جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
مراقبت خواهم بود/ ملاقات روح عاشقان ابدی
رمان مراقبت خواهم بود، نوشتۀ ماسیمو گراملینی و کیارا گامبراله، به همت انتشارات درناقلم به چاپ رسیده است. ماسیمو گراملینی، زادۀ ۲ اکتبر ۱۹۶۰ در تورین ایتالیا، ازجمله نویسندگان و ژورنالیستهایی است که هماکنون با نشریۀ کریر دلا سرا همکاری میکند. تراژدیهای زندگی گراملینی کم نبوده است. او فقط نه سال داشت که واقعهای هولناک برای مادرش رخ داد. مادر گراملینی که مدتها از بیماری و افسردگی رنج میبرد، با پرتاب خودش از طبقۀ پنجم یکی از ساختمانها خودکشی کرد. هیچکس توان گفتن واقعیتِ ماجرا را به ماسیموی جوان نداشت و پدرش برای او اینگونه وانمود کرد که مادر، براثر حملۀ قلبی ناگهانی درگذشته است. هرچند سالها بعد، گراملینی از واقعیت ماجرا باخبر شد. در میانۀ دهۀ ۹۰ میلادی، او مقالهای را که در سال ۱۹۶۹، دربارۀ علت فوت مادرش، در یکی از روزنامهها چاپ شده بود را خواند و به واقعیت مرگ مادرش پی برد! گراملینی در کنار رماننویسی، کتابها و مقالاتی هم دربارۀ جامعه و سیاست ایتالیا به چاپ رسانده است. ازجمله رمانهای او، که تحسین منتقدان را هم در پی داشت، رمان واپسین خط افسانهها در سال ۲۰۱۰ و همچنین رؤیاهای خوبی داشته باشی در سال ۲۰۱۲ است.در بخشی از رمان مراقبت خواهم بود میخوانیم:
فیلمون عزیز، درحالیکه سیوهفت بادکنک رنگی در اتاقم پراکنده است، این نامه را برایت مینویسم. آنها هدیهای از طرف ماتئو هستند. مطمئن بودم که دیگر سراغی از من نمیگیرد. کاملاً حق را هم به او داده بودم؛ ولی آن شب حرفهای زیادی بین ما ردوبدل شده بود؛ من از کابوس جشن تولدم برایش تعریف کرده بودم. ماتئو مطمئناً روح مکمل من است. نه تنها تولدم را بلکه کابوس تولدم را هم به یاد داشته. اتاقم پر از بادکنک است. همراه بادکنکها کارت تبریکی هم بود که روی آن نوشته شده بود: تولدت مبارک. از طرف کسی که به مهمانیات دعوت نشده، ولی خیلی دوست داشت که میتوانست در آن شرکت کند. امیدوارم سیوهفت سالگی سبزی داشته باشی. ولی میدانی من چگونه رفتار کردم؟ آن کارت را پارهپاره کردم، چون وقتی میخواندمش با تمام وجودم آرزو میکردم که ای کاش کس دیگری آن را نوشته بود! امروز در مدرسه، شاگردان کلاس اول و دوم ب چراغها را خاموش کرده بودند و تا من وارد کلاس شدم همه با هم یکصدا گفتند سورپرایز و چراغ که روشن شد یک کیک با سیوهفت شمع روشن روی میزم بود. کیکی و پاناچچی و بقیۀ دبیرها هم بودند، ولی من با نگاهم فقط دنبال یک نفر میگشتم که البته او نبود. روح منتخب من دیگر عاشقم نیست. اینکه درست روز تولدت به این مسئله پی ببری خیلی دردناک است. نهتنها دیگر هیچ تولدی و هیچ سورپرایزی روحت را شاد نمیکند، بلکه عزادارت هم میکند. کیکی بعدازظهر برایم پیغامی فرستاد: حتی اگر حالت خوب نیست و روحیهات داغون است، ولی باز هم دلیل نمیشود که با کسانی که دوستت دارند بد رفتار کنی. مراقبت خواهم بود ترجمۀ آ.و. آذرمسا، در ۱۶۹ صفحۀ رقعی با جلد نرم و قیمت ۳۵ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...