جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
مدرسۀ وحشت/ مدرسهای که بهترین دوستم را خورد!
مجموعۀ شش جلدی مدرسۀ وحشت، نوشتۀ جک شابر و با تصویرگری سم ریکس، به همت نشر ذکر به چاپ رسیده است. شابر در قالب کتابهایی با عناوینی چون: این مدرسه زنده است، مدرسه بهترین دوستم را خورد، زنگ تفریح در جنگل، نمایشگاه خوفناک علوم!، یخبندان در دبستان و نبرد با ربات خبیث، داستانهایی ترسناک با درونمایۀ طنز برای نوجوانان به نگارش درآورده است. جک شابر نام هنری مکس برالیه است. مکس از یک اسم مندرآوردی برای نوشتن کتابهایش استفاده میکند تا نکند اورسون بیم به سراغ او بیاید! (خوانندگان این مجموعه بهخوبی با شخصیت اورسون بیم آشنا خواهند شد.) مکس هم در دوران کودکی مبصر کریدور دبستان جاشوا ایتان در شهر ریدینگ ایالت ماساچوست بود، اما امروز، مکس در یک آپارتمان قدیمی عجیبوغریب در شهر نیویورک زندگی میکند. او روزهایش را با داستاننویسی، بازیهای کامپیوتری و خواندن داستانهای کمیکاستریپ میگذراند، اما شبها در آپارتمانش میگردد تا اگر خانهاش زنده شد، آمادۀ مبارزه باشد! سم ریکس تصویرگر این کتاب نیز، در کودکی به مدرسهای تسخیر شده میرفت، اما هیچوقت نتوانست مبصر کریدور شود. تا جایی که سم میداند، مدرسهاش هیچوقت سعی نکرده او را بخورد. سم با مدرک کارشناسی ارشد در رشتۀ طراحی از دانشگاه بالتیمور فارغالتحصیل شده است. او روزها را به نقاشی در خانهاش (که خوشبختانه گوشتخوار نیست) میگذراند و شبها برای چهار فرزندش داستانهای عجیبوغریب میخواند.در قسمتی از جلد اول این مجموعه با عنوان این مدرسه زنده است! میخوانیم:
سم برگشت و به ساختمان مدرسه نگاه کرد. به نظرش میآمد ساختمان مدرسه مثل قلعهای قدیمی با آجرهای سرخرنگ نیمهویران است. رنگ درها و پنجرههای ساختمان هم پوستهپوسته شده بود و ور آمده بود. کلاغهای بزرگ و سیاهی روی پشتبام مدرسه نشسته بودند و به سم خیره شده بودند. سم با دیدن این منظره احساس بد و عجیبی پیدا کرد. سم دیگر دلش نمیخواست بیشتر از آن بیرون ساختمان مدرسه بماند. او از میان محوطۀ بازی دوید تا به ساختمان برسد. سم نزدیک تابهای محوطۀ بازی رسسیئه بود که انگار چیزی قوزک پایش را گرفت. سم پایین را نگاه کرد. پاهایش داشت در ماسههای محوطۀ بازی فرو میرفت. البته پای آدم همیشه در ماسه فرو میرود، اما نه اینطور! چیزی داشت سم را زیر ماسهها پایین میکشید. سم فریاد زد: کمک! حالا ماسهها تا بالای کفشهای سم رسیده بودند. سم خم شد تا بلکه بتواند پاهایش را از میان ماسهها بیرون بکشد. اما او متوجه شد که ماسهها مرطوب هستند! شن روان؟ سم میدانست که شن روان ماسۀ مرطوب و عمیقی است که آدمها و اشیاء را در خود فرو میبرد. این مثل همان شن روانی بود که سم در یک فیلم قدیمی تارزان با پدرش دیده بود. اما سم مطمئن بود که شن روان در جنگلها و فیلمها آدم را گرفتار میکند، نه در محوطۀ بازی مدرسه و در زندگی واقعی! سم فریاد زد: کمک! محوطۀ بازی دارد مرا میبلعد! حالا ماسهها تا بالای زانوهای سم رسیده بود. سم دید که کلاه برایان که روی ماسهها افتاده بود، زیر ماسهها ناپدید میشود. مجموعه مدرسه وحشت ترجمۀ امیرحسین میرزائیان، با جلد شومیز و قیمتِ هر جلد ۱۶ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...