جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: بهرام بیضایی؛ جدال با جهل

معرفی کتاب: بهرام بیضایی؛ جدال با جهل شامل گفت‌وگوی نوشابه امیری با بهرام بیضایی، نویسنده و کارگردان اسطوره‌ای کشورمان. بهرام بیضایی نویسندگی را خیلی زود و از همان دوران نوجوانی آغاز کرد. آرش، نخستین اثر او با گرته‌برداری و الهام از شعر مهدی اخوان ثالث نوشته شد. بعدها و در اواخر دوران دبیرستان نیز دو نمایشنامه نوشت که زبان هر دوِشان تاریخی است. بیضایی تحصیلات آکادمیک در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران را نیمه‌تمام رها کرد و به‌شکل جدی به پژوهش در موضوعاتی همچون تاریخ نمایش در ایران، ژاپن و چین و اساطیر گوناگون پرداخت. نخستین فیلم بهرام بیضایی، یک فیلم ۲۸ دقیقه‌ای به نام عمو سیبیلو بود، که در سال ۱۳۴۹، و براساس یک داستان کوتاه از فریدون هدایت‌پور ساخته شد و پس از آن، فیلمنامه‌ها و نمایشنامه‌ها و آثار پژوهشی زیادی از او منتشر و آثار سینمایی زیادی نیز ساخته شد. در این گفت‌وگو، نوشابه امیری از زوایای گوناگون هنری، پرسش‌هایی را پیش روی بهرام بیضایی قرار داده است.

قسمتی از کتاب بهرام بیضایی؛ جدال با جهل:

*اولین نکته‌ای که در مسافران، برایم مطرح است این است که در شروع فیلم کسانی را می‌بینیم که قرار است با خودشان یک آینه بیاورند. به‌طور مشخص آن آینه در مسافران نماد چیست؟ -دو نکته مطرح است، یکی اینکه در داستان چه می‌گذرد و دیگر اینکه شما چه معنایی به چیزی که می‌گذرد، می‌دهید. به‌هرحال در داستان قرار است آن‌ها آینه‌ای را بیاورند که برای چند نسل سر سفرۀ عقد عروس‌های خانواده بوده و به قول معروف عزت پیدا کرده و شگون داشته. بنابراین آینه همان چیزی است که آن‌ها قرار است بیاورند. اما معنای آینه -که اختراع من هم نیست- پیوند و باروری و بخت است، و شکستن آینه میان مردم به معنای سیاه بختی است و گسسته شدن پیوند. *بعد برای مسافران اتفاقی می‌افتد. همه می‌گویند آن‌ها از بین رفته‌اند، اما فقط مادر باور ندارد. چرا؟ -او به لحاظ روانی نمی‌تواند مرگ بچه‌هایش را بپذیرد. از طرف دیگر نمی‌تواند بپذیرد که عروسی به هم خورده است؛ یعنی به اصطلاح موجد چیزهای خوب مثل عروسی، شادمانی و زندگی است. از حرف‌هایش هم معلوم می‌شود از کسانی است که حساسیت‌ها و عواطفشان تأیید‌کنندۀ باروری، نور، عشق و این‌طور چیزهاست. بنابراین همه چیزهایی را که یک جوری می‌خواهند جلو این پیوند را بگیرند به‌طور غریزی و ناآگاه -و بعد کم‌کم از روی تصمیم- پس می‌زند و در برابرش مقاومت کند. *اما در عوض مردهای خانواده این واقعیت را سریع می‌پذیرند و می‌روند برای مراسم عزا، وسیله سفارش می‌دهند. -مردهای خانواده می‌توانند در خانه نباشند. آنها می‌توانند بیرون بروند و تحقیق کنند. بروند پزشک قانونی جسد را ببینند. در نتیجه با واقعیت ارتباط نزدیک‌تری دارند. البته بقیۀ زن‌های خانواده هم کم‌و‌بیش واقعیت را پذیرفته‌اند، ولی همه ضمن رعایت و جوری پنهان کاری به خاطر روحیۀ مادربزرگ، و شاید هم تحت تأثیر مقاومت او، به خودشان این امید را می‌دهند که این اتفاق نیفتاده. *اما میان همۀ آن زن‌ها فقط یک زن هست یعنی ماهرخ -عروس- که در واقع حرف مادربزرگ را می‌پذیرد. -عروس، اول با درک واقعیت مرگ خواهرش و خانوادۀ او، دچار احساس گناه می‌شود، چون آنها و دیگر مسافران برای عروسی او می‌آمده‌اند، و بلافاصله خیال می‌کند مرگ آنها نوعی مخالفت با این عروسی است، و از پا درمی‌آید و روانی می‌شود. اما طی حضور در مراسم آنها، که قرار بود عروسی او باشد، شاهد انتظار مادربزرگ برای از در رسیدن مسافران است و اصرار محبت‌آمیز مادربزرگ برای اینکه او برود لباس عروسی‌اش را بپوشد و می‌بیند که مقاومت عاطفی مادربزرگ در برابر مرگ عزیزانش به جنون تعبیر می‌شود، او نمی‌تواند این داوری را، و لطمه تازه‌ای به روح مادربزرگ را بپذیرد و در پشتیبانی از مادربزرگ می‌رود لباس می‎پوشد. با این عمل در واقع انتخاب می‌کند که اگر عقل در این لحظه مساوی مرگ است، چه خوب است جنون.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.