جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: بن‌بست و دو فیلمنامۀ دیگر

معرفی کتاب: بن‌بست و دو فیلمنامۀ دیگر شامل سه فیلمنامۀ بن‌بست، چاقو در آب و انزجار از رومن پولانسکی، کارگردان بزرگ سینمای لهستان. سه فیلمنامه‌ای که این کتاب را می‌سازند، دوران نخست حیات چشمگیر سینمایی رومن پولانسکی را نشان می‌دهند. چاقو در آب اولین و تنها فیلم بلند لهستانی‌اش بود؛ انزجار اولین دورخیزش در نبرد برای فتح غرب بود، در‌حالی‌که بن‌بست، دومین فیلم غربی‌اش، آن توشه را بسط داد و تثبیت کرد. ازاین‌رو، این سه فیلم، گذار چشمگیر پولانسکی را از قالب کارگردانی جوان و آتیه‌‌دار در سینمای سوسیالیستی به موقعیت ستاره‌گونش در سینمای تجاری غرب نشان می‌دهند. بن بست رومن پولانسکی، زادۀ سال ۱۹۳۳ در محیطی لهستانی-فرانسوی-یهودی، با بسیاری از معاصرانش، در طفولیتی سخت و دردناک تحت اشغال آلمان‌ها شریک بود. او در لهستان پس از جنگ، در حاکمیتی استالینی ارتودوکسی –در تمام حیات اجتماعی و فرهنگی- رشد کرد. برون‌گرایی بااستعداد، هم حساس و هم متکبر، از رهگذر بخت و اقبال، به بازیگری نوجوان تبدیل شد که در نگاهی به گذشته، به نظر می‌رسد که سرشار از منطقی طبیعی است. به‌تدریج از نمایشنامه‌های رادیویی، به فیلم‌نامه‌ رسید -در میان بازیگران دیگر، در فیلم یک نسل، نخستین فیلم آندژی وایدا، نقش جوان یک گروه زیرزمینی مقاومت را بازی کرد. بی‌شک این روابط اولیه با فیلم‌سازان خلاق، کمکش کرد تا جواز ورود به مدرسۀ دولتی سینمایی لودز را به دست آورد. به یک معنی، همۀ مدارس سینمایی بدند-پولانسکی احتمالاً با این موافق بود. هر تلاشی برای تحمیل سلسله‌مراتبی دانشگاهی بر فرآیند خودداری هنرمندانۀ جوانان و به‌خصوص آن‌هایی که استعداد دارند، محکوم به شکست است؛ ولی ظاهراً پولانسکی از ماندنش در لودز لذت برده است. بن بست

قسمتی از کتاب بن‌بست و دو فیلمنامۀ دیگر:

فئرودر: هی! تو یه چیزایی رو از ما قایم کردی. کی می‌خوای نمایشگاتو بذاری؟ ترزا اتاق را ترک می‌کند. جورج: حتماً متوجه هستین که ترزا داره با شما شوخی می‌کنه؟ اون داره به من کارکردن با رنگ و روغنو یاد می‌ده. من فقط یه نقاش تفننی‌ام مثل هزاران نفر دیگه. ماریون: مامان بزرگ موسی. جورج: ماریون جان، تو باید هر چه که می‌آد تو کله‌تو بگی! ماریون: منظورت چیه، هرچی که می‌آد تو کله‌ام؟ فئرودر نقاشی را برمی‌دارد و کنار پنجره آن را بررسی می‌کند. فئرودر: یادمه تو مدرسه همیشه تو طراحی فوق‌العاده بودی. جورج نقاشی را از دست فئرودر می‌گیرد و به دیوار آویزان می‌کند. جورج: مامان بزرگ موسی هیچ‌وقت یه نقاش تفننی نبود. ماریون: (برافروخته) این دلیل نمی‌شه که با من مثل یه احمق رفتار کنی. توی آشپزخانه، ریچارد دارد با یک دست تخم‌مرغ‌ها را می‌شکند و آن‌ها را توی ظرف سالاد می‌اندازد. ترزا مخلوط را با یک چنگال هم می‌زند. چند لحظه با یکدیگر حرف نمی‌زنند. ریچارد: (زیر لب) بذار بهت بگم عزیز، خیلی عاقلانه نیس ازشون بخواین ناهار بمونن. بن بست ترزا: بذار بهت بگم عزیز، که تو نباید هیچ شکایتی راجع به... ژاکلین ناگهان از پنجرۀ آشپزخانه نگاه می‌کند. ژاکلین: می‌تونم کمک کنم؟ ترزا: نه، ممنون. ژاکلین باز غیبش می‌زند. ریچارد: اگه الان سر و کله‌ی دوستام پیدا شه چی؟ ترزا: اونا این سرگرمی رو پیدا می‌کنن که ما رو بچپونن توی سردابه. از طبقۀ همکف صدای گرامافونی می‌آید، با دور تند و سر و صدای فراوان. ترزا جیم می‌شود. توی مهمان‌خانه، هوراس کف زمین نشسته و با ضبط صوت ور می‌رود. ترزا سر می‌رسد، دستگاه را خاموش می‌کند و نگاهی به ضبط می‌اندازد که بدجور قیژ قیژ می‌کند. هوراس را بلند می‌کند، گوشش را می‌کشد، درست مثل کاری که ریچارد با شوهرش کرد. هوراس زوزه می‌کشد!
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.