جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

شیطان، همیشه/ ری‌پولاک و یک رمان خواندنی

شیطان، همیشه/ ری‌پولاک و یک رمان خواندنی رمان شیطان، همیشه، نوشته دونالد ری‌پولاک، به همت انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. بی‌شک در ادبیات معاصر امریکا، کمتر نویسنده‌ای را می‌توان یافت که همانند دونالد ری‌پولاک در به تصویر کشیدن فرهنگ عامه و پیچیدگی‌های آن در قالب داستان، تا به این اندازه موفق بوده باشد. سبک روایی پر از تعلیق ری‌پولاک، بدیع و سرشار از خلاقیت است. آفرینش و خلق دلهره در شیطان، همیشه از کلیشه‌های رایج این سبک پیروی نمی‌کند و این همان جوهر و مایه‌ای است که داستان را در این ژانر متمایز می‌سازد. به مانند دو رمان دیگر پولاک، یعنی سفرۀ آسمانی و داستان‌های اوهایو، داستان در فاصلۀ زمانی پس از جنگ جهانی در اوهایو، قلب تاریک ایالت‌های جنوبی، دنبال می‌شود. ابرقهرمانی وجود ندارد و همۀ شخصیت‌های کتاب به یک اندازه در خط داستان پررنگ و تأثیرگذارند. در واقع قهرمان اصلی این کتاب شیطان است که افسار دیگران را در دستان خود می‌گیرد و در قالب انسان، آن‌ها را به نیایشگاه خود می‌کشاند. کتاب شیطان، همیشه در سال ۲۰۱۲، برندۀ جایزۀ توماس و لیلیان دی. چافین شد و در همان سال همراه با ستایش و تحسین منتقدان، جایزۀ ادبی فرانسه و آلمان را نیز نصیب خود کرد. رمانی عجیب با نگاهی نو و قصه‌ای پر فراز و نشیب. ری‌‌پولاک در سال ۲۰۰۸ و در ۵۴ سالگی، مجموعه داستانی به نام داستان‌های اوهایو را، که اولین کتابش بود، منتشر کرد؛ اما رمانی که او با انتشارش در سال ۲۰۱۱، به شهرت رسید و نامش بر سر زبان‌ها افتاد، شیطان، همیشه است. شیطان، همیشه روایتی مستقیم از حضور اهریمن در کالبد شهری دور افتاده است که فقر و فساد آن را به زوال و نابودی کشانده است.

قسمتی از کتاب شیطان، همیشه:

در تولد پانزده سالگی آروین، دایی ارسکل به عنوان هدیه، تپانچه‌ای به او داد که لای پارچۀ نرمی آن را پیچیده بود و در یک جعبه گلولۀ گرد و خاکی گذاشته بود. به آروین گفت: «مال پدرت بود. یه هفت‌تیر خودکار آلمانیه. از جنگ آورده بودش. فکر کنم دوست داشت این مال تو باشه.» ارسکل هرگز از هفت تیر استفاده نمی‌کرد، برای همین تا ویلارد رفته بود اوهایو، آن را در محفظه‌ای زیر کف‌پوش‌های دودخانه مخفی کرده بود. فقط گهگاه می‌رفت سروقتش و آن را تمیز می‌کرد. وقتی دید گل از گل پسر شکفت، خیلی خوشحال شد که تفنگ را نشکسته یا نفروخته است. تازه شام را تمام کرده بودند و هنوز یک تکه خرگوش سرخ‌شده توی دیس وسط میز بود. ارسکل کمی با خودش بخورم نخورم کرد که آن تکه را برای صبحانه‌اش نگه دارد یا نه و دست آخر گوشت را برداشت و به دندان کشید. آروین با دقت لفاف تپانچه را کنار زد. تنها اسلحه‌ای که پدرش در خانه داشت یک تفنگ ۲۲ بود که ویلارد هرگز به آروین اجازه نمی‌داد به آن دست بزند، چه برسد که با آن شلیک کند؛ اما دایی ارسکل دو سه هفته بعد از آمدن آروین، او را به جنگل برده بود و یک تفنگ رمینگتون ۱۶ هم دستش داده بود و به او گفته بود: «در این خونه بهتره یاد بگیری چه جوری شلیک کنی، مگه اینکه بخوای از گرسنگی بمیری.» آن روز آروین گفته بود: «اما من نمی‌خوام به چیزی شلیک کنم.» بعد ارسکل او را ساکت کرده بود و دو سنجاب خاکستری را نشان داده بود که روی یک درخت گردوی امریکایی عقب جلو می‌رفتند. -تو نبودی که صبح داشتی گوشت خوک می‌خوردی. -چرا من بودم. -پس حتماً یکی اون رو زده و سلاخی کرده، نه؟ -آره به گمونم. ارسکل تفنگ ساچمه‌ای‌اش را برداشت و با آن شلیک کرد. یکی از سنجاب‌ها افتاد روی زمین و پیرمرد رفت سمت شکار و از بالای شانه‌اش گفت: «فقط باید سعی کنی، خیلی لت و پارشون نکنی. بالاخره باید بشه گذاشتشون تو تابه.» روکش روغنی هفت‌تیر باعث شده بود زیر نور لرزان چراغ نفتی‌ها که از دو سرِ اتاق آویزان بود مثل تفنگی نو بدرخشد. آروین گفت: «هیچ وقت حرفی درباره‌ش نزده بود، منظورم در مورد جنگ رفتنشه.» و تفنگ را برداشت و به سمت پنجره نشانه گرفت. شیطان، همیشه را معصومه عسکری ترجمه کرده و کتاب حاضر در  ۲۹۸ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۴۵ هزار تومان چاپ و روانه بازار نشر شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.