عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
فیلمنامه اصلی: همشهری کِین
«همشهری کین» فیلمی است به کارگردانی اورسن ولز و محصول سال ۱۹۴۱ سینمای امریکا. در این فیلم بازیگرانی همچون جوزف کاتن، دوروتی کومینگور، اورت اسلون، ری کالینز، اگنس مورهد و توماس ای کارن به نقشآفرینی پرداختهاند.
اورسون ولز هنرمند بزرگ و مشهور سینما و تئاتر نامش با فیلم «همشهری کین» عجین است. فیلم «همشهری کین» جزء بهترین دوازده فیلم تاریخ سینما به شمار میرود و هر سال و هر موقع که از منتقدان بزرگ و فیلمشناسان مشهور دربارهی فیلمهای بزرگ و محبوبشان نظرخواهی میشود، اکثر آنها نام «همشهری کین» را میبرند و هر سال نام این فیلم بیشتر از هر فیلم دیگری که در جهان سینما ساخته شده و بهعنوان بهترین اثر سینمایی تکرار میگردد.
مقالات متعددی راجع به این فیلم نوشته شده و میشود و منتقدین و حتی سینماگران و کارگردانانِ معروف سینما به تجزیه و تحلیل آن میپردازند.
اورسون ولز در ژوئیه سال ۱۹۴۰ در میان سر و صدای بسیار مطبوعات، فیلمبرداری «همشهری کین» را آغاز و او در این سال فقط ۲۴ سال داشت و این اولین فیلم و تجربهی سینمایی او بود! بله، این نابغهی بزرگ که حسادتِ همه را در هالیوود برانگیخته بود با قراردادی که با کمپانی آر. کی. اُ. بست، اختیارات تام گرفت تا در فیلمسازی بهعنوان نویسنده، کارگردان، بازیگر و نیز در اخذ تصمیمها وسعت عمل داشته باشد و به این ترتیب چراغ سبز برای او در هالیوود روشن شد. تعجب نباید کرد، چون ولز آدم مشهوری بود گو اینکه او اولین فیلمش را با این امتیازات آغاز میکرد، ولی قبل از شروع کار فیلم او در تئاترهای صحنه و رادیو مشهور بود، بهخصوص پس از پخش برنامهی جنگ دنیاها از رادیو که در امریکا سر و صدای زیادی به پا کرد، کمتر کسی بود که ولز را نشناسد و کمتر روزی بود که راجع به او صحبت نشود. ولز قبل از کار فیلمسازی در همان سن کم دو گروه مشهور تئاتر فراهم کرد و آثار شکسپیر، مارلو، شاو، بوشنر و لابیش را در صحنه و بهصورت نمایشهای رادیویی اجرا کرد. اما شهرت صاعقهوارش پس از اجرای برنامهی جنگ دنیاها از رادیو بود که او را به دنیای هالیوود کشاند. فیلمبرداری «همشهری کین» با سر و صدای بسیار مطبوعات شروع شد.
عنوان درشت روزنامهی پیک سینما این بود: «ساکت نابغه دارد کار میکند.» ولی با وجود جنجال و اخبار روزنامهها، فیلمبرداری بهطور مخفی ادامه مییافت و هیچکس به غیر از هنرپیشهها و مسئولان فنی اجازهی حضور در جلسات فیلمبرداری را نداشتند، تا اینکه خانم لولا پارسونز نویسندهی معروف مقالات روزنامههای ویلیام راندلف هیرست به او اطلاع داد که فیلم «همشهری کین» نشاندهندهی زندگی اوست و ادعا کرد که زندگی چارلز فاستر کین در حقیقت از زندگی خصوصی ویلیام راندلف هیرست الگوبرداری شده است.
در «همشهری کین» میبینیم که مادیات ارزشهای انسانی را تحتالشعاع قرار میدهد و سایهی وحشتناک غول تنهایی که خودپسندترین و متکبرترین فرد را به زیر خود میکشد و به زانو درمیآورد، بهطرز مؤثری در قاب تصاویر این فیلم شکل گرفته و آفریده شده است.
قسمتی از کتاب همشهری کین:
عصر
اداره. تامسون و برنشتین پشت میز تحریر نشستهاند و با یکدیگر صحبت میکنند. عکسی از کین بر دیوار دیده میشود.
برنشتین: من اینجا مشغلهام زیاد است؛ اما من رئیس هیئت مدیرهام و هرچه بخواهم وقت دارم . خب بفرمایید چه میخواهید بدانید؟
تامسون: بله، آقای برنشتین، ما فکر کردیم که شاید شما... ما در حقیقت میخواهیم بدانیم مقصود او از این کلمه که در آخرین دقایق زندگیاش ادا کرد، چه بوده؟
برنشتین: منظورتان غنچهی گل سرخ است بله؟ خب... شاید یک زن باشد؟ او از همان ابتدای جوانی با زنهای بسیاری آشنا بود...
تامسون: آقای برنشتین آیا این احتمال هست که آقای کین با زنی آشنا شده و آن وقت بعد از پنجاه سال آن هم در بستر مرگ...
برنشتین: البته، شما هنوز جوان هستید آقای... آقای تامسون. یک چنین مردی میتواند خیلی چیزها به خاطر بیاورد؛ حتی چیزهایی که آدم فکرش را هم نمیتواند بکند. خیلی پیش، در سال ۱۸۹۶، روزی با کشتی به آن طرف دریاچه به جرسی میرفتم. بین راه یک کشتی دیگر پیدایش شد. آنجا بود که من دختری را دیدم که روی عرشه ایستاده بود. لباس سفیدی به تن و چتر سفیدی هم در دست داشت. من او را فقط یک ثانیه دیدم و او اصلاً متوجه من نشد. اطمینان داشته باشید از آن روز تا حالا ماهی نبوده که بگذرد و من به او فکر نکرده باشم. دیگر با چه کسی صحبت کردهاید؟
برنشتین سیگاری برمیدارد و تامسون سیگار او را روشن میکند.
تامسون: به آتلانتیکسیتی هم رفتم...
برنشتین: پیش سوزی؟ من درست روز بعد از مرگ کین به سوزی تلفن کردم. فکر کردم بالاخره یک کسی باید این کار را بکند. او اصلاً فرصت نکرد که پای تلفن بیاید.
تامسون: پسفردا میخواهم دومرتبه او را پیدا کنم. راستی در رابطه با این غنچه گل سرخ ، آقای برنشتین نمیتوانید چیزی به خاطر بیاورید که با آقای کین ارتباط داشته باشد... بالاخره شما از ابتدا او را میشناختید.