جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

روز ملخ/ فریب‌خوردگان مناطق سردسیر

روز ملخ/ فریب‌خوردگان مناطق سردسیر کتاب «روز ملخ»، نوشته‌ی ناتانیل وست، به همت نشر ماهی به چاپ رسیده است. «روز ملخ» چهارمین و آخرین رمان ناتانیل وست، نویسنده‌ی امریکایی است. چندی پس از انتشار این رمان، وست در ۳۷ سالگی به همراه همسرش، آیلین مک‌کنی، در تصادف رانندگی جان باخت، آن هم در روز بیست و دوم دسامبر ۱۹۴۰، درست یک روز پس از مرگ دوست نزدیکش، اسکات فیتز جرالد. برخلاف فیتز جرالد که در زمان مرگش نویسنده‌ای بسیار شناخته شده بود و دست‌کم در اوایل کار آثارش فروش بالایی داشتند، ناتانیل وست هنگام مرگ نویسنده‌ای کم‌وبیش گمنام بود که آثارش نه پرفروش بودند و نه با استقبال منتقدان روبه‌رو می‌شدند. منتقدان محافظه‌کار و دست‌راستی آثار او را بیش‌ازحد نیهیلیستی و آخرالزمانی می‌شمردند و منتقدان رادیکال و چپگرا نیز آن‌ها را طنزآمیزتر از آن می‌پنداشتند که در ادبیات جدی و ضدفاشیستی رایج در دهه‌ی ۱۹۳۰ جای گیرند. خود وست در نامه‌ای به فیتز جرالد به تاریخ سی‌ام ژوئن ۱۹۳۹، درباره‌ی واکنش‌ها به «روز ملخ» چنین نوشت: «تا به اینجا اوضاع از این قرار است: نقدهای مثبت: ۱۵‌درصد؛ نقدهای منفی: ۲۵‌درصد؛ حملات خصمانه‌ی شخصی: ۶۰‌درصد؛ فروش: عملاً هیچ. به‌هرحال فکر می‌کنم دست به نگارش رمان دیگری بزنم.» این فرصت هیچ‌گاه به دست نیامد، فرصتی که به عقیده‌ی ویلیام کارلوس ویلیامز، شاعر مدرنیست شهیر امریکایی و از معدود هواداران وست در زمان حیاتش، اگر پیش می‌آمد، وست را بدل به یکی از بهترین نثرنویسان آن دوران می‌کرد. تازه از اواخر دهه‌ی ۱۹۵۰ میلادی بود که آثارش رفته‌رفته نظر منتقدان را جلب کرد، مقالات بسیاری درباره‌شان نوشته شد و به چندین زبان ترجمه شدند. در حال حاضر، انتشارات کتابخانه‌ی مدرن و مجله‌ی تایمز رمان «روز ملخ» را در فهرست صد رمان برتر انگلیسی‌زبان قرن بیستم جای داده‌اند و هارولد بلوم، منتقد سرشناس امریکایی، آن را جزء آثار معتبر ادبیات غرب می‌شمارد. شخصیت‌های «روز ملخ» فریب‌خوردگانی هستند اهل مناطق سردسیر امریکا که بعد از عمری کار یکنواخت و طاقت‌فرسا و پس‌انداز اندکی پول به سرزمین آفتابی کالیفرنیا می‌آیند تا خود را غرق در رؤیاهایی سازند که هالیوود وعده‌اش را به آن‌ها داده بود؛ اما آنچه در واقعیت با آن مواجه می‌شوند سرخوردگی و از آن مهم‌تر ملال است. این جماعت درمانده و پریشان به هر چیزی متوسل می‌شوند تا از شر این ملال جانکاه خلاصی یابند و معنایی به زندگی تباه‌شده‌ی خود ببخشند، اما ملالشان با هیچ‌چیز تسکین نمی‌یابد.

قسمتی از رمان روز ملخ:

اِرل کابویی بود اهل شهری کوچک در ایالت آریزونا. هرازگاه در وسترن‌های بازاری بازی می‌کرد و باقی وقتش را جلو یک مغازه‌ی فروش زین و یراق در بلوار سانست می‌گذراند. در ویترین این مغازه، زین مکزیکی بزرگی بود پوشیده از حکاکی‌های نقره‌ای. دو و برش نیز مجموعه‌ی عظیمی از آلات شکنجه چیده شده بود. چیزهای دیگری هم به چشم می‌خورد، شلاق‌های پر زرق و برق حاشیه‌دوزی‌شده، مهمیزهایی با ستاره‌های میخ‌دار بزرگ و لگام‌هایی که به نظر می‌رسید می‌توانند به‌راحتی فک اسب را خرد کنند. یک ردیف چکمه روی قفسه‌ی کوتاهی در عقب ویترین قرار داشت که بعضی‌شان سیاه بود، بعضی سرخ و بعضی زرد روشن. همه‌ی چکمه‌ها پاشنه‌های بسیار بلندی داشتند و بالایشان با طرحی دالبری آراسته شده بود. اِرل همیشه تکیه‌داده به ویترین می‌ایستاد، چشم‌دوخته به تابلویی آویخته بر بالای ساختمانی یک‌طبقه در آن طرف خیابان. روی تابلو نوشته شده بود: شیر مالت غلیظ نی‌شکن. هر نیم‌ساعت یکبار کیسه‌ای توتون و دسته‌ای کاغذ سیگار از جیب پیراهنش در می‌آورد و سیگاری می‌پیچید. بعد زانویش را بالا می‌آورد تا شلوار به پایش بچسبد و با کشیدن کبریتی به زیر رانش آن را روشن می‌کرد. روز ملخ را فرید دبیرمقدم ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۰۴ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۵۵ هزار تومان چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.