جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سینما-اقتباس: بر باد رفته

سینما-اقتباس: بر باد رفته بر باد رفته درام عاشقانه‌ای است به کارگردانی ویکتور فلمینگ و محصول سال ۱۹۳۹ که شرکت مترو گلدوین مایر پخش کننده این فیلم بوده است. ساخت یک فیلم رنگی پر بازیگر آنهم در دهه ۱۹۳۰ به خودی خود ایده‌ی بسیار بلند پروازانه‌ای بود. فیلم در روز ۱۵ دسامبر سال ۱۹۳۹ اکران خود را در سینماهای آمریکا آغاز کرد و از همان روز اول با استقبال فوق‌العاده‌ای هم روبرو شد. کلارک گیبل و ویوین لی دو بازیگر اصلی این فیلم هستند. فیلمی بسیار طولانی که طول زمانی آن در تدوین آخر به ۲۳۸ دقیقه رسید و در همان سال تقریبا تمام جوایز اصلی اسکار را درو کرد. بر باد رفته فیلم از رمان بر باد رفته اثر مارگارت میچل اقتباس شده است. داستان بر باد رفته در زمان جنگ داخلی آمریکا اتفاق می‌افتد و محوریت اصلی بر پایه زندگی اسکارلت اوهارا دختر یک خانواده مهاجر و زمین دار ایرلندی شکل می‌گیرد. بر باد رفته در گیشه با یک فروش افسانه‌ای روبرو شد، به گونه‌ای که برای طول زمانی حدودا ۳ دهه، این فیلم، پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما بود تا اینکه در سال ۱۹۷۱، فیلم پدرخوانده توانست رکورد بر باد رفته را بشکند. البته از تیزهوشی دیوید سلزنیک، تهیه کننده‌ی فیلم هم نباید غافل شد. چرا که تنها حدود یک ماه از انتشار رمان میچل گذشته بود که سلزنیک حق اقتباس از آن را به مبلغ ۵۰ هزار دلار خریداری کرد. البته تاریخ سینما بعدها نشان داد که این مبلغ در برابر فروش کم نظیر فیلم شوخی‌ای بیش نبوده است.

بر باد رفته

قسمتی از رمان بر باد رفته اثر مارگارت میچل:

همچنان که قطار، در صبح یکی از روزهای ماه می سال ۱۸۶۲ به سوی شمال می‌رفت، اسکارلت پیش خود فکر می‌کرد که آتلانتا، احتمالا چون چارلزتون و ساوانا طاقت فرسا و خسته کننده نخواهد بود و علی رغم نفرتی که از دیدار عمه پیتی پات و ملانی داشت، دلش می‌خواست ببیند که شهر از زمستان قبل از جنگ که سفری به آنجا داشت، چه تغییری کرده است. آتلانتا همیشه علاقه اسکارلت را به خود جلب کرد بود، زیرا از وقتی بچه بودجرالد برایش تعریف کرده بود که آتلانتا و او همسن و سالند. بعدها که بزرگتر شد فهمید که جرالد تقریبا حقیقت را به او گفته، زیرا این شهر تنها نه سال از او بزرگتر بود ولی چون جرالد بعضی اوقات حقایق را دستکاری می‌کرد این بار هم کمی از سن آتلانتا کاسته بود تا همسن دخترش شود؛ اسکارلت فکر می‌کرد که این شهر از بسیاری شهرهای دیگر که تعریفشان را شنیده جوان‌تر و جالب‌تر است. ساوانا و چارلزتون اعتبار و قدمت زیادی داشتند، یکی در سده‌ی دوم خود می‌زیست و دیگری وارد سده‌ی سوم شده بود و در چشمان جوان او، آن دو شهر، چون دو نسل سالخورده بودند، به مادر بزرگ‌هایی شبیه بودند که در تابش خورشید چین و چروک به صورتشان نشسته بود . ولی آتلانتا از نسل خودش بود، خام بود، خامی جوانان را داشت و کله شقی و حرارت و شوق او را.

بر باد رفته

داستانی که جرالد برایش گفته بود بر این حقیقت استوار بود که او و آتلانتا در یک سال نام‌گذاری شدند. نُه سال پیش از آنکه اسکارلت به دنیا بیاید این شهر ترمینوس خوانده می‌شد و بعد مارتازویل و آنگاه در سال تولد اسکارلت اسم آن را آتلانتا گذاشتند. وقتی جرالد برای اولین دفعه به شمال جورجیا نقل مکان کرد، آتلانتایی وجود نداشت، حتی روستایی هم نبود، فقط بیابان بود و بیابان. سال بعد، در ۱۸۳۶، حکومت ایالتی احداث خط آهنی به سوی شمال، از میان منطقه سرخپوستان قبیله چروکی را تصویب کرد. مقصد این خط کاملا معین بود، تنسی و غرب، اما تا سال بعد نقطه شروع آن در ایالت جورجیا هنوز مشخص نشده بود.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.