جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
سینما-اقتباس: دلیجان
«دلیجان» فیلمی است به کارگردانی جان فورد و محصول سال ۱۹۳۹ سینمای امریکا. در این فیلم، بازیگرانی چون جان وین، کلر ترور، تامس میچل، اندی دواین، جورج بنکرافت، دانلد میک، لوییس پلات، جان کاراداین، برتن چرچیل و تیم هالت به نقشآفرینی پرداختهاند. فیلمنامهی این فیلم را دادلی نیکلز و بن هکت، براساس داستان کوتاهی به نام «دلیجانی به مقصد لردزبرگ»، نوشتهی ارنست هیکاکس، خلق کردهاند. «دلیجان» جان فورد یکی از نمونههای تاریخی تأثیر ادبیات بر سینماست، با این تفاوت که در اغلب موارد آثار بسیار شاخص ادبی دستمایهی ساخت فیلمهایی میشود که شاید خود آثار شاخصی نباشند؛ اما در «دلیجان» داستان کوتاه «دلیجانی به مقصد لردزبرگ» دستمایهی فیلمی شده است که یکی از مطرحترین آثار کلاسیک تاریخ سینما و ژانر وسترن است. «دلیجان» از بینقصترین و اثرگذارترین آثار سینمایی است که تاکنون ساخته شده و دقت در گزینش آن چنان است که ارسن ولز آن را فیلمی برای یادگیری فیلمسازی میدانست و میگفت که برای ساختن «همشهری کین» ۴۰ بار تماشایش کرده است. فیلم «دلیجان» در احیا و تحول ژانر وسترن نقشی اساسی ایفا کرد: خود الگویی ابدی برای وسترن کلاسیک شد؛ شخصیتهایش کهنالگوهای وسترن شدند؛ رویدادهایش تضادهای دراماتیک ژانر وسترن را شکل دادند و لوکیشنهایش رؤیای فیلمهای وسترناند. مسافران «دلیجان» که هر کدام نمایندهی بخشی از جامعهاند، سفری پر تلاطم را آغاز میکنند و سرانجام هریک به نوعی پالوده میشوند. فورد با قدرت کارگردانی و زیرکی همراه با اعتمادبهنفس خود از تمام خلقیات انسانی و حتی تغییرات جوی و ویژگیهای طبیعی منطقه بهمثابه نقشآفرینانی مهم بهرهبرداری کرد تا سفر سرنوشتساز مسافران «دلیجان» را سفری اودیسهوار جلوهگر کند. پیوستارزدایی داستان نیز در خدمت همین هدف است. این فیلم چنان موزون و خوشساخت است که آندره بازن آن را مثالی ایدهآل از پختگی سبکی میداند که به غنای کلاسیک رسیده است. فیلم «دلیجان» اسکار بهترین موسیقی متن برای گروه آهنگسازان و اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل را برای توماس میچل به همراه آورد. انجمن منتقدان فیلم نیویورک نیز جان فورد را به عنوان بهترین کارگردان انتخاب کرد. این فیلم کاندید دریافت اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین کارگردانی هنری، بهترین فیلمبرداری و بهترین تدوین نیز بود. در سال ۱۹۹۵، کتابخانهی کنگرهی امریکا اعلام کرد که فیلم «دلیجان» از نظر فرهنگی، تاریخی و زیباییشناسی، اثری بسیار مهم تلقی میشود و آن را برای حفظ و نگهداری به بایگانی ملی فیلم سپرد. در سال ۲۰۰۸ نیز انستیتوی فیلم امریکا با نظرسنجی از ۱۵۰۰نفر از نخبگان فرنگی و هنری، ۱۰ فیلم برتر تاریخ امریکا را انتخاب کرد که «دلیجان» مقام نهم ژانر وسترن را به خود اختصاص داد.قسمتی از فیلمنامه فیلم «دلیجان»:
دالاس: چرا فرار نمیکنی، کید؟ چرا فرار نمیکنی؟! رینگو: قصدش رو دارم، خانم دالاس... اما تو لردزبرگ. دالاس: چرا تو لردزبرگ؟ چرا همین الان به طرف مرز نمیری؟ رینگو بیشتر به او نزدیک میشود. رینگو: پلامرها پدر و برادرم رو کشتن. حتماً نمیدونید کسی که کس و کارش رو این جوری از دست میده چه احساسی داره. دالاس به دشت مهتابپوش خیره شده و لحن صدایش یکنواخت و دلگیر است. دالاس: من کس و کارم رو وقتی بچه بودم از دست دادم. توی یه قتل عام تو کوههای سوپراستیشن. رینگو با چشمانی حیرتزده به او نگاه میکند. دالاس به یاد خاطرات تلخ کودکیاش افتاده است. رینگو: خیلی سخته، بهخصوص برا یه دختر. سرزمین بیرحمیه. دالاس: ولی هر اتفاقی که بیفته، آدم مجبوره زندگی کنه. رینگو: آره، درسته. آنها لحظهای به دوردست خیره میشوند؛ هرکدام غرق در افکار خود. رینگو سرانجام شجاعت لازم برای بیان احساسش را در خود باز مییابد. در ابتدا لحن صدای او آمیخته به حجب و تردید است و فوران احساس لحظه به لحظه در صدایش مشهودتر میشود. رینگو: ببینید، خانم دالاس... شما کسی رو ندارید... مث من. شاید دلم زیادی خوش باشه... ولی وقتی که اون بچه رو... بچهی اون زن رو... بغل کرده بودین، داشتم تماشاتون میکردم... شما عین یه... (لبخند میزند)... خب، بگذریم... ولی... خب... من هنوز یه مزرعه لب مرز دارم. جای قشنگیه... واقعاً قشنگه... درخت... سبزه... آب... یه کلبهی نیمه ساخته... یه جا برا زندگی یه مرد... و یه زن. دالاس با چشمانی لبریز از اشک به او خیره شده است. رینگو (خارج از قاب): به اونجا میآیید؟ دالاس طوری به او نگاه میکند که گویی به گوشهای خود اطمینان ندارد. دالاس: تو من رو نمیشناسی! تو نمیدونی من کی هستم! رینگو: من هر چی رو که باید بدونم، میدونم. شما دختری هستی که یه مرد میخواد باهاش ازدواج کنه. لحظهای به هم خیره میشوند و بعد دالاس رویش را برمیگرداند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...