جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
مادام کاملیا/ جدالی میان دلدادگی، پول و حسادت
رمان مادام کاملیا شاهکار الکساندر دوما (پسر) از مجموعهی عاشقانههای کلاسیک نشر افق به چاپ رسیده است.
الکساندر دومای پسر، زاده سال ۱۸۲۴ در پاریس است. فرزند نامشروع الکساندر دومای پدر، که یکی از بزرگترین نویسندگان قرن نوزدهم فرانسه بود. با شاهکارهایی همچون سه تفنگدار و ملکه مارگو. دومای پسر از آنجا که ناخواسته و نامشروع بود، بر سر نگهداری و تربیتش بین پدر و مادر درگیری و نزاع درگرفت و کار تا بدانجا پیش رفت که به مسائل حقوقی و محکمه کشید. بعدها دومای پسر با پدر خود در ویلایی در منطقه سن ژرمن آن لی مشغول زندگی شد. روزی دومای پسر در تئاتر کمدی فرانسز دختر زیبا و متعلق به خانوادهای ثروتمند به نام آلفونسین پله سیس معروف به ماری دوپله سیس را میبیند و شیفتهی او میشود. ماری دختر بوالهوس و بسیار ولخرجی بود به گونهای که الکساندر که عایدات و حقوق کافی نداشت حتی نمیتوانست مخارج یک شب این دختر را بر عهده گیرد و مدام برای قرض گرفتن پول به پدر متوسل میشد! به درستی شخصیت ماری را منبع الهام دومای پسر برای خلق رمان مادام کاملیا دانستهاند. دوما با نوشتن رمان مادام کاملیا شهرتی جهانی یافت و همچون پدر نامدار خود، الکساندر دومای پدر، از نویسندگان بزرگ قرن نوزدهم فرانسه شد. در رمان مادام کاملیا، آرمان دووال، جوانی برآمده از جامعهی بورژوازی فرانسه در قرن نوزدهم، در یک نگاه به مارگریت گوتیه دل میبازد که عیاشی و سبکسریاش زبانزد است؛ و این آغازگر جدالی است چند جانبه میان دلدادگی، پول، حسادت، محافظه کاری، بیماری و مرگ.در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
هربار پیش دوستانی میرفتم که با ایشان هرگز دربارهی مارگریت حرفی نزده بودم، میگفتم: شما با شخصی به نام مارگریت گوتیه آشنا بودید؟ -مادام کاملیا؟ -درست است. -خیلی! این "خیلی"ها گاهی با لبخندهایی همراه میشد که معنایشان کاملا واضح و مشخص بود. ادامه میدادم: خب، این دختر چه جور دختری بود؟ -دختر خوبی بود. -همین؟ -خدایا! بله، شوخطبعتر و شاید کمی دل نازکتر از دیگران بود. -چیز خاصی دربارهاش نمیدانید؟ -باعث ورشکستگی بارون "ژ" شد. -همین؟ -معشوقهی دوک پیرِ فلان جا بود. -واقعا معشوقهاش بود؟ -این طور میگویند؛ به هر حال، دوک پول زیادی به او میداد. همیشه همان جزئیات معمولی. با این حال، کنجکاو بودم چیزی دربارهی رابطهی مارگریت و آرمان بشنوم. روزی با یکی از کسانی ملاقات کردم که دائم در جوار زنان بدنام زندگی میکنند. از او سوال کردم: شما مارگریت گوتیه را میشناختید؟ در جواب، همان خیلیِ همیشگی را به من تحویل داد. -چه جور دختری بود؟ -دختری خوشگل و خوش اخلاق بود. از مرگش خیلی ناراحت شدم. -عاشقی به اسم آرمان دووال نداشت؟ -مردی موطلایی و بلند قد؟ -بله. -داشت. -این آرمان چه جور شخصی بود؟ -پسری که به گمانم دارایی اندک خود را با مارگریت خورد و مجبور شد او را ترک کند. میگویند دیوانهاش بوده. -مارگریت چطور؟ -میگویند مارگریت هم او را خیلی دوست داشته، اما به سبک این نوع دخترها. نباید چیزی بیشتر از آنچه میتوانند بدهند از ایشان درخواست کرد. -عاقبتِ آرمان چه شد؟ -نمیدانم. زیاد او را نمیشناختیم. پنج شش ماه پیش مارگریت ماند، خارج از شهر. وقتی مارگریت برگشت، آرمان رفت. -بعد از آن دیگر او را ندیدهاید؟ -هرگز. مادام کاملیا را محمود گودرزی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۳۸۴ صفحهی رقعی با جلد سخت و قیمت ۴۱ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است. واحد خبرگزاری موسسه گسترش فرهنگ و مطالعات
در حال بارگزاری دیدگاه ها...