جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: حقیقت (وریتی)

معرفی کتاب: حقیقت (وریتی) رمانی است از کالین هوور و یکی از ده رمان برتر عاشقانه‌ی سال ۲۰۱۹ به انتخاب کاربران سایت گودریدز. کالین هوور نویسنده سرشناس امریکایی است که آثارش در زمره پرفروش‌ترین کتاب‌های سال قرار دارد و بیشتر به موضوعات زنان، خانواده و عشق می‌پردازد. کتاب حقیقت (وریتی) جدیدترین اثر این نویسنده است که در آن به ماجرای عاشقانه لوون اشلی که شغل او نیز نویسندگی است می‌پردازد. لوون اشلی نویسنده‌ای است که با مشکلات مالی فراوانی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند. روزی به او پیشنهادی فوق‌العاده داده می‌شود: جرمی کرافورد، شوهر نویسنده معروف وریتی کرافورد، از لوون می‌خواهد کتاب‌های باقی‌مانده از برخی آثار موفق که همسرش را به سرانجام برساند؛ زیرا همسر آسیب‌دیده‌ی او نمی‌تواند آن‌ها را به پایان برساند. لوون به خانه کرافورد می‌رود تا برای شروع کارش، یادداشت‌ها و طرح‌های وریتی را بررسی کند که ناگهان دفترچه روزانه‌ی او را می‌یابد. دفترچه یادداشتی که برای خواندن کسی نوشته نشده است. با خواندن این دفترچه، لوون به رازی پی می‌برد که می‌تواند خانواده کرافورد را در هم بریزد. لوون ابتدا تصمیم می‌گیرد این راز را پیش خود نگه دارد، اما با شدت گرفتن احساساتش نسبت به جرمی، وقایع وارد مسیر دیگری می‌شود.

قسمتی از کتاب «حقیقت (وریتی)»:

فقط ۵ روز از اقامت من در این خانه می‌گذرد اما به نظر خودم این مدت به اندازه یک سال طول کشیده بود. به نظر می‌رسد که طول روزها در ورمونت طولانی‌تر از نیویورک است. صدای میرنا را قبل از ترک منزل شنیدم که به جرمی گفت که امروز وریتی تب داشته است و به همین دلیل او را از رختخواب بیرون نیاورده بود. از این بابت ناراحت نشدم چون در این حالت با حضور خود، او را ناراحت نکرده و یا شاهد حضور او و پرستارش از پنجره اتاق کار نبودم. جرمی روی ایوان پشتی بود. او به‌تنهایی روی یک صندلی گهواره‌ای نشسته بود اما به مدت ۱۰ دقیقه تکان نخورد. او کاملاً بی‌حرکت همان‌جا نشست! فقط تنها حرکت او این بود که هر چند لحظه یک‌بار به‌طور ناخودآگاه پلک می‌زد. مدتی بود که جرمی همانجا نشسته بود. ای کاش می دانستم چه افکاری از ذهن او می‌گذشتند. آیا به دخترانش فکر می‌کرد؟ شاید به همسرش وریتی فکر می‌کرد؟ آیا او به تغییرات ناگهانی در زندگی‌اش طی سال‌های گذشته فکر می‌کرد؟ طی چند روز گذشته صورتش را اصلاح نکرده بود، بنابراین اکنون ریش او کاملاً بلند شده بود. او حتی با این وضعیت هم خوش‌قیافه بود و این مقدار از ریش هم به اندازه ته‌ریش برازنده‌اش بود؛ اما مطمئن نبودم که اگر ریش او از این هم بلندتر بشود، ظاهرش چگونه خواهد بود. اندکی به جلو خم شدم؛ دستانم را به شکل مشت روی میز وریتی گذاشتم و سپس چانه‌ام را روی آن گذاشتم. از اینکه تکان خورده بودم، پشیمان شدم چون جرمی متوجه این حرکت شد و سرش را به سمت من چرخاند. نگاهم را به سمت دیگر چرخاندم و سعی کردم خود را مشغول نشان دهم؛ اما کاملاً بدیهی بود که مشغول نگاه کردن به او بودم! به همین دلیل فقط لبخند زدم.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.