جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
فیلمنامهی اصلی: بلید رانر
بلید رانر فیلمی علمی_تخیلی، نئونوآر و محصول سال ۱۹۸۲ سینمای امریکا به کارگردانی ریدلی اسکات است. در این فیلم بازیگرانی همچون هریسون فورد، روتخر هاور، شان یانگ، ادوارد جیمز آلموس و داریل هانا به نقشآفرینی پرداختهاند. «تو نکسوسی، ها؟» این را تکنسین چروکیدهی آسیایی که در آی ورکس مشغول به کار است میپرسد. «من چشمهای تو رو طراحی کردم.» روی بتی، اندروید/ رپلیکانت، لبهایش را شتابزده، با لذتی طعنهآمیز به یکدیگر میفشارد. «فقط اگه میتونستی ببینی با چشمهای تو چی دیدم.» بلید رانر تماماً دربارهی بینایی است. بینایی بهنوعی در یک زمان نفْس self را در فیلم خلق و آن را خرد میکند و دینامیکی میان یک سوبژکتیویته مرکزی و خودآیین و نفس بهمثابه ابژهی مصنوع و کالایی شده ایجاد میکند. شهر هم بهواسطه بینایی شناخته میشود. بینایی، فعالانه این جهان وابسته به کلانشهر را در رویارویی دائم با جزئیات سرسامآور قرار میدهد، بااینحال به این خاطر که بلید رانر در عبرت گرفتن از این رویارویی مردد نشان میدهد، به شکلی مؤثر از قطعیت در تفسیر آن میکاهد. این ماجراجویی علمی_تخیلی در درک شهری، تسلط بر نفسی فزاینده را عمل میآورد، اما همچنین، در یک زمان، مبدأ سلب مالکیت از نفس و تا حدی محو کردن آن میشود. ژانر علمی_تخیلی پیش از این همواره بر پایهی تغییرات پیوسته و محسوس بنا شده بود؛ ژانر، راوی داستان جهانی بود که با گذشت زمان در دورهای از یک حیات واحد به شکل قابل توجهی متفاوت به نظر میرسید. آن تغییرات بخشی از تحولات سیاسی و فلسفی ژرف قرن نوزدهم میلادی را شکل میدادند، اما بهوضوح بهسرعت بالای پیشرفت تکنولوژیکی مرتبط بودند. ژانر، بیش از یک قرن جزء لاینفک فرهنگ تکنولوژیکی به شمار آمده است. شوکآمیز بودن امر نو از رهگذر زبان، شمایلنگاری و روایت علمی_تخیلی زیباشناسانه و مورد سنجش قرار میگیرد. از آن پس علمی_تخیلی، نوعی فضای همسازی با هستی تکنولوژیک ایجاد میکند و این روند از آغاز تا عصر الکترونیک کنونی ادامه یافته است. این ژانر همچنین بهعنوان وسیلهای در خدمت هجویه، نقد اجتماعی و بیگانگیهای زیباییشناسانه عمل کرده است. ژانر علمی_تخیلی، در رادیکالترین سویهی خود، تجزیهی بنیادیترین وجوه هستی انسان را روایتگر میشود. با استقرار جهانی با سلوک متفاوت -خواه فیزیکی یا اجتماعی- از این دنیا. دنیای ما قلب ماهیت شده است. ژانر علمی_تخیلی حتی ماهیت زبان را در طی پروسههایی چشمگیر در معناسازی دستخوش تغییر میکند. فاصله میان زبان متن و تجربه زیسته خواننده، موضوع نهایی ژانر را نمایندگی میکند. چیزی که این ژانر پیشنهاد میدهد، به بیان جیمسون «بیگانهگردانی و تجدید حیات زمان حالِ خوانشِ شخصیمان است». درخشندگی بلید رانر، مشابه با فیلم «بیگانه» که پیش از آن ساخته شد، در غلظت عناصر بصریاش واقع شده است. افکت «لایهلایه» اسکات، پیچیدگی پایانناپذیری را به وجود میآورد، ابدیتی از سطوح تا مورد مواجهه و کاوش قرار گیرند، برخلاف بسیاری از فیلمهای معاصر، بلید رانر از تشریح خود سر باز میزند. حتی با وجود روایت کاملاً شفاف نسخه اوریجینال فیلم، عمده مسائل بیتوضیح ماندهاند یا بهقدر کافی به آنها پرداخته نشده است. مستعمرات دگرجهانی (جهان مهاجرنشین) کجایند؟ چه کسی به آنجا میرود و به چه دلیل؟ چرا شهر در یک زمان شلوغ و خالی به نظر میرسد؟ رپلیکانتها کی و چرا ساخته شدند؟ چه زمانی حضورشان در زمین غیرقانونی شد، و چرا؟ آزمایش ویت_کامف چگونه کار میکند؟ تماشاگرِ بلید رانر برای فهم دنیای پرجزئیاتی که فیلم ارائه میکند، به اجبار میبایست پیوسته در حال استنتاج باشد. ارجاع به چشمها بهوفور در بلید رانر دیده میشود، آنها نهتنها بخشی از میزانسن را در آی ورکس میسازند، بلکه نمای سومشخص فیلم، یک چشم غولآسای مصنوعی را نشان میدهد که بیحرکت به شهر جهنمی پیش رویِ خود خیره شده است؛ مرئی همچون بازتابی به غایت شفاف. چشمهای رپلیکانتها زمانی که نور مناسب بر آنها بتابد به رنگ قرمز میدرخشند. دستگاه ریلیکانتیاب ریک دکارد بر چشمان هدف خود متمرکز میشود و آن را بزرگنمایی میکند تا واکنشهای همدلانهشان را تشخیص دهد. خاطرات انسانها یا رپلیکانتها با حافظه ضبط شدهشان از تصاویر ارتباط دارد. داستان فیلم ابتدا در سال ۲۰۲۰ میگذشت، اما به ۲۰۱۹ تغییر یافت چراکه ۲۰۲۰ عددی مرتبط با جدول بیناییسنجی دیده میشد. تایرل، خالق رپلیکانتها، عینکی با شیشهای به ضخامت ته بطری دارد و روی کسی است که چشمان او را از کاسه درمیآورد. چشمان پریس با صدایی کوتاه و محسوس باز میشوند، مثل چشمان المپیا در افسانههای هافمن، روی در آستانهی مرگ میگوید: «چیزهایی دیدم که شما انسانها باور نمیکنید.» به این ترتیب این، درامی دربارهی بینایی است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...