جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: در ستایش بیسوادی
کتابی است از هانس ماگنوس انسنس برگر. برگر نویسنده، شاعر و روزنامهنگار مطرح امروز آلمان، در سالهای اخیر گرایشی بیش از پیش به نقد اجتماعی و سیاسی نشان میدهد. با این حال هنر نویسندگی او قادرش میکند به نقدهای خود رنگ و بویی ادبی ببخشد و در عین حال کمگو و گزیدهگو باشد. چهار مقالهی این مجموعه در دههی نود نوشتهاند و از آن رو در این دفتر گرد آمدهاند که فراتر از آلمان به مسائلی جهانی میپردازد: به پدیدهی کهن و رو به افزایش مهاجرت؛ جنگهای خانگی؛ مسئلهی اقتصاد و تجمل و نیز به افول کتاب از پی رونق بیش از پیش رسانههای نوین تصویری. در هر چهار جستار دید تاریخی نویسنده نمودی درخشان دارد. گرایش عمیق انسنس برگر به روشنگری و نقد اجتماعی-سیاسی، به ویژه در سالهای اخیر، او را بر آن داشته است که ورای شعر و رمان، بیش از پیش به درونشکافی بحرانهای اجتماعی روزگار خود در قالب مقالات و جستارهای اجتماعی-فلسفی روی آورد. با این حال هنر نویسندگی او به این جستارها رنگ و بویی ادبی میبخشد و غنای دید همهسو نگرش او را قادر میسازد گزیدهگو باشد و همزمان به تحلیلهای پر تنوع خود چشماندازی روشن و گاه نامنتظر بدهد.قسمتی از کتاب در ستایش بی سوادی:
نفرت از بیگانه- آیا این مسئله صرفا آلمانی است؟- اگر چنین بود، هیچ بد نبود، اما چنین چیزی خوبتر از آن است که حقیقت داشته باشد. اگر چنین بود راه حل آسان بود. کافی بود جمهوری فدرال را منزوی کنی و باقی جهان نفسی به راحتی میکشید. ولی چه آسان میتوان به چند کشور در همین همسایگی اشاره کرد که در برخورد با مسئلهی مهاجرت ابزارها و موانعی بسیار سخت گیرانهتر از آلمانیها به کار میبرند و میزان پذیرششان هم از آلمان بسیار کمتر است. اما این مقایسهها حاصلی ندارد. طبیعی است که بیگانه هراسی پدیدهای است جهانی و بی منطق بودن آن هم خاص آلمانیها نیست. مشکل اساسا دور از دسترس منطق مینماید. پس در رفتار آلمانیها چه نکتهای است که این قدر عجیب است؟ و چرا در این کشور چنین قطب بندیهای افراطی شکل میگیرد. توضیح آن را نمیتوان تنها در احساس تاریخی گناه-احساسی که آلمانیها دارند و به هیچ روی هم بی پایه نیست جُست. دلایل این رفتار در گذشتههایی دورتر است؛ در خودآگاهی متزلزل و نا استوار این قوم. واقعیت این است که آلمانیها نه تاب تحمل خودشان را دارند و نه دیگران را. انواع احساسهایی که در روزهای اتحاد آلمان بروز کرد، در درستی این ادعا جای تردید باقی نمیگذارد. کسی که خود را دوست ندارد، راستی که دوست داشتن دیگران برایش بسیار مشکلتر است. این نکته تنها در بیگانه ستیزی بروز نمیکند. بیگانهستیزیای که با شعارهایی مثل آلمان کشور مهاجر پذیری نیست، از انکار واقعیتهای آشکار تا بسیج باندهای چاقوکش، زنجیرهی تیره و تاری را تشکیل داده است، بلکه در رفتار مخالفان بیگانه ستیزی هم خود را نشان میدهد. لفاظی و شعار پردازی هیچ کجا به اندازهی آلمان ارج و اعتبار ندارد. با این حال آلمانی جماعت در دفاع از مهاجران همچنان خودپسند است. شعارهایی از این دست که خارجیها، ما را با آلمانیها تنها نگذارید! یا آلمان دیگر هرگز! افتادن از آن سوی پشت بام خودپسندی است. کلیشهی نژادپرستی در این گونه شعارها نمودی وارونه پیدا میکند. مهاجران بر اساس الگویی آرمانی میشوند که آدمی را به یهودی دوستی میاندازد. اگر در وارونه کردن پیشداوریها زیادهروی کنیم، کار میتواند به تبعیض در حق اکثریت بینجامد. من هم خارجی هستم شعار آلمانیهای بسیاری است که خود را آدم برجستهای میدانند. با این دعویِ دروغین کار نفرت از خویشتن به فرافکنی میکشد. این شیوهی برخورد به وحدتی عجیب میان ته ماندههای چپها و روحانیت میانجامد. چنین وحدتی که نظیرش در کشورهای اسکاندیناوی هم دیده میشود این گمان را به ذهن راه میدهد که میان این نوع رفتار اجتماعی و فرهنگ سیاسی پروتستانها ارتباطی هست.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...