جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: خردمندی در زندگی روزمره

معرفی کتاب: خردمندی در زندگی روزمره «خردمندی در زندگی روزمره» عنوان کتابی است نوشته‌ی لشک کولاکوفسکی. لشک کولاکوفسکی فیلسوف بزرگ لهستانی در خردمندی در زندگی روزمره به تحلیل و بررسی هجده موضوع مهم در زندگی فردی و اجتماعی می‌پردازد. او در این کتاب، موضوعاتی چون قدرت، شهرت، دروغگویی، مدارا، سفر، فضیلت، مسئولیت جمعی، خیانت، خشونت، ملال، آزادی، تجمل، خدا، احترام به طبیعت، خرافه و ... را مورد بررسی فلسفی قرار داده است. این کتاب کولاکوفسکی هم مثل کتاب «پرسش‌های فیلسوفان بزرگ جهان» که به بررسی ۲۳ پرسش فلسفی مهم می‌پردازد، علاوه بر آشنایی با تفکرات این فیلسوف بزرگ معاصر، در عمل کلاس آموزش روش فلسفی است و نشان می‌دهد که چطور می‌توان با ذهنی باز و سنجشگر موضوعات نظری و عملی زندگی بشر را کاوید و بررسی کرد. در قرن پنجم پیش از میلاد، سقراط با مردم گفت‌وگو می‌کرد و آن را وامی‌داشت تا درباره‌ی موضوعات گوناگون زندگی بیندیشند. او می‌گفت: «بزرگ‌ترین خیر و نیکی برای آدمی این است که هر روز درباره‌ی فضیلت و سایر قابلیت‌های انسانی بگوید و بشنود و درباره‌ی خود و دیگران پژوهش کند. برای آدمی، زندگی بررسی نشده ارزش زیستن ندارد.» در «خردمندی برای زندگی روزمره» نیز همین حرکت فلسفی را می‌بینیم. این کتاب کولاکوفسکی هم گوشه‌ای از جذابیت‌ها و اثرگذاری‌های فلسفه و نقش آن در زندگی را نشان می‌دهد. «خردمندی در زندگی روزمره»، آزادی، شهرت، دروغ و خیانت و چهارده گفتار دیگر، نخستین‌بار در سال ۱۹۹۹ منتشر شد و چاپ جدید آن هم در سال ۲۰۱۸ انتشار یافت. خردمندی و سنجشگری رشته‌ی واحدی است که در تمام کتاب حضور دارد و روح ماجراجویی فلسفی را می‌توان در سراسر آن احساس کرد. چند دهه پیش از کولاکوفسکی، ویل دورانت در کتاب دعوت به فلسفه می‌گفت که فلسفه روح ماجراجویی را از دست داده و لازم است دوباره به ماجراجویی برگردد. او خودش در کتاب دعوت به فلسفه دست به این ماجراجویی می‌زند. کار کولاکوفسکی در این دو کتاب هم حس ماجراجویی و حرکت فلسفی دارد. دورانت می‌نویسد: «فلسفه کیف پول‌مان را پر نمی‌کند و ما را به مدارج بالا در حکومتی دموکراتیک نمی‌رساند. چون اگر کیفی پر از پول داشته باشیم و به بالاترین مدارج و مقامات برسیم، ولی با همه‌ی این‌ها خام و نادان بمانیم و بینوایی کور باشیم و ذهنی زشت، رفتار ددمنش، شخصیتی بی‌ثبات و امیالی آشفته داشته باشیم، آن پول و مقام به چه کار می‌آید؟ شاید فلسفه، اگر به آن وفادار باشیم، وحدت روحی شفابخشی به ما ارزانی کند. فلسفه، حکمتی برای فهمیدن و بخشیدن به ما ارزانی می‌کند و همین کافی است و بیشتر از همه‌ی ثروت جهان می‌ارزد.» دو کتاب لشک کولاکوفسکی، پرسش‌های فیلسوفان بزرگ جهان و خردمندی در زندگی روزمره گوشه‌هایی از این جهان والا را نشان می‌دهند.

قسمتی از کتاب خردمندی در زندگی روزمره:

ما درباره‌ی دروغ‌هایی که مردم می‌گویند، قضاوت‌های اخلاقی مشابهی می‌کنیم؛ بعضی دروغ‌ها برای ما تکان‌دهنده‌اند، در‌حالی‌که دروغ‌های دیگر موجه به نظر می‌رسند. برخی از فیلسوفان، به ویژه کانت و قدیس آگوستین، دیدگاه‌های اخلاقی مبالغه‌آمیزی در این زمینه داشتند. آن‌ها معتقد بودند دروغ، در هر شرایطی اکیداً ممنوع است؛ اما دستوری اخلاقی که می‌گوید هرگز و تحت هیچ شرایطی نباید دروغ بگوییم، نه‌تنها بعید است که قابل تحقق باشد، بلکه در بعضی شرایط می‌تواند با دستورات اخلاقی دیگر مثل مهربانی با همنوعان‌مان یا با سود همگانی در تعارض باشد. جنگ یکی از این شرایط است که مثالش در اینجا طبیعتاً به ذهن خطور می‌کند. چون فریب دادن دشمن بخشی جدایی‌ناپذیر از هنر جنگ است. دیپلماسی و تجارت هم این‌طورند؛ اما ساده‌ترین مثالش، که برگرفته از زندگی واقعی است، مربوط به دوره‌ای از اشغالگری طی جنگ جهانی دوم است. اگر یک یهودی در خانه‌ی شما مخفی شود و سربازان اس اس درِ خانه‌ی شما را بزنند و دنبال او بگردند، آیا شما، مثل هر کسی که ذره‌ای وجدان دارد، او را به اسم دستور عالی اخلاقی‌ای که به ما امر می‌کند هرگز دروغ نگوییم، تحویل کسانی می‌دهید که وی را قطعاً خواهند کشت؟ حکومت‌ها اغلب به شهروندان خود، مستقیم یا غیرمستقیم دروغ می‌گویند. آن‌ها این کار را برای اجتناب از انتقادها و پنهان کردن اشتباه‌ها یا جرم‌های خود انجام می‌دهند. گرچه زمان‌هایی هم هست که دروغ‌های حکومت توجیه‌پذیرند، چون واقعاً در جهت منافع ملی‌اند. گذشته از موضوعات مربوط به امنیت دولت که باید مخفی بماند، چنین دروغ‌هایی ممکن است مربوط به اقتصاد باشند؛ برای مثال اگر حکومتی که قصد دارد از ارزش پول بکاهد مورد سؤال قرار بگیرد باید هر گونه قصدی در این زمینه را انکار کند. در غیر این صورت، کشور از طرف فعالان اقتصادی و بورس‌بازانی که مثل ملخ به کسب سودهای سهل‌الوصول هجوم می‌برند، خسارت‌های بسیار خواهد دید. به علاوه اغلب، مرز باریکی بین دروغ و فضیلت‌های اجتماعی مانند احتیاط و ادب وجود دارد، اما همه تصدیق می‌کنیم بدون این فضیلت‌ها زندگی در جامعه از آن‌چه که هست بدتر خواهد شد. به جای اینکه در هوای پاک حقیقت نفس بکشیم، در دنیایی از بی‌نزاکتی به نفس‌تنگی می‌افتیم. ما کسانی را که همیشه حرف خودشان را می‌زنند تا حقیقت را گفته باشند یا آنچه درست یا نارست، حقیقت می‌دانند، تحسین نمی‌کنیم، آن‌ها را آدم‌هایی بی‌نزاکت می‌خوانیم. مسئله‌ی پیچیده‌تری که زیاد درباره‌ی آن بحث شده مربوط به درستی کار پزشکانی است که با بیماری‌های لاعلاج سروکار دارند. اگر وضعیت ناامیدانه‌ی بیماران‌شان را به اطلاع آن‌ها نرسانند، مستقیم یا غیر مستقیم دروغ گفته‌اند. عرف کشورها با هم فرق می‌کند و پیدا کردن دلایلی برای هر دو طرف، کار دشواری نیست. اما این‌گونه دلایل عموماً به اصول انسان‌دوستانه، به علایق بیمار و خانواده‌اش و نه به ارزش خود حقیقت متوسل می‌شوند. خلاصه حس همگانی به ما می‌گوید شرایطی وجود دارد که دروغگویی ضرورت پیدا می‌کند و برای آن دلیل خوبی دارد. مسئله این است که دلیل خوب را چطور باید تعریف کرد بدون اینکه این تعریف آن‌قدر گسترده شود که هر چیزی را که از قضا جزء علایق ماست در بر بگیرد. این‌طور نیست که هر چیزی که برای ما نفع شخصی دارد لزوماً دلیلی خوب برای برای دیگران باشد و به سختی می‌توان تعریفی به دست داد که هر مورد قابل تصور را شامل شود.  
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.