جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
زنکُش/ جسدی که در یک چاه قدیمی انداخته شد!
رمان زنکش، نوشتۀ استیفن کینگ، به همت نشر مروارید به چاپ رسیده است. برای آنهایی که نگاه عمیقتری به ادبیات داستانی دارند، آثار استیفن کینگ سوای جاذبههای داستانی و روایی، یک کلاس داستاننویسی هم است. هرچند در این کلاس، گاهی باید در دل وحشت بروی و با قاتلان و جانیان و موجوداتی اهریمنی همگام شوی؛ شخصیتهای داستانیای که از پدید آوردن خونبارترین و بیرحمانهترین صحنهها ابایی ندارند. کینگ همواره در رأس همۀ فهرستهای مربوط به آثار مکتوب یا فیلمنامههای سینمایی قرار داشته است: پرفروشترین جنایینویس، پرفروشترین نویسندۀ کتابهای نیم قرن گذشته، پرفروشترین نویسندۀ کتابهای ژانر وحشت، نویسندهای که بیشترین آثار سینمایی از داستانهایش اقتباس شده، خالق موفقترین گونههای وحشت و خیالپردازی، خالق ترسناکترین رمانهای عصر مدرن و نویسندهای که بیشترین سریالها از آثارش اقتباس شده است. جیمز اسمیت، رماننویس و محقق ادبی انگلستان او را نمونۀ بارز نویسندهای میداند که از خلق و پرداختن به هیچچیز اجتناب نمیکند و اگر قرار باشد منزجرکنندهترین صحنهها یا پیچیدهترین موقعیتهای داستانی به پیشبرد قصهاش کمک کند، بهراحتی از آنها نمیگذرد و با پرداختی دقیق و هوشمندانه، موقعیت را برای خوانندهاش ترسیم میکند. به رغم آنکه فیلمهای بسیاری از آثار او اقتباس شدهاند، اما بسیاری از نویسندگان و منتقدان ادبی و حتی کارگردانهای سینمایی برجسته، آثار او را یک سر و گردن بالاتر از ساختۀ سینماییشان میدانند و جریان سیال قصه و فضای پر تعلیق و شخصیتپردازیهای اعجابآمیز او را غیر قابل اقتباس میدانند و معتقدند داستانهای او قابل قیاس با فیلمهای ساختهشده بر مبنای آنها نیست. تشریح محیطی و ذهنی شخصیتهای کینگ از ساختار استادانهای برخوردار است که فقط لابهلای واژههای انتخابشده، خلقشده، ساخته و پرداختهشده و صیقلخوردۀ او قابل درک است. رمان حاضر، با عنوان اصلی ۱۹۲۲، ابتدا در مجموعۀ ظلمت بیستاره به چاپ رسید و سپس به عنوان یک رمان مجزا چاپ شد. در مقایسه با بسیاری از آثار کینگ، این رمان عملاً رمانی کوتاه است و میشود آن را در زمرۀ چند رمان کوتاه او، از جمله کادیلاک دولان، قلبهایی در آتلانتیس و مایلِ ۸۱، قرار داد. این رمان بهخوبی توانمندی نویسندهاش در توصیف و تعلیق را نشان میدهد و در سراسر، آن همان فضای خاکستری و رعبانگیزی حاکم است که کینگ استاد بلامنازع خلق آن است و مدام خواننده را در مرز میان تردید، هیجان و ترس نگه میدارد. در سال ۲۰۱۷ براساس این رمان، فیلمی به کارگردانی زاک هیلدیچ ساخته شد.قسمتی از کتاب زنکش:
باقی روزهای آن هفته و نیز تمام آخر هفته را به پولی که کاتری برای آن معلم خصوصی میخواست، فکر کردم. گاهی آن دو اسکناس را برمیداشتم -تای آنها را باز کرده بودم اما هنوز چروک نخورده بودند- و با دقت نگاهشان میکردم. یکشنبه شب تصمیمم را گرفتم. به هنری گفتم دوشنبه با مدل تی به مدرسه برود، باید میرفتم بانک همینگفورد هوم و از آقای استاپنهاوزر درخواست وامی کوتاه مدت میکردم. یک وام جزئی. فقط سی و پنج دلار. واسه چی؟ هنری لب پنجره نشسته بود و با حالتی گرفته به مزرعۀ غربی نگاه میکرد که تاریکی کمکم داشت آن را فرا میگرفت. به او گفتم فکر میکردم دوباره سر شانون بحثمان میشود، و از جهتی، دنبال همین هم بودم. در تمام طول هفته هنری چیزی دربارۀ او نگفته بود، اگرچه میدانستم شانون رفته. مرت داناوان که آمده بود دنبال بذر ذرت این را گفته بود. رفته یه مدرسۀ شیک تو اوماها. خب، من که براش آرزوی موفقیت میکنم. اگر بناست زنها حق رأی داشته باشن، بهتره یه چیزهایی یاد بگیرن. البته... بعد از یک لحظه تأمل حرفش را ادامه داد: البته دختر خود من کاری رو میکنه که من بهش میگم. این جوری براش بهتره، اگر بدونه خیر و صلاحش تو چیه. اگر من میدانستم که شانون رفته، پس هنری هم میدانست، احتمالاً قبل از من، بچه مدرسهایها خوب خبرها را پخش میکنند. با این حال، هنری چیزی نگفته بود. به نظرم من داشتم سعی میکردم انگیزهای برای او به وجود بیاورم تا تمام ناراحتی و رنجشهایش را بروز دهد. کار خوشایندی نبود، اما در نهایت سودمند بود. نباید گذاشت زخم پیشانی یا زخمی که بر مغز پشت پیشانی است چرک کند. اگر این اتفاق بیفتد، احتمال گسترش یافتن عفونت وجود دارد. اما او با شنیدن خبرها فقط کمی غرغر کرد، بنابراین تصمیم گرفتم کمی بیشتر سیخونک بزنم! زنکش را محمدعلی مهماننوازان ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۰۰ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۳۲ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...