جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
سینما-اقتباس: لینکلن
«لینکلن» فیلمی است به کارگردانی استیون اسپیلبرگ و محصول سال ۲۰۱۲ سینمای امریکا. در این فیلم بازیگرانی همچون دانیل دی-لوئیس، سالی فیلد، تامی لی جونز، هال هالبروک و بیل کمپ به نقشآفرینی پرداختهاند. جان ویلیامز برای آن موسیقی متن ساخته و مایکل کان هم آن را تدوین کرده است. شانزدهمین رئیسجمهور ایالات متحده؛ آبراهام لینکلن و زندگی پر فراز و فرودش زمینهی اصلی فیلمنامهی این فیلم اسپیلبرگ است. فیلمی که از قسمتی از کتاب «تیم رقیبان: نبوغ سیاسی آبراهام لینکن» اقتباس شده است. کتابی که دوریس کرنز گودوین آن را نوشته و بدل به کتاب جنجالیای هم شد. فیلمنامه براساس واپسین ماههای زندگی آبراهام لینکن نوشته شده است. روزهایی که لینکن با تلاشهای مستمری میکوشید تا متمم سیزدهم قانون اساسی امریکا را به تصویب مجلس نمایندگان برساند. متممی که قرار بود تا دستاوردش لغو بردهداری و ممنوعیت این پدیده در سر تا سرِ خاک ایالات متحده باشد. دریم ورکز از روز ۱۶ نوامبر ۲۰۱۲ این فیلم را به اکران عمومی درآورد. در هشتادمین مراسم جوایز آکادمی اسکار، لینکلن در ۱۲ رشته کاندید دریافت جایزه اسکار بود که در نهایت توانست دو جایزه اسکار را به دست آورد: بهترین بازیگر نقش اول مرد برای دنیل دی لوییس و بهترین کارگردانی هنری. فیلمنامهی این فیلم را نیز که حاصل تلاش ده ساله بین استیون اسپیلبرگ و تونی کوشنر است را میتوان یک شاهکار فیلمنامهای به حساب آورد.قسمتی از فیلمنامهی فیلم لینکلن:
داخلی. داخل واگن آمبولانس-روز. آمبولانس به یک توقفگاه رسیده است. در عقب باز میشود و سربازها فوراً بیرون میپرند. نمایندگان کنار کشتی کویین ریور با چشمان نیمهباز، کورکورانه به نور خیرهکننده خورشید نگاه میکنند. کشتی بخار گرنت کنار رود جیمز لنگر انداخته است. عنوان: قرارگاه ارتش امریکا سیتی پوینت، ویرجینیا ۱۲ ژانویه داخلی. اتاقخواب لینکلن، طبقهی دوم کاخ سفید -اواخر بعدازظهر. تد با لباس مجلل نظامی روی تخت نشسته، جعبه شیشهای نگاتیوهای گاردنر کنار او باز است. او چراغی را مقابل یک قاب گرفته است. یک مرد سیاهپوست پیر با ریش و موی پرپشت، بدون لباس. تد به قابی دیگر نگاه میکند. یک زن سیاهپوست جوان، با روسری، روی گونه و گردنش جای زخمی بزرگ چندشآور است. او قابها را با تمرکز و جدیت بررسی میکند. رابرت: تو نصف مردای بوستون رو به خدمت احضار کردی! فکر میکنی خانوادههاشون راجع به من چی فکر میکنن؟ لینکلن دارد با کمک پیشخدمتش، ویلیام اسلید، سیاهپوستی چهل و چند ساله لباس میپوشد. رابرت که هنوز کت و شلوار صبحش را به تن دارد کنار در ایستاده است. رابرت (ادامه میدهد): تنها دلیلی که روم تف نمیکنن و آشغال سمتم پرتاب نمیکنن اینه که تو خیلی محبوبی. من نمیتونم رو قانون تجاری بریتانیا تمرکز کنم، اصلاً قانون تجاری بریتانیا برام مهم نیست. اصلاً شاید نخوام که وکیل باشم. لینکلن: قبول کن که حرفهی قوی و مفیدیه و البته به درد بخور. رابرت: درسته، دوست دارم مفید باشم، ولی الان نه بعداً! اسلید دستکشهای رسمی لینکلن را به او میدهد. لینکلن: من اینا رو نمیپوشم آقای اسلید، اندازم نیستن! ویلیام اسلید: خانم مجبورت میکنه که بپوشیشون، خیال نکن میتونی از زیرش در بری. رابرت: تو داری تو کار تأخیر میندازی، تاکتیک مورد علاقهت همینه. ویلیام اسلید: (خطاب به رابرت) یه کم خاصیت داشته باش و اونقدر حواسشو پرت نکن. رابرت: نه بهم نمیگی، ولی خودتم خوب میدونی که جنگ حداکثر ۱ ماه دیگه تموم میشه! لینکلن: (خطاب به رابرت) من به این نتیجه رسیدم که تو زندگی، پیشگویی یکی از حرفههاایه که زیاد آدم رو شبیه پیغمبرها نمیکنه! لینکلن دستکشها را میگیرد. اسلید کمی میخندد، رابرت اخم میکند. تد قابی دیگر را مقابل چراغ نگه میدارد. تد: چرا بعضی از بردهها از بقیه گرونترن؟ رابرت: اگه هنوز سالم و جوان باشن، اگه زنا هنوز بتونن بچهدار بشن، پول بیشتری بابتشون میدن. لینکلن: بذارشون تو همون جعبهشون. پس فردا میفرستیمشون استودیوی آقای گاردنر. مواظبشون باشها. (در حال پوشیدن دستکشها) حیف گاوی که واسه این دستکشها کشتن. تد (خطاب به اسلید، درحالیکه قابها را کنار میگذارد): آقای اسلید زمان بردگیتون کتکتون هم میزدن؟ ویلیام اسلید: من آزاد به دنیا اومدم. هیچکس منو نزده مگر اینکه جوابشو هم گرفته باشه. صدای در زدن شنیده میشود و خانم ککلی وارد میشود. الیزابت ککلی: آقای لینکلن، ممکنه همراهم بیاین؟ ویلیام اسلید: (خطاب به تد) خانم ککلی زمانی برده بود. از اون بپرس که زدنش یا نه. تد: زدن؟ لینکلن (سرش را تکان میدهد) نکن تد. الیزابت ککلی (خطاب به تد): وقتی از تو کوچکتر بودم با بیلچهی شومینه کتک خوردم. (خطاب به لینکلن) برید پیش خانم لینکلن. ایشون تو اتاق ویلی هستن. رابرت: هیچوقت که اونجا نمیرفت. لینکلن درست هنگامی که جان هی، با لباس فرم بروت کلونل ، وارد میشود بلند میشود و به طرف در میرود. جان هی: صف مهمونی همین الان تا پای در رسیده. درحالیکه لینکلن، اسلید، خانم ککلی و هی بیرون میروند، رابرت با عصبانیت و حسادت نگاهی به لباس فرم هی میاندازد. رابرت پدرش را صدا میزند. رابرت: میبینی، تو کل اینجا من تنها مردیام که بالای ۱۵ و زیر ۶۵ سالشه ولی یونیفرم تنم نیست. تد: من زیر ۱۵ سالمه ولی یونیفرم تنمه. رابرت با عصبانیت بیرون میرود.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...