جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: جسد؛ سرگذشت عجیب کالبد بی‌جان آدمیزاد

معرفی کتاب: جسد؛ سرگذشت عجیب کالبد بی‌جان آدمیزاد «جسد» با زیرعنوانِ سرگذشت عجیب کالبد بی‌جان آدمیزاد عنوان کتابی است نوشته‌ی مِری روچ که نشر نون آن را به چاپ رسانده است. مری روچ در کتاب «جسد» نگاهی به اعمال نیک اجساد در طی قرن‌های متمادی می‌اندازد و داستان کالبدمان را بعد از آنکه آن را ترک می‌کنیم بازگو می‌کند. روزنامه‌ی دنور پست درباره‌ی سبک کار او نوشته است: «روچ جزء گونه‌هایی است که در معرض انقراض قرار دارند: نویسندگان کتاب‌های علمی با حس طنز. او قادر است مسائل مربوط به مرگ را به باد شوخی بگیرد، بی‌آنکه ذره‌ای از حس احترام آن کم کند. جسد کتابی است جذاب و در عین حال غیرمعمول که خواننده را به شناخت دقیقی از زندگی و مرگ می‌رساند.» نویسنده می‌گوید: از دید من، مرده بودن تفاوت چندانی با سوار بودن توی یک کشتی تفریحی ندارد. چون توی کشتی تفریحی بیشتر وقت‌تان را به حالت طاق‌باز می‌خوابید. مغزتان خاموش می‌شود. پوست‌تان نرم می‌شود. اتفاق تازه‌ای نمی‌افتد و کسی انتظار خاصی از شما ندارد. شخصاً اگر قرار بود با کشتی سفر کنم، ترجیح می‌دادم یکی از آن کشتی‌های تحقیقاتی باشد که مسافرهایش در عین اینکه بیشتر روز را با ذهنی خالی طاق‌باز دراز کشیده‌اند دست‌کم کمکی هم به پیشرفت علم کنند. این کشتی‌ها مسافرهایشان را به مکان‌های ناشناخته و غیرقابل‌تصور می‌برند. فرصت انجام دادن کارهایی را بهشان می‌دهند که به هیچ طریق دیگر امکان انجام دادنش را ندارند. گمانم حسم به جسد بودن هم دقیقاً به همین شکل باشد. وقتی آدم می‌تواند کاری جدید و جالب یعنی کاری مفید انجام بدهد، چرا عاطل و باطل طاق‌باز دراز بکشد؟ در جریان همه‌ی پیشرفت‌های علم جراحی، از عمل پیوند قلب گرفته تا تغییر جنسیت، اجساد هم شانه‌به‌شانه‌ی جراح‌ها درگیر کار بوده‌اند و به روش ساکت و مثله‌شده‌ی خودشان تاریخ را رقم زده‌اند. اجساد به مدت دو هزار سال -برخی به خواست خودشان و برخی ناخواسته- در جسورانه‌ترین گام‌ها و عجیب‌ترین ماجراجویی‌های علم مشارکت داشته‌اند. وقتی می‌خواستند اولین گیوتین‌های فرانسه را آزمایش کنند (جایگزینی بشردوستانه‌تر برای روش اعدام با طناب‌دار) اجساد در صف اول بودند. وقتی مسئولان تحنیط (علم و هنر ابقای جسد و به تعویق انداختن روند زوال آن با استفاده از مواد شیمیایی) لنین در آزمایشگاه‌هایشان مشغول آزمودن جدیدترین تکنیک‌هایشان بودند، اجساد هم آنجا حضور داشتند تا کمکشان کنند. اجساد در جلسات استماع کنگره حین تصویب طرح اجباری کردن کمربند ایمنی در رانندگی حضور داشتند (البته به‌صورت اسامی روی کاغذ). آن‌ها سوار شاتل فضاپیما شدند، به یک دانشجوی لیسانسه‌ی اهل تنسی کمک کردند فرضیه‌ی غلط آتش‌گیری خودبه‌خود انسان را رو کند و توی آزمایشگاهی در پاریس به صلابه کشیده شدند تا اصالت کفن تورین را آزمایش کنند. اجساد در ازای این تجربیات بلاهای زیادی را متحمل می‌شوند. اعضایشان قطع می‌شود، شکافته می‌شوند و از شکل و ریخت می‌افتند. اما نکته اینجاست: لازم نیست چیزی را تحمل کنند. اجساد ابرقهرمان‌های ما هستند: بدون لرزیدن به مصاف آتش می‌روند، سقوط از ساختمان‌های بلند را تحمل می‌کنند و در جریان تصادفات با اتومبیل صاف می‌روند توی دیوار. می‌توانید به آن‌ها شلیک کنید یا حتی با یک قایق تندرو از روی پاهای‌شان رد شوید بی‌آنکه خم به ابرویشان بیاید. می‌توانید سرشان را بی‌هیچ عواقب زیان‌باری قطع کنید. می‌توانند در آن واحد در شش محل مختلف باشند و دیدگاه ابرانسانی قضیه اینجاست: چه حیف که این قدرت‌ها هدر بروند و از آن‌ها برای بهبود زندگی نوع بشر استفاده نشود. این کتاب درباره‌ی دستاوردهای شاخصی است که اجساد حین مردگی ایجاد کردند. افرادی هستند که در زمان زنده بودنشان دستاوردهایشان برای بشریت به دست فراموشی سپرده شد، اما روی صفحات کتاب‌ها و نشریات جاودانه شدند.

قسمتی از کتاب جسد:

اگر می‌خواهید مطمئن شوید که روح آدمیزاد در مغزش منزل دارد، می‌توانید سر یک نفر را جدا کنید و از خودش بپرسید. البته باید خیلی سریع سؤال کنید، چون سر انسان بعد از جدایی از منبع خون بعد از ده تا دوازده ثانیه هوشیاری‌اش را از دست می‌دهد. می‌توانید پیشاپیش از صاحب سر بخواهید با پلک زدن جواب سؤالتان را بدهد، چون به خاطر جدایی از شش‌ها نمی‌تواند هوا را از حنجره بدمد و از حرف زدن هم خبری نیست؛ اما این کار شدنی است و اگر فرد موردنظر کم‌وبیش همان فردِ قبل از جدایی سرش باشد، یا احتمالاً یک‌نمه آرام‌تر، در این صورت می‌توانید مطمئن شوید که روح در مغز قرار دارد. در سال ۱۷۹۵ در پاریس، کم مانده بود چنین آزمایشی واقعاً انجام شود. چهار سال قبل، گیوتین در مقام وسیله‌ی رسمی اعدام جای چوبه‌ی دار را گرفته بود. این وسیله را به افتخار دکتر ژوزف اینیاس، گیوتین نام‌گذاری کردند، هرچند مخترع آن خودش نبود. او کم‌وبیش از نفوذش برای کاربردی شدن آن استفاده کرد و استدلالش هم این بود که وسیله‌ی قطع سر (ترجیح می‌داد این طور خطابش کند) روشی آنی و انسانی‌تر برای اعدام است. و بعد این متن را قرائت کرد: می‌دانستید که اطمینانی وجود ندارد وقتی سر کسی به وسیله‌ی گیوتین از تنش جدا می‌شود، احساسات، شخصیت و نفس او به‌طور آنی نیست و نابود شود؟ آیا نمی‌دانید که جایگاه احساسات و قدرت تشخیص در مغز قرار دارد و این جایگاهِ هوشیاری حتی وقتی جریان خون به آن قطع می‌شود، می‌تواند همچنان به فعالیت ادامه دهد؟ بنابراین مادامی که مغز نیروی حیات را در خودش نگه می‌دارد، قربانی از وجود خود آگاه است. به یاد داشته باشید که هالر روی این واقعه اصرار دارد که وقتی سر مردی را جدا کردند و جراح حاضر در محل انگشتش را داخل حفره‌ی نخاعی او فرو کرد، چهره‌ی سر بریده به طرز وحشتناکی در هم رفت. به علاوه، شاهدان قابل‌اعتماد به این جانب اطمینان داده‌اند که سر آن مرد بعد از جدا شدن از بدنش دندان‌قروچه کرد و من بر این باورم که اگر هوا هنوز در اندام‌های صوتی جریان داشت، این سرهای بریده حرف هم می‌زدند. گیوتین یک شکنجه‌ی وحشتناک است. ما باید برگردیم سراغ چوبه‌ی دار. این متن نامه‌ای بود که در ۹ نوامبر ۱۷۹۵ در روزنامه‌ی مونیتور پاریس منتشر و در زندگی‌نامه‌ی گیوتین، به قلم آندره سوبیران، درج شد. این نامه را آناتومیست مورد احترام آلمانی، اس. تی. سومرینگ نوشته بود. گیوتین وحشت‌زده و جامعه‌ی پزشکی پاریس مضطرب بودند. ژان ژوزف سو، مسئول کتابخانه‌ی دانشکده‌ی پزشکی پاریس، به طرف‌داری از سومرینگ درآمد و اعلام داشت که سرهای جداشده می‌توانند فکر کنند، بشنوند، ببینند و بو بکشند. او کوشید همکارانش را به انجام دادن آزمایشی متقاعد کند که در آن قبل از سلاخی کردن قربانی، عده‌ای از دوستان آن بخت‌برگشته تعدادی رمز پلک یا حرکت فک تعیین کنند تا سر بریده بعد از اعدام از آن‌ها استفاده کند تا نشان دهد آیا کاملاً از وضعیتش آگاه است یا نه. همکاران سو در جامعه‌ی پزشکی ایده‌اش را رد کردند، چون آن را وحشتناک و عبث می‌دیدند. به این ترتیب آزمایش انجام نگرفت. با این حال، تفکر مربوط به سر زنده راهش را به درون آگاهی عمومی و حتی ادبیات عامه‌پسند باز کرد. در زیر مکالمه‌ای را می‌خوانید بین دو شخصیت داستانی جلاد از رمان هزار و یک روح اثر الکساندر دوما: تو فکر می‌کنی اون‌ها وقتی سرشون رو با گیوتین می‌زنن، می‌میرن؟ در این مورد شک ندارم! خب، پس معلومه تا حالا داخل سبد زیر گیوتین رو نگاه نکرده‌ای. تا حالا ندیده‌ای چطوری تا پنج دقیقه بعد از اعدام چشم می‌چرخونن و دندون‌قروچه می‌کنن. ما مجبوریم هر سه ماه یه‌بار سبد رو عوض کنیم، چون اون‌ها کفِش رو داغون می‌کنن.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.