مقام یک اثر سینماتوگرافیک تَراز اول نیز به موفقیتی مشابه دست یافت. این اقتباس‌های آزاد یک ساعته از ده فرمان که در جشنواره‌های بین‌المللی با ستایش و تشویق همراه شدند و در فرانسه نیز به خاطر موفقیت تجاری‌شان جانی تازه گرفتند، اعتباری بین‌المللی به کیشلوفسکی بخشیدند. کریشتف پیشیویچ این ایده را همان سال‌های ابتدایی ۱۹۸۰ در ذهن داشت و بسیاری از موقعیت‌ها برگرفته از تجربیات قضایی یا شخصیِ خود او هستند. در همین مورد، درباره‌ی ده فرمان، اپیزود اول می‌گوید: «یادم هست پسر دوازده ساله‌ام یک روز از تمرین پاتیناژ برنگشت. یک پسر عمو هم دارم که استاد فیزیک دانشگاه فیلادلفیاست و پسرش آن‌قدر ذهن خلاق و نابغه‌ای دارد که گاهی پدرش هم منظورش را نمی‌فهمد. من برای تصویر کردنِ این داستان، این دو عنصر را با هم یکی کردم.» آن‌ها دوره‌ای درگیر این پروژه می‌شوند که کیشلوفسکی نگاهی بدبینانه نسبت به زندگی دارد: اواسط سال‌های دهه‌ی ۱۹۸۰، اغتشاش و آشوب سراسر لهستان را فرا گرفته بود؛ یعنی همه‌جا، همه‌چیز و عملاً زندگی همه‌ی آدم‌ها را. تنش، احساس ناامیدی و ترس از وضعیتی بدتر محسوس بود. آن زمان چند بار به خارج از کشور سفر کرده بودم و در تمام دنیا یک حالت بلاتکلیفی عمومی مشاهده می‌کردم. احساس می‌کردم پشت لبخندهای مؤدبانه نوعی بی‌اعتنایی دو جانبه هست و اغلب اوقات مردم را که نگاه می‌کردم احساس می‌کردم واقعاً نمی‌دانند برای چه زندگی می‌کنند. به همین دلیل فکر می‌کردم پیشیویچ حق دارد، اما ساختن فیلم ده فرمان کار بسیار دشواری بود. تقریباً بیش از یک سال بعد، آن‌ها فیلم‌نامه‌ها را با این ذهنیت می‌نویسند که کارگردان‌های مختلف بسازندشان. بااین‌حال کیشلوفسکی اعتراف می‌کند: «آن‌قدر از ساختن فیلم اول کِیف کردم که دوست نداشتم بی‌خیال بقیه شوم. هر ده قسمت را طی ۲۱ ماه فیلم‌برداری و تدوین می‌کند و برای هریک از آن‌ها یک فیلم‌بردار متفاوت در نظر می‌گیرد. گاهی پیش می‌آید که صبح نماهای یک فیلم را بگیرد و بعدازظهر نماهای فیلم دیگر را در دکوری دیگر و شب هم نماهای فیلم سوم را.» در پاسخ به سؤالی درباره‌ی کارگردانی برای تلویزیون و پرده‌ی عریض سینما می‌گوید: «تنها تفاوت این است که کار برای تلویزیون ارزان‌تر تمام می‌شود و باید سریع‌تر کار کرد. در هر دو مورد، با جدیت کار می‌کنم، شاید حتی بشود گفت در تلویزیون با جدیت بیشتر کار می‌کنم: وقتی قرار است وارد خانه‌ی مردم بشوی، باید رفتار مناسبی داشته باشی.»
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.