جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

فروپاشی خانمان آشر/ جنون آلن پویی

فروپاشی خانمان آشر/ جنون آلن پویی کتاب «فروپاشی خانمان آشر» نوشته‌ی ادگار آلن پو به همت نشر لگا به چاپ رسیده است. این داستان نخستین‌بار در سپتامبر ۱۸۳۹ در برتنز جنتلمنز مگزین منتشر شد و سپس در سال ۱۸۴۰ در مجموعه قصه‌های عجیب و خیال‌انگیز انتشار یافت. در این داستان، همه‌ی عناصر معروف داستان‌های پو را می‌شود دید:‌ خانه‌ای گوتیک، راوی وحشت‌زده، زنده زنده دفن کردن، جنون و فاجعه‌ای وحشتناک. «فروپاشی خانمان آشر» یکی از محبوب‌ترین و بحث‌انگیزترین داستان‌های پو است و منتقدان درباره‌ی تفسیرش اختلافات زیادی داشته‌اند. راوی به دعوت دوست دوران کودکی‌اش به خانه‌ی او می‌رود؛ خانه‌ای بزرگ که او و خواهرش همراه با خدمتکارانشان در آن زندگی می‌کنند. دوستش بیمار است و با مصاحبت راوی می‌خواهد بر بیماری‌اش فائق آید، اما خود راوی هم پس از مدتی ماندن در این خانه، دچار مشکلاتی مشابه می‌شود. برخی منتقدان وقایع این داستان را فراطبیعی می‌دانند و برخی سعی می‌کنند این رخدادها را در چهارچوبی کاملاً طبیعی توضیح دهند؛ اما هر دو دیدگاه با مشکلاتی روبه‌رو می‌شوند، از جمله نحوه‌ای که راوی داستان ماوقع را روایت می‌کند. او این داستان را مدتی پس از وقوع ماجرا تعریف می‌کند و خودش بر نفی هرگونه عنصر فراطبیعی در این داستان اصرار دارد: همه‌ی اتفاقاتی که در خانه‌ی آشر افتاده‌اند در چهارچوبی طبیعت‌گرایانه قابل توضیح‌اند. او باور دارد جهان براساس قوانین طبیعی پیش می‌رود و در نتیجه، وقایع خانه‌ی آشر هم باید تبیینی طبیعت‌گرایانه داشته باشند و امیدوار است با نقل و گزارش این اتفاقات به تبیینی مقبول از ماجرا دست یابد یا دست کم شنوندگان، نگاه او را به رخدادهای خانه‌ی آشر تصدیق کنند. به این ترتیب، ممکن است «فروپاشی خانمان آشر» یک جور دام باشد: قرار است خوانندگان هم دچار همان مخمصه‌ای شوند که راوی داستان با آن درگیر است. در این صورت، این داستان با یکی از درون‌مایه‌های اصلی نوشته‌های پو تطابق خواهد داشت: مدل‌هایی که هوش بشر برای ترسیم رازهای جهان طراحی می‌کند برای حل این معماها کافی و وافی نیست. راوی می‌گوید: تجربه‌ای داشته که چندوچونش برای خود او معلوم نیست، از آن نوع معماهایی که اگر انسان‌ها با ضرب و زور بخواهند حلشان کنند، دچار جنون خواهند شد. این داستان تجربه‌ای را روایت می‌کند که از محدودیت‌های عقل بشر در درک رازهای آفرینش خبر می‌دهد.

قسمتی از کتاب «فروپاشی خانمان آشر»:

تمام یک روز ملال‌انگیز، تاریک، و ساکت در پاییز آن سال، هنگامی که ابرها در ارتفاع چنان کمی در آسمان آویخته بودند که نفس‌گیر می‌نمود، من سوار بر اسب، به‌تنهایی، از منطقه‌ای روستایی عبور می‌کردم که عجیب دلگیر بود، و سرانجام چون سیاهی شب فرا رسید، خود را در محدوده‌ی چشم‌انداز خانمان سودازده‌ی آشر یافتم. نمی‌دانم آن بنا چه کیفیتی داشت- اما با نخستین نگاهی که به آن ساختمان انداختم، اندوهی طاقت‌فرسا وجودم را فراگرفت. می‌گویم طاقت‌فرسا؛ چون هیچ‌یک از آن هیجاناتی که از سر شاعرانگی نیمه‌خوشایندند و ذهن حتی سخت‌ترین تصویرهای ویرانی و هول در طبیعت را معمولاً همراه با آن‌ها ادراک می‌کند، از بار آن احساس نکاستند. به منظره‌ی پیش رویم می‌نگریستم - به خانه‌ی بی‌نقش‌ونگار، و سادگی محوطه‌ی آن مِلک - به دیوارهای لخت و سرد- به پنجره‌های چشم‌مانند بی‌روح - به چند بوته‌ی پربرگ جگن- و به چند تنه‌ی سفید درختان پوسیده- با روحیه‌ای یکسر ملول، روحیه‌ای که نمی‌توانم آن را چنان که باید با هیچ احساسی در این جهان مقایسه کنم مگر با حال پس از بیداریِ عیاش نشئه از افیون – فرو لغزیدن دردناک در زندگی هرروزه - فروافتادن هولناک حجاب‌ها. نوعی فسردگی، رو به زوال رفتن، نوعی دلزدگی در میان بود. نوعی ملال چاره‌ناپذیرِ فکر که حتی برانگیختن خیال نیز نمی‌توانست آن را به هیچ تعالی‌ای بکشاند. چه چیزی بود - درنگ کردم و اندیشیدم - چه چیزی در نظاره کردن به خانمان آشر بود که این‌گونه مرا مرعوب می‌کرد؟ رازی یکسر ناگشودنی بود؛ همان‌طور که نمی‌توانستم از خیالات موهومی سردرآورم که هنگام اندیشیدن بر من هجوم می‌آوردند. ناچار بودم به این نتیجه‌گیری نامطمئن پناه برم که هرچند بدون شک ترکیب‌هایی از چیزهای طبیعی خیلی ساده از این نیرو برخوردارند که این چنین بر ما تأثیر بگذارند، تحلیل این نیرو در ملاحظاتی ورای قوه درک ما نهفته است. پیش خود فکر کردم ممکن بود صرفاً چینش متفاوتِ اجزای صحنه و جزئیات تصویر، برای محدودکردن یا چه‌بسا از میان بردن قابلیت آن در ایجاد تأثرات غم‌بار کافی باشد. براساس همین تصور اسبم را به کناره پرشیب آبگیر سیاه و درخشانی راندم که با درخشش آرام خود در نزدیکی خانه قرار داشت، و من با لرزه‌ای بر اندام، به مراتب پرهیجان‌تر از قبل، به پایین خیره شدم، به تصویر از شکل افتاده و واژگون جگن‌های خاکستری و تنه‌های شبح‌گون درختان، و پنجره‌های چشم‌مانند و بی‌روح. فروپاشی خانمان آشر را فاطمه کاملان ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۵۴ صفحه پالتویی با جلد نرم و قیمت ۱۴ هزار تومان چاپ و عرضه شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.