جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معجون عشق/ گفتوگوی یوسف علیخانی با نویسندگان گوناگون
کتاب «معجون عشق» گفتوگوی یوسف علیخانی با نویسندگانی ایرانی از نسلهای گوناگون است که به همت نشر آموت برای سومینبار به چاپ رسیده است. علیخانی میگوید: همهی ماجرا با یک کنجکاوی شروع شد. صبح یک روز پاییزی شروع کردم به خواندن رمانی و وقتی به خودم آمدم که دیدم دو روز است و همچنان مشغول خواندنم و شادم از خواندنش. بعد رمان دیگری را خواندم که وقتِ مرگِ شخصیت اصلی، صورتم گرم شد و اشک همینطور سرازیر. بعد رمانی دیگر و بعد رمانی دیگر. روزهای بعد همینطور افتادم به کتابفروشیها و از دالان بهشت گرفته تا سهم من، از نسل عاشقان گرفته تا همخونه تا اتوبوس و بعد باغ مارشال و... همه و همه را مثل لذتی تمام برای زندگیام خریدم. وقتی خواندن این کتابها تمام شد، کنجکاوی دیگری آغاز شد و با خودم گفتم که سالها از سالهای مدرسه و خواندن زیر میزی کتابی مثل اتوبوس و ساکن محله غم میگذرد. چه عاملی باعث شد این رمانهایی که بارها نادیده گرفته بودمشان دوباره بیایند و چیده بشوند روی میز کارم؟ به تیراژهای اندک بسیاری از رمانها و مجموعه داستانها فکر میکردم و بعد تیراژهای فراوان و تجدید چاپهای خیرهکنندهی کتابهایی که به دستم میرسید. برایم جالب بود که چطور میتوان این اندازه بیانصاف بود که اصطلاح ادبیات عامهپسند را برابر کرد با ادبیات مبتذل بدون توجه به مغز کلمات که عامهپسند یعنی مردمپسند و ادبیات عامهپسند مساوی میشود با ادبیات مردمپسند؟ با اولین نویسنده از این سری کتابها که تماس گرفتم، ظهری نگذشته نشستیم به گفتوگو. بعد نویسنده دیگر و نویسنده دیگر و بعد نویسندهای دیگر. دوست داشتم بسیاری دیگر هم باشند اما کسانی بودند که خود مایل به گفتوگو نبودند و نیامدند. گروهی دیگر هم بودند که اگر عمری باقی بماند، به عنوان نسل جدید پرفروشها به سراغشان خواهم رفت. مینا فرشی احمدی به کمکم آمد و گفتوگوها را از روی فایلهای صوتی روی کاغذ آورد. تمامی گفتوگوها در مرحلهی پایانی به نویسندههایشان تحویل داده شد تا ببینند و حک و اصلاحی اگر دارند، اعمال کنند، که کردند و پای گفتههایشان را امضا کردند. در کتاب حاضر، با نویسندگانی همچون پرینوش صنیعی، فهیمه رحیمی، نازی صفوی، تکین حمزهلو، مریم جعفری، فریده شجاعی، سیمین شیردل، مهرنوش صفایی و نرگس جورابچیان گفتوگو شده است.قسمتی از کتاب «معجون عشق»:
(گفتوگو با مریم جعفری) -گفتید هوشنگ گلشیری را دوست دارید؟ *نوشتههایشان را. -گلشیری را دیدید مگر؟ *خوشبختانه یا متأسفانه نه. خوشبختانه برای اینکه شاید ایشان ما را به مقام نویسندگی نپذیرند و متأسفانه میگویم برای اینکه خیلی دوست دارم ببینمشان چون کارهایشان را دوست دارم. -کدام کارشان را؟ *ایشان شعر هم میگویند. کار نوشتن هم دارند. در ضمن خط فکریشان را دوست دارم. -اثر را باید دوست داشت یا نویسندهاش را؟ اینجا یک مشکلی هست. بعضی میگویند یک اثر هنری را باید از خود نویسنده جدا دانست ولی من معتقدم روحیات یک نویسنده و شخصیتش در نوشتههایش بارز است. من خانم حاج سیدجوادی را از نزدیک ندیدم، ولی معتقدم نوشتههای ایشان نشان میدهد که روح لطیف زنانه در تکتک کلماتشان جاری است. حتی اگر ایشان راوی قصه هم بوده باشند، ولی نشان میدهد که روح زنانه کاملاً در این کار حس میشود و مشخص است. احساسات یک زن با اینکه شاید بیانش به نظر مبالغهآمیز میآید. ناهید علیپژواک که آمدند شب سراب را بلافاصله بعد از ایشان نوشتند و یک جبههگیری در مقابل بامداد خمار کردند به نوعی با نوشتنشان آمدند از دید یک مرد به قصه نگاه کرد و شاید یککم خراب شد. -یعنی چون یک مرد نوشت؟ *نه اینکه من مخالفتی دارم در ارتباط با آقایان. من خودم یکی از کسانی هستم که خیلی از همکارانم معتقدند بیش از اندازه حافظ حقوق آقایان هستم در کارهایم. دلیلش این است که من فکر میکنم خصوصیات زنها از ریگهای بیابان و شنهای کنار ساحل و ستارههای آسمان بیشتر است؛ ولی انواع آقایان از لحاظ شخصیتی شاید به ده تا انگشت دست هم نرسد. ساختار شخصیتی یک زن خیلی پیچیده است. من اصلاً نمیفهمم بعضی از این قصههایی که درباره آقایان مینویسند از کجا میآید. -مثلاً چه قصههایی؟ *در ارتباط با بیوفاییها و بیرحمیها. من معتقدم باید یک دید بیطرفی داشت در داستان. برای همین همیشه خودم در قصههایم بیطرفانه نوشتم و قضاوت را در نهایت به عهده خواننده گذاشتم. البته کار سختی است برای اینکه وقتی آدم زن باشد و بخواهد بیطرف باشد یا مرد باشد و بخواهد بیطرف باشد و قضاوت نکند بهخصوص برای ما شرقیها که طبق عادت دیرینهمان، قضاوت کردن بخشی از وجود ماست و تا یکی را ببینیم شروع میکنیم به قضاوت کردن. وای به حال اینکه دیگر نوشتههایش را بخوانیم. معجون عشق در ۳۴۲ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۵۱ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...