جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: تلفن همراه مرد مرده
«تلفن همراه مرد مرده» عنوان نمایشنامهای است از سارا رول که نشر چارسو آن را به چاپ رسانده است. فناوریهای مدرن نقشی دوسویه برای انسان عصر دیجیتال بازی میکنند. از یک سو میتوانند عامل متحد کردن مردم شوند و از سوی دیگر میتوانند سبب منزوی شدن آنان شوند، روایت این نمایشنامه واکاوی این مسئله است. این نمایشنامه توانسته جایزه درامنویسی هلن هیز را نیز برای نمایشنامهی جدیدِ برجسته دریافت کند. این نمایشنامه در ۴ ژوئن ۲۰۰۷، در تئاتر والی ماموث در واشینگتن دیسی به نمایش درآمد و این اجرا تا ۱ ژوئیه ۲۰۰۷ ادامه داشت. اجراهایی که ربکا بایلا تایچمن آنها را کارگردانی کرد. در ۴ مارس ۲۰۰۸، اجراهای دیگری از این نمایشنامه در آف برادوی آغاز شد. اجراهایی که تا ۳۰ مارس ادامه داشت. در این اجراها که به کارگردانی آن بوگارت بر روی صحنه رفت، مری لوئیز پارکر در نقش ژان و کاتلین چالفانت در نقش خانم گوتلیب به نقشآفرینی پرداختند. قرار بود در این اجراها بیل کمپ در نقش گوردون بازی کند، اما بهدلیل سایر تعهدات کاری مجبور شد از این پروژه کنارهگیری کند و تی رایدر اسمیت جایگزین او شد. در اجرای مهم دیگر، این نمایشنامه در ژوئن ۲۰۱۱ در بریتانیا در آرچس (گلاسکو) به نمایش درآمد که اینبار کارگردانی بر عهدهی استاسی شفر بود. رابرت هرویت در یادداشتی پیرامون این نمایشنامه در سال ۲۰۰۹ در سانفرانسیسکو نوشت: جهان خلقشدهی سارا رول در این اثر، جهانی است که در آن تصادفهای کوچک به معماهای متافیزیکی عجیب و غریبی منتهی میشوند. شوخطبعی، تخیل زنده و انسانیت رول در اینجا زنده و مستحکم است.قسمتی از کتاب تلفن همراه مرد مرده:
خانم گوتلیب: نمیدونم چرا توی مراسم خاکسپاری ندیدمت. جین: عقب ایستاده بودم. خانم گوتلیب: یعنی میخواهی بگی که تمایلی به قاطی شدن با جمعیت رو نداری؟ جین: نمیدونم... خانم گوتلیب: بهتره یک لباس روشنتر بپوشی یا حداقل یه کم ریمل بزنی. جین: مراسم خاکسپاری بود. بهخاطر همین هم مشکی پوشیدم. خانم گوتلیب: خیله خب، خیله خب و مسئلهی اصلی فعلاً این نیست. گوردون تلفنش رو برای تو گذاشته؟ جین: آره... برای من گذاشته. خانم گوتلیب: چرا؟ جین: میخواست این تلفن برای من باشه. چرا باهاش تماس گرفتین... بعد از خاکسپاری؟ خانم گوتلیب: من هر روز بهش زنگ میزنم. دائماً یادم میره که مرده. یه کم به کارهام میرسم، کیفم را بیرون میارم و وقتی توی ترافیک هستم با گوردون تماس میگیرم. عادت کردم. جین: خیلی متأسفم. از دست دادن بچه باید خیلی وحشتناک باشه. خانم گوتلیب: آره، هست. وقتی کسی که از تو پیرتره میمیره، هر روز حالت بهتر میشه و باهاش کنار میآیی، ولی وقتی کسی جوونتر از تو میمیره، هر روز حالت بدتر میشه. مثل غم و اندوه معکوسه. جین: خیلی متأسفم. خانم گوتلیب: احساس میکنم تا روزی که بمیرم، کارم اینه که براش عزاداری کنم. جین: اوه، بله... خانم گوتلیب: لطفاً بشین. جین مینشیند. خب. جین: خب. خانم گوتلیب: کس دیگهای هم هنوز به گوردون زنگ میزنه؟ جین: بله. خانم گوتلیب: کی؟ جین: بعضی از همکارها و آشناهای تجاری که نمیدونن اون مرده. خانم گوتلیب: و تو بهشون میگی که اون...؟ (به کلمهی مرده فکر میکند.) جین: بله. خانم گوتلیب: ولی من نمیتونم خودم را راضی کنم به کسی بگم. جین: درک میکنم. خانم گوتلیب: تو نمیدونی چقدر دردناکه. جین: نه، من نمیدونم از دست دادن یک بچه چه جوریه. خانم گوتلیب: بچه نداری؟ جین: نه. خانم گوتلیب: چرا نه؟ جین: شاید یه روزی تصمیم بگیرم بچهدار بشم. خانم گوتلیب: داری پیر میشی. چند سالته؟ جین: تقریباً چهل. خانم گوتلیب: ازدواج کردی؟ جین: نه. خانم گوتلیب: پس چطور انتظار داری بچهدار بشی؟ جین: نمیدونم. میتونم... میتونم یه بچه رو به سرپرستی بگیرم. خانم گوتلیب: بهتره بچهی خودت رو داشته باشی. اونها به خود آدم شباهت دارن... نشونههای خیلی کوچک... ابروهای خانوادگی... ابروهای گوردون... خانم گوتلیب روی هوا دو خط کوچک میکشد که به شکل ابروهای گوردون اشاره دارد. تلاش میکند گریه نکند. جین: متأسفم. خانم گوتلیب: میدونی... من و گوردون یه مشاجره با هم داشتیم و بعد از اون دیگه هیچوقت تلفنهای من رو جواب نداد... جین: اون روزی که مرد، با شما تماس گرفت. خانوم گوتلیب: چی؟ از کجا میدونی؟ جین: شمارهی شما توی فهرست تماسهای گرفتهشدهی توی گوشیش بود. خانوم گوتلیب: واقعاً؟ جین: بله. نوشته بود: مامان. خانم گوتلیب: بگذار ببینمش. جین: متأسفانه اشتباهی پاکش کردم. خانم گوتلیب: گوردون با من تماس گرفته. جین: بله. خانم گوتلیب: میخواسته با من حرف بزنه. جین: بله. خانم گوتلیب: راستی، تو گوردون رو از کجا میشناختی؟ جین: ما با هم کار میکردیم. خانم گوتلیب: واقعاً؟ جین: بله. خانم گوتلیب: خب، تعجبی نداره که بچهای نداری. جین: منظورتون چیه؟ خانم گوتلیب: خط کاری گوردون... سمّی بود.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...