جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: جنگل

معرفی کتاب: جنگل رمانی نفس‌گیر و خواندنی از هارلن کوبن و چاپ نشر آموت. در این تریلر جنایی، هارلن کوبن درامی فریبنده با شخصیت‌هایی قوی، خلق می‌کند و داستان را به سمت رازهای خانوادگی، عشق، فقدان، اشتباه و خیانت سوق می‌دهد. داستان جنگل در همان حال که از فرمول همیشگی کوبن پیروی کرده و جنایتی قدیمی بر زندگی کنونی افراد بی‌گناه سایه ‌افکنده، تازگی خودش را نیز حفظ کرده است. صحنه‌های دادگاه، خیالات کوپ درباره اتفاقات آن شب و نحوه روایت داستان به‌زیبایی کار شده است. روزنامه شیکاگو سان تایمز در توصیف این رمان می‌نویسد: «رمان جنگل را می‌توان بهترین اثر کوبن دانست؛ داستانی هیجان‌انگیز با شخصیت‌های خوب و رازهایی تاریک.» هارلن کوبن متولد چهارم ژانویه ۱۹۶۲، با فروش بیش از ۶۰ میلیون کتاب در سراسر دنیا، نویسنده سرشناس ژانر مرموز و تریلر است. آثار کوبن بارها در فهرست پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار گرفته و رمان‌هایش به ۴۳ زبان ترجمه شده‌ است. کوبن نخستین نویسنده‌ای است که هر سه جایزه ادگار، شیمس و آنتونی را در پرونده افتخارات متعدد خود دارد.

قسمتی از رمان جنگل:

وقتی لوسی منتظر سیلویا پاتر بود، سعی کرد در گوگل به دنبال اسمی که در دفترچه ملاقاتی‌های ایرا بود بگردد: مانولو سانتیاگو. صفحات زیادی آمد، ولی هیچ‌یک به درد بخور نبودند. او خبرنگار نبود، حداقل هیچ صفحه‌ای چنین چیزی را نشان نمی‌داد. پس که بود و چرا به دیدار پدرش رفته بود؟ می‌توانست از ایرا بپرسد. اگر یادش می‌آمد. دو ساعت گذشت. بعد سه و چهار ساعت. به اتاق سیلویا زنگ زد. جوابی نگرفت. سعی کرد دوباره ایمیل بزند. این‌بار هم پاسخی نگرفت. سیلویا پاتر چطور از گذشته او خبر داشت؟ لوسی دفترچه راهنمای دانشجوهایش را چک کرد. سیلویا پاتر در خوابگاهی در استون هاوس زندگی می‌کرد. تصمیم گرفت پیاده به آنجا برود و ببیند چه چیزی می‌تواند پیدا کند. پردیس دانشکده مکانی جادویی است. اینجا از هیچکس بیشتر از بقیه محافظت نمی‌شود، هیچکس مهم‌تر از بقیه نیست. باید هم همین‌طور باشد. بعضی چیزها در خلأ بهتر رشد می‌کنند. اینجا جایی بود که در جوانی در آن احساس امنیت می‌کردید ولی وقتی پیر می‌شدید، مثل او یا لانی، کم‌کم به محلی برای اختفاء تبدیل می‌شد. استون هاوس قبلاً خانه انجمن برادری سای یو بود. ده سال پیش، دانشکده انجمن‌های برادری را منحل کرد و آن‌ها را «ضد روشن‌فکر» نامید. لوسی مخالف این نبود که انجمن‌های برادری، ویژگی‌ها و ایده‌های منفی زیادی داشتند، ولی به نظرش حذف آن‌ها افراطی و کمی فاشیستی بود. در یکی از دانشکده‌های آن حوالی، قضیه‌ای درباره یک انجمن برادری و تجاوز در جریان بود. ولی اگر انجمن‌های برادری وجود نداشتند، تیم لاکراس یا گروهی از کلاه‌خودی‌ها در یک کلوب رقص جایشان را می‌گرفتند. یا عده‌ای دانشجوی عاشق موزیک راک خشن به یک کلوب شبانه می‌رفتند و همان کارها را می‌کردند. لوسی نمی‌دانست راه‌حل چیست ولی مطمئن بود که نمی‌شود هر نهادی را که دوست نداریم منحل کنیم. با خودش فکر کرد: باید جنایت را محکوم کرد نه آزادی را.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.